کد مطلب: ۲۰۶۶۲
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹

در معرفی رمان ارثیه مجید

بابک رضاپور جمور

◾اهل کتاب، استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو را بیشتر به کتب و مقالات تاریخی، فلسفی، عرفانی و ادبی در حوزه ایران و اسلام می شناسند ، اما در اواخر سال 1398 خورشیدی رمانی با عنوان ارثیه مجید ، به قلم ایشان روانه بازار کتاب شد تا دوستدارنشان با گوشه ای دیگر از توانایی ادبی و فرهنگی این دانشی مرد که تاکنون بروز و ظهور نیافته بود، آشنا شوند.

♦این رمان سترگ ، روایت روشنگری از سرشت و سرنوشت درهم تنیده افرادی از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی دهه40 خورشیدی در همدان و تهران است ، که در حال و هوای سال های پس از اجرای برنامه اصلاحات ارضی خورشیدی و پیدایی تغییرات شگرف اجتماعی روایت شده است.

♦بی شک در شرایطی که مرکزگرایی فرهنگی برآمده از کلان شهر تهران ، گریبان ادبیات داستانی را هم گرفته و بوی پایتخت و پایتخت نشینی و فرهنگ التقاطی برآمده از آن ، یقه ادبیات ، تیاتر و سینمای کشور را سخت چسبیده، انتشار ارثیه مجید ، چونان وزش نسیم دلنشین و خوشایندی است که بوی ولایت دارد و خواننده را با خود به ته و توی جامعه بی قرار وتحول یابنده آن سال های دور ، حساس و تاثیرگذار می برد.

♦رمان که بی شک برگرفته از رویدادهای واقعی است و شاید نویسنده ، خود در مقاله ای یا مصاحبه ای به خاستگاه آن اشاره کند ، با مهاجرت خانواده ای روستایی به حاشیه فقیر نشین همدان ،  که کم کم تبدیل به مسکن و ماوای مهاجرین درمانده روستایی، در فردای ناکامی اصلاحات ارضی شده ، آغاز می شود.

♦اما به مانند بیشتر آثار منتشره در دهه های گذشته ،  به همین جا و شرح مصائب این مهاجران در جامعه و مناسباتی نو ،محدود نمانده ، به سرعت گسترش موضوعی و مفهومی یافته و از ساحت یک رمان روایی تک بعدی ، با درآمیختن آدم های مختلف از طبقات گوناگون شهری ، در قالب یک پیرنگ جذاب داستانی ، بدل به رمانی چند بعدی و آینه تمام نمای آن دوره