سید علی میر افضلی: کمتر پیش آمده است که تاریخ در قضاوت خود دربارهی افراد به ویژه شاعران و هنرمندان به خطا رود و ناراست و نا به حقی را بر کرسی عزت بنشاند و حق شایستگان را به فراموشی بسپارد؛ آنان که در غربال روزگار بر سر آمدهاند، عموما از درشتان و بزرگان عالم شعر بودهاند. چه بسا کسانی که در زمان حیات خود، با ابزارهای تبلیغی یا به دلیل نزدیک بینی نامنتقدان، اسم و آوازه ای موقت یافتهاند و چون پردهی حقیقت بر افتاده، نشانی از آنان باقی نمانده است، یا کسانی که بدمهری و ناسپاسی اهل روزگار بر آئینه نام و نشان آنها غبار افکنده است و باران التفاتی همهی آن غبارها را زدوده و چهره و جایگاه واقعیشان را بر دانندگان و خوانندگان آشکار کرده است.
آنچه گفته آمد حکم کلی روزگار است که تجربه هزارساله ی شعر دری بر آن کمابیش مهر تائید مینهد، با این همه، گاه عوامل متعددی دست به دست هم میدهد تا بعضی یادها و نامها در دوران خود شناخته نگردد و فرا خاطر اهل ادب نیاید و حق ایشان در زمان خود ادا نشود. مرحوم پزشکیان که اشعارش سه دهه بعد از وفاتش انتشار یافته از زمره این گروه است. در این غفلت طولانی نه میتوان روزگار و اهل روزگار را به صراحت مقصر دانست و نه البته خود شاعر را که کوچ ناگهانیاش دست او را از هر چاره ای کوتاه کرده است، با این حال اکنون که غبار زمان فرو نشسته، امکان آن فراهمتر آمده است که بی غرض و مرض و فارغ از مناسبتها اشعار او را داوری کنیم در چنین فضایی میبینیم که در قیاس با بسیاری از شاعران متعهد آن زمان اشعار پزشکیان یک سروگردن بالاتر میایستد هم از لحاظ یکپارچگی و یکدستی زبان و هم تنوع تجارب شعری و هم سواد ادبی و تسلط بر اصول مبانی شعر قدیم و جدید. دوران شاعری مرحوم پزشکیان بیش از ده سال طول نکشید: از اواخر دههی چهل تا اواخر دههی پنجاه، دورانی که پرالتهابترین دوران شعری تاریخ معاصر ماست؛ دوران نضج اندیشههای انقلابی و رویکرد شاعران به تعهدات سیاسی و اجتماعی در شعر که از آن میتوان با عنوان شعر مبارزه و مقاومت یاد کرد. پزشکیان آنقدر عمر کرده که ثمرهی تلاشهای ملت ایران را در نظام فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کشور در بهمن سال 1357 نظاره گر باشد، اما فرصت نیافت که سرنوشت آن را دنبال کند. شعر های تاریخ دار این شش دفتر در فاصلهی سالهای 1347 تا 1358 سروده شده است. سیر اندیشه و زبان در شعرهای پزشکیان، در این شعرها بیانگر تلاش شاعر برای رسیدن به جایگاهی استوار در شعر امروز، با اتکا به تجربهی شعر کهن فارسی و دستاوردهای نیما و شاگردان اوست. لحن و محتوای شعرهای پزشکیان و رفتار او با زبان و نمادها و تصویرهای شعری مبیّن آن است که او را باید در ردیف شاعران متعهد و دردمند انقلابی با رویکرد مذهبی جای داد.
نارضایتی از وضعیت موجود و چشمانتظار آیندهی مطلوب موعود بودن از مضامین اصلی شعرهای پزشکیان است، آنچنان که در اشعار اغلب شاعران متعهد آن روزگار این مولفه به چشم میخورد. این حال و هوا، نماد های مربوط به شب و سیاهی و صبح و سپیده حضوری پررنگ در شعر پزشکیان دارد. در شعر این دوران البته دو ویژگی متمایز و تا حدودی متضاد مشهود است: نخست پناه بردن به نماد پردازی به دلیل اختناق حاکم بر فضای فکری و فرهنگی کشور و دوم، گرایش به هیجانات آنی و شعارزدگی بر اثر شدت گرفتن شور و عصیان و انقلابی گری، و قاعدتا شعر های پزشکیان نیز از این دو خصیصه بهرهی کافی دارد. هرچه به سالهای آخر رژیم پهلوی نزدیک میشویم، شاعر بر صراحت زبانی خود میافزاید و از نمادگرایی میکاهد و پس از پیروزی انقلاب کار به سرود و شعر های موزون و منظومات شعار گونه میکشد؛ چنین سرنوشتی را در اغلب شاعران این دوره میتوان دنبال کرد. حتی برخی شاعران چپ گرا نیز در این سالها روند مشابهی داشتهاند. زبان شعری پزشکیان دارای خط سیری رو به رشد و تعالی است ، از نخستین دفتر تا نیمه های دفتر پنجم. در واپسین شعر های او، به مقتضای ضرورت زمان و تحت تاثیر فضای خاص سیاسی و اجتماعی کشور در دوران پیروزی انقلاب، شور انقلاب بر شاعرانگی غالب آمده است، آنگونه که در اشعار بسیاری از شاعران این دوران.
پزشکیان، در تجربه کردن و سرک کشیدنهایش به آفاق شعر امروز ایران با اشعار برخی شاعران بزرگ معاصر آشنایی و الفت خاصی داشته است و به خصوص در دو دفتر اول کتاب این حالت تجربی مشهود است. چنان که از همان شعر آغازین کتاب دل بستهی سهراب سپهری و خیالات نازک اوست:
لب آن آب روان
لب آن چشمه که آبشخور مرغان هواست
لب آن جوی ظریف که درآن دخترک پونهی وحشی هر صبح
میکند آب تنی
وسپیدار کنارش ز زمین تا به خداست
لای آن گندمزار
توی آن بیشه روشن که ز باران طلا سیراب است ...
و در شعر دوم نیز:
بهتر آن است کنون برخیزم
پردهها را به کناری بزنم...
و ایضا در شعر دیگری در دفتر نخست:
ماه میرفت به مهمانی کاج...
و ایضا از همان دفتر:
من سرودی خواهم شد و به گوش کر لحظات فرو خواهم رفت...
خوابتان را که به آرامی آب است
نخواهم آشفت
بعد.
کفشها خیس بود از شبنم
آسمان پاک بود و مزرعه سبز
و این شعر که یادگار اقامت شاعر در بوشهر است:
ناله ای، زمزمه ای نجوایی
میشنوی
و هراسی شفاف
به سراپایت میریزد
و در انتهای دفتر نخست، تاثیرات سهراب به تدریج رنگ میبازد، هم در لحن و زبان و سطح واژگان شعری و هم درون فضا و وزن و موضوع. در دفتر دوم گاه گداری نشانههایی از توجه شاعر به زبان و لحن اخوان ثالث دیده میشود، گرچه بسیار کمرنگ و گذرا:
چشمانت
پرنیان دلاویز تر خواب
در سایه و روشن نیمروزی
با این همه، روند تکاملی این دفتر بیانگر تلاش شاعر برای رسیدن به پختگی و پرداختگی زبانی و دستیابی به تکیه گاهی مطمئن در ذهن و زبان است. تعهد و دردمندی که در کسوتی شاعرانه بروز کرده است، از ویژگیهای اشعار این دفتر است.
در دفتر سوم پزشکیان به تدریج خود را از افسون وزنهای گوش نواز و پایان بندیهای تمیز و رعایت دقیق اسلوبهای نیمایی میرهاند و گوشه چشمی نیز به تجارب و آزمونهای فروغ فرخزاد در شکست اوزان نیمایی دارد و در عین حال از تاثیر لحن و فضای شعر فروغ نیز برکنار نمانده است:
و مثل خون در انتهای خط متلاشی میشود
تصویر ناگزیری ست
که در حریم حروف فرسوده جان نمیگیرد
و آن دو نی نی روشن
که مثل عشوهی خورشید در تنوره ی ظهر
میخندند...
گرایش به شعر های چند وزنی در این دفتر یاد آور کارهایم. آزاد نیز هست.
در دفتر چهارم، تجربه های شاعر در شعر آزاد او را به شعر سپید شاملویی رهنمون شده است:
زبان که میگشایی در انکارش
از هُرم بویناک دهانت
به تلخی مصیبت میمانم
دو زخم کاری
باری
بر گُرده سپیده دم افتاد
و از شعری دیگر در همین دفتر سعی دارد از «فتحی» نظیره ای بیافریند در برابر «نازلی» (وارطان) در کتاب هوای تازهی احمد شاملو:
فتحی
جواب قاطع چشمان منتظر
بر جاده های غربت
در کام اژدهای آهن دارد میسوزد
شاعر در دفتر پنجم، ه حاوی واپسین سروده های اوست، از زبان نسبتا ورز یافته و تثبیت شدهی خود در بیان عصیانها و اعتراضهای اجتماعی بهره برده است. این زبان اما، همچون اغلب شعر های میانهی دههی پنجاه در مواردی، سخت وام دار احمد شاملو است:
خانگیان!
من از هوایی دیگرم
نامبارک دما
که کور سوی سعادت با شما بودن
چشمم را فریفت
ایضا:
تو را میجویم
اکسیر دیر و دشوار یاب!
پادمرگی مگر
که جستجویت را
جان مایه میکنم؟
در همین دفتر با شعری مواجهیم که یک سره بر طرز و طور شعر های نیماست:
هور قلیاست گوییا، نه زمین
هر چه هرجاست خواب رنگ و غریب
هرچه به پایان دفتر نزدیک میشویم، با توجه به زمینهی ملتهب اجتماعی و سیاسی آن سالها، پزشکیان از آن یکدستی و همواری در لحن و زبان خود دور میشود و دل به جریانهای جامعه میسپارد. گاه به شیوهی سنتی قصیده گونه ای میپردازد، گاه به دوبیتی پیوسته روی میآورد و گاه مستزادهایی به سبک و سیاق اشعار دورهی مشروطه میسراید و در مجموع میتوان گفت این دفتر، از میانه تا انتها، فاقد انسجام و یکدستی زبانی است، اگرچه در همهی این شعرها تسلط و اقتدار شاعر بر کلام چیزی نیست که از نظرها پنهان بماند.
از اقسام شعر، اگر چه پزشکیان به شعر نو نیمایی گرایش بیشتری دار د، چیره دستی او در قالب کهن مثل غزل و رباعی، و به ندرت مثنوی و قصیده، یادکردنی است. غزلهای اولیهی شاعر حاکی از علاقهی او به مفاهیم تغزلی با عنایت به شیوهی سخن سرایی سعدی است، اما به تدریج گرایش او به مفاهیم اجتماعی عمق و تازگی خاصی به غزلهای نو کلاسیک او بخشیده است و از این لحاظ و با توجه به جدیت و پیگیری شاعر طی یک دهه فعالیت مستمر شاعری در قالب غزل میتوان مرحوم پزشکیان را از کسانی دانست که در دههی پنجاه در احیای این قالب سنتی و تلفیق آن با دستاورد های نو گرایانه همت گماردهاند. گو اینکه، به لحاظ انتشار نیافتن شعرهایش در زمان سرایش نمیتوان برای او نقشی تاثیر گذار قائل شد. البته با توجه به آشنایی شاعر همشهریاش، رحوم نصرالله مردانی، با توجه به شعر های او به ویژه در حوزهی غزل نو میتوان گفت مرحوم پزشکیان به طور غیرمستقیم در احیای قالب غزل در دههی شصت نقش داشته و تجربه های او از طریق مردانی به نسل بعد، که نسل اول انقلاب بودند، منتقل شده است.
