شهرآرا: شعر مذهبی یا آنچه در این روزگار «شعر آیینی» نامیده میشود، شعری است که آیینه اعتقادات شاعر باشد و شاعر مواضع اعتقادی خود را در آن بیان کند؛ شعرهایی که در نعت و منقبت پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) سروده شدهاند، مهمترین نمونههای شعر آیینی هستند که معمولاً قصد انتشار آنها تبلیغ، مبارزه فرهنگی، احیای سنتهای دینی و مذهبی یا صرفاً بیان اعتقادات درونی شاعران است.
شعر آیینی ریشه در تاریخ ادبیات فارسی دارد و نمونههایی از آن در
میان اشعار نخستین شاعران فارسی دری در دوره اسلامی، از رودکی و فردوسی و کسایی و
ناصرخسرو و دیگران، تا شاعران معاصر دیده میشود، اما در میان گونههای شعریای که
پس از انقلاب اسلامی متولد یا دارای تعریف و جهت گیریهای تازهای شدهاند، جایگاه
ویژهای دارد. در ماهیت و تعریف و نقد و بررسی این گونه شعری همواره بین
صاحب نظران اختلاف بوده است؛ عدهای آن را دارای مرتبهای ممتاز در ادبیات میدانند
و عدهای دیگر آن را تنها از نظر مذهبی ارزشمند میشمارند.
درون گفتمان شعر آیینی هم چندین رویکرد به تعریف و سرایش آن وجود دارد
که دو رویکرد «مدح و مرثیه» و «نگاه
حماسی» از دیگر رویکردها متمایزتر است و صاحب نظران درباره وجوه مختلف این دو رویکرد
گفتهها و نوشتههای فراوانی دارند.
در میان تعریفهایی که از این گونه شعری شده است، به نظر میرسد که
تعریف استاد محمدرضا حکیمی در کتاب «ادبیات و تعهد در اسلام» از بقیه جامعیت
بیشتری دارد: «در زبانهای اسلامی، به ویژه عربی و فارسی، قصاید، چامه ها، قطعهها
و آثار بسیاری در ثنای پیامبر اکرم (ص) سروده شده است.
مدایح مذهبی از مقوله شعر متعهد است، نه هنر مجرد؛ چون در این گونه
آثار، شاعران حقانیت رهبران الهی و راه آنان را مینمایانند و میکوشند تا با زبان
والای شعر، حقایق را به فرهنگ جامعه و شعور اجتماعی منتقل سازند و موضع مردان حق و
رهبران سعادت و عدالت را، در برابر دیگران، به ویژه جباران و ستم گستران، تحکیم
بخشند و استوارتر دارند.» در این تعریف، آنچه بیش از هر نکته دیگری بر آن تأکید
شده، نگاه حماسی به شعر آیینی است؛ تأکید بر عباراتی همچون «شعر
متعهد»، «حقانیت رهبران الهی و راه آنان»، «شعور اجتماعی»، «موضع مردان حق در
برابر جباران و ستم گستران» و... به روشنی نشان دهنده این نگاه است. شعر عاشورایی
نیز که یکی از انواع شعر آیینی و مهمترین نوع آن است، نه تنها میتواند مشمول
چنین نگاهی باشد، بلکه شاید بیشتر از انواع دیگر شعر آیینی مصداق چنین نگاهی است.
وقتی موضوع شعر عاشورایی مطرح میشود، همه به شکلی ناخودآگاه به یاد
ترکیب بند مشهور محتشم کاشانی با مطلع «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
می افتند و چند بیتی از آن را با خود زمزمه میکنند. این فقط مختص اهالی شعر نیست،
بلکه عموم مردم نیز به این شعر توجهی ویژه دارند و قرنهاست کتیبههای محرم را با
ابیاتی از این مرثیه عاشورایی میآرایند. زیباییهای لفظی و محتوایی این شعر و
عوامل فرهنگی و تاریخی و اجتماعی دیگر راز ماندگاری آن در ذهن و زبان مخاطبان
ایرانی است و این شعر را در کنار برخی مراثی عاشورایی دیگر همچون مرثیه سیف فرغانی
با مطلع «ای قوم در این عزا بگریید» و اشعاری از عمان سامانی و چند شاعر دیگر به عنوان
مهمترین مراثی عاشورایی تاریخ شعر سنتی فارسی مطرح کرده است.
با این همه، وقتی چنین اشعاری را دقیقتر تحلیل و بررسی کنیم، به نکتهای
پی میبریم که شاید یادآوری آن خالی از فایده نباشد؛ نکتهای که شهید مطهری نیز در
یادداشتی درباره شعر محتشم، به آن اشاره کرده و این نکته یا انتقاد آن است که وجه
حماسی این شعر ضعیف است و به عبارتی دقیقتر باید گفت شاعر در فرایند سرودن این
شعر با دیدی حماسی به واقعه عاشورا نگاه نکرده و این حادثه مهم تاریخی را تنها از
دیدگاه یک مرثیه سرا دیده است.
دیدگاه مرثیه سرایان جایگاه خاص خود را در شعر دارد و در تحلیل تاریخی
ذوق و سلیقه شاعران و همچنین بررسی دیدگاهها و عقاید درخور توجه است، اما روشن
است که یکی از وجوه مهم واقعه عاشورا و شاید مهمترین وجه آن، وجه حماسی این واقعه
است. این ادعا وقتی به اثبات نزدیک میشود که گستره نفوذ فرهنگ عاشورایی را در
میان همه مسلمانان اعم از شیعه و غیرشیعه و نیز همه آزادگان و آزادی خواهان جهان
بدانیم. همچنین وقتی عتاب معروف امام حسین (ع) در ظهر عاشورا به دشمنانش را با این
مضمون که «اگر دین ندارید، آزاده باشید!» به یاد
آوریم، بیش از پیش پی خواهیم برد که واقعه عاشورا تنها برای جامعه مسلمانان آن
روزگار رسالت بیدارکنندگی نداشته، بلکه مخاطب این نهضت، هر انسان آزادهای در هر دورهای
و با هر عقیدهای میتواند باشد. پس غفلت از وجه حماسی عاشورا، غفلت از نکتهای
مهم و اساسی است که مربوط به وجه انسانی و اهمیت جهانی این واقعه است.
خلأ نگاه حماسی به عاشورا در شعر سنتی فارسی وقتی بیشتر احساس میشود
که نگاهی نیز به حماسههای دینی در تاریخ ادبیات فارسی داشته باشیم؛ حماسههایی از
نوع «علی نامه» در قرن پنجم هجری، «خاوران نامه» ابن حسام خوسفی در قرن نهم هجری و
«حمله حیدری» باذل مشهدی در قرن دهم هجری که حماسههایی دینی هستند و موضوع اصلی
همه آنها حماسه آفرینیهای امام علی (ع) است. ما این نوع نگاه را در تاریخ شعر
فارسی به واقعه عاشورا نداشتهایم و جای خالی آن همچنان احساس میشود.
شعر آیینی معاصر نیز سالها و دههها به ویژه تا پیش از دهههای اخیر،
خالی از حماسه بود و جز در موارد معدود به مدح و مرثیه محدود میشد. در دهههای اخیر
بخشی از شاعران آیینی کوشیدهاند به نوعی وجه حماسی را در شعر خود مد نظر قرار
دهند و با نگاهی نو به واقعه عاشورا و فهم وقایع عاشورا در قالب بزرگترین حماسه
رویارویی حق و باطل، زوایای حماسی شعر آیینی امروز را تقویت کنند. امروزه وقتی
اشعار آیینی نقد و تحلیل میشود، بیشتر منتقدان بر نکاتی دست میگذارند که بیشتر
به فرم شعر مربوط میشود و از نوع نقدهایی است که برای هر نوع شعر دیگری صدق میکند.
در لزوم این نوع انتقاد شکی نیست و تعالی فرمی نکتهای است که هر شعر موفقی باید
دارای آن باشد، اما پس از عبور شعر آیینی از این مرحله و قبول یافتن آن، نوع نگاه
و موضع مندی شاعر و تعهد او به جانب حق و حقیقت در ارزیابی و ارزش گذاری شعر آیینی
اهمیت بسیاری دارد و میتواند یکی از عوامل جاودانگی برخی اشعار آیینی این روزگار باشد.