اعتماد: در دهههای پایانی سده بیستم این تصور سادهانگارانه حتی در بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی پدید آمده بود که سیر تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جوامع جدید بهگونهای پیش میرود که نهاد دین و دیانت بهطور خودبهخودی و تدریجی از صحنه اجتماع حذف میشوند و آنچه سکولاریسم نامیده میشود، لامحاله و بهرغم اراده آدمها به وقوع میپیوندد. واقعیت اجتماعی و شواهد و مدارک اما صراحتاً و به نحوی گویا غلط بودن این برداشت را نشان داد، بر آمدن جنبشهای دینی و پررنگ شدن آیینها و مناسک اجتماعی دینی در عرصه عمومی جامعه، از نشانههای بارز غلط بودن آن مدعاست. برای مثال جامعه ایران همه ساله بهویژه در ماههای محرم و صفر شاهد حضور همهجانبه دین و دیانت در قالب آیینهای عزاداری و مناسک مذهبی در عرصه اجتماعی است.
این روزها بعید است در سراسر ایران اعم از شهر و روستا، پایتخت و شهرستان، مرکز و حاشیه و... نقطهای را پیدا کنید که در آن خبر از عزاداری برای شهادت حسین بن علی (ع)، امام سوم شیعیان و یارانش در کربلا نباشد. البته شکی نیست که در ایران حاکمیت دینی برپاست و قطعاً نهادهای قدرت به بسط و گسترش این مناسک و برگزاری آن یاری میرسانند، اما در این هم تردیدی نیست که برپایی این مراسم و مناسک در وهله اول بر آمده از متن خود جامعه است.
عمدتاً این خود مردم هستند که تکیهها و حسینیهها را برپا میکنند، دستههای عزا با علم و کتل و پرچم راه میاندازند، مجالس سینهزنی و روضهخوانی و زنجیرزنی برپا میدارند، در خانههایشان نذری میپزند و گاو و شتر و گوسفند قربانی میکنند، در میان دستههای عزاداری چای و شربت و شیر و خرما و حلوا پخش میکنند، لباس سیاه میپوشند و از مبادرت به بسیاری از کارهای روزمره در این ایام اجتناب میکنند، مثلاً آقایان ریششان را با تیغ نمیتراشند، خانمها یا آرایش نمیکنند یا در سالهای اخیر خود را به شیوهای متفاوت با سایر روزهای سال، میآرایند، در خودروها صدای موسیقی جای خود را به نوای نوحهخوانی و ضرباهنگ سینهزدن میدهد، حتی بسیاری روی خودروی خود نوشتههای مذهبی مینویسند و... در اجرای عمده آنچه گفته شد، تقریباً تمام جامعه مشارکت دارد و سهیم است و شکافهای اجتماعی مثل تفاوتهای طبقاتی، قومی، سنی، فرهنگی، سیاسی، جنسیتی، نسلی، مرکز و حاشیه، شهر و روستا و... نقش چندانی ندارد یا
به عبارت دیگر، این تفاوتها هر یک تنها رنگ و بوی مراسم و مناسک مزبور را تغییر میدهند و در اصل برگزاری آن نقشی ندارند. به بیان سادهتر این روزها در پولدارترین و متجددترین مناطق پایتخت هم عزاداریهایی به همان شور و هیجان برپاست که در دوردستترین روستاها تفاوت تنها در شکل و ظاهر این مراسم است که بر آمده از اختلافات اجتماعی دیگر است. نقش حکومت دینی نیز نهایتاً در حد کنترل و نظارت بر برگزاری این عزاداریها و احیاناً هدایت آنها به شیوه مدنظر خودش است؛ امری که بهدلیل پررنگ بودن انکارناپذیر نقش جامعه مدنی، همیشه بهطور صددرصدی و قاطع امکانپذیر نیست و درنهایت در میان انبوه عظیم کردارهای مذهبی جامعه در این ایام، بسیاری از رفتارها و گفتارها به وقوع میپیوندد که مطلوب حاکمیت نیست.
اما برای فهم علل و عوامل این حضور قاطع دینداری در جامعه و حتی پررنگتر شدن آن بهرغم آن تصور خامی که از محتوم بودن سکولاریسم سخن میگفت، باید به این واقعیت توجه کرد که دین و دیانت، نهادی کهن و ریشهدار در زندگی بشری است، مثل نهاد سیاست و نهاد خانواده و نهاد اقتصاد و... همچنانکه نمیتوان هیچیک از این نهادها را از عرصه زندگی فردی و جمعی انسان حذف کرد، دیانت را نیز نمیتوان به گوشهای راند و از میدان مناسبات اجتماعی طرد کرد. به تعبیر دقیقتر، دین با سه کارکرد اساسی معرفتبخشی، هویتبخشی و معنابخشی، در سه حوزه باورها، احساسات و خواستهای فردی و جمعی انسان نقش ایفا میکند. در دهههای اخیر و بهویژه با شکست کلانروایتهای چپگرا و راستگرا در حوزههای فردی و جمعی، هم نقش هویتی دین و هم نقش معنابخشی آن عمیقاً پررنگ شده است، بههمین سبب برای فهم رفتارها و کردارها و گفتارهای شخصی و عمومی دینی جامعه و فرد، دیگر نمیتوان به فلسفه و کلام که بهطور سنتی صرفاً با باورها سر و کار دارند، اکتفا کرد و باید از نگرشهایی که جامعهشناسی، روانشناسی و حتی علم اقتصاد و علم سیاست عرضه میدارند بهره گرفت تا تبیین دقیقتر و درستتری از حضور پررنگ دین در قالب مناسک و آیینها ارائه کرد. امروزه برای فهم کنش گفتار و کردار مردم در عاشورا، صرف توجه به باورهای آنها چنانکه در دهههای پیشتر چهرههایی چون شهید مطهری و مرحوم صالحی نجفآبادی و... مبادرت میورزیدند، اکتفا نمیکند و برای فهم دقیقتر این عزاداریها و نحوه برگزاریشان باید به انگیزههای هویتی و معنویتخواهی آنها و همچنین دلالتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنها توجه کرد.