زبان پزشکیان در غزلهایش زبانی تراش خورده و پر انرژی است. غزلهای اولیهی شاعر، در دفتر اول و دوم، رنگ و بویی رمانتیک و شخصی دارد، با اوزانی نرم و نسیم گونه:
زین بام زدی بال و به بام که نشستی؟
در جستجوی دانه به دام که نشستی؟
چرا ای کفتر چاهی ز چشمم پر زدی رفتی؟
ز دستم پا کشیدی، پر سوی دیگر زدی رفتی؟
تو لاله ای و به دشت سراب میرویی
عروس شهر خیالی، به خواب میرویی
اما، به مرور (از نیمه های دفتر دوم)، صبغهی اجتماعی غزلهای او روشنتر و پر رنگتر میشود:
چراغ حادثه بازیچه کف باد است
غزال واقعه در دیدگان صیاد است
***
خدعه میبارد از این ابر که بارانش نیست
بوی خون میوزد، این عطر بهارانش نیست
***
این یاوگان که دمشان خشکانده ریشهها را
بادند و درنوردند اعماق بیشهها را
غیر از غزل، بیشترین گرایش شعری پزشکیان در قالبهای قدیم و رباعی و دوبیتی است. البته، رباعیات و دوبیتیهای او، به رغم شور و فروزندگی شاعرانه ای که دارند، همپای غزلهای او نیستند. ولی از کنار کوششهای شاعر در احیای این دو قالب کهن نباید بی اعتنا گذشت و نام پزشکیان را باید در زمرهی آن دسته از شاعران نو پرداز معاصر یاد کرد که سعی در دمیدن روحی تازه در پیکر فرسودهی شعر کهن فارسی داشتهاند. برای نمونه:
باران، باران چه بی امان میباری!
سنگین و صبور و سرگران میباری
پنداری مادر زمینی که چنین
بر نعش شهیدان زمان میباری؟
حرکتی که با رباعیات سیاوش کسرایی آغاز شد در رباعیات منصور اوجی تثبیت شد و با رباعیات شاعران دورهی انقلاب همچون سید حسن حسینی و قیصر امین پور، در نیمهی نخست دههی شصت، به اوج خود رسید.
در سرتاسر پنج دفتر شعر محسن پزشکیان، رویکرد شاعر به واژگان بومی و استخدام آنها در شعر های نو به خوبی نمایان است، حال و هوایی که یادآور شعر های جنوبی منوچهر آتشی نیز هست. اقامت شاعر در بوشهر، زادگاه آتشی، مُهر تاییدی پای آشنایی نزدیک او با فضای شعر های آتشی میگذارد. حس نوستالژیک شاعر به طبیعت بکر و نیز اعتراض او به تجاوز مظاهر دنیای جیدد، به حریم فطرت روستایی دامان ذهنش را در پایتخت هم رها نمیکند:
آنگاه دال آهن
مغرور و سرفراز
بر لاشهی بهارفرود آمد
و از راه مقایسهی این فضا با فقدان آرمانها و ارزشهای دلخواه نقبی به اجتماع میزند و نقدی بر نظام سیاسی نامطلوب وارد میکند:
مرا از تبارم گرفتند
رهایم کنید ای افقهای مسموم
رهایم کنید ای فضا های موذی
که تیهوی پربستهی خستهی نغمهام را
در آفاق باز تبار خود آزاد سازم
البته، استفاده از واژه های محلی و کوشش در شخصیت بخشیدن به آنها و، از آن مهمتر، شکل دادن طرح و نقشهی شعر در فضایی بومی کاری بود که نیما در شعر های خود پیش گرفت و راهی پیش روی فرزندان معنوی خود نهاد. بررسی رنگ محلی در شعرهای پزشکیان کار بایسته ای است که در بضاعت این قلم نیست. درکنار آن باید از اشعار دفتر ششم شاعر یاد کنیم که به تمامی در بردارنده ی بومی سرودهای اوست.
باید بگویم که اولین آشنایی من با شعر مرحوم پزشکیان به واسطهی همین غزلهای محلی اوست از زبان دوست عزیزم، آقای شیخ الحکمایی، که آن را به گویش کازرونی میخواند و برای ما ناآشنایان با این گویش ترجمه میکرد. تاثیرگذاری و غنای عاشقانهی این شعرها حاکی از شناخت دو جانبه ی شاعر است، هم از قابلیتها و ظرفیتهای زبان بومی خود و هم آشنایی او با ابعاد و جوانب شعر امروز. در مورد کم و کیف این شعرها باید اهل آن نظر دهند و یادکرد آن در این نوشته من باب تذکر و تاملی کوتاه در باب پیوند ذهنی و زبانی میان شعر های دفتر های شش گانه ی پزشکیان بود.
انتشار شعرهای محسن پزشکیان - به رغم تاخیر سی ساله - اتفاق خوشایندی است، هم برای شعر امروز ایران و هم شعر دیار کازرون. امید است انتشار آن بتواند باب بحث و گفتگو و نقد و بررسی را در مورد وجوه و جوانب شخصیت ادبی او بگشاید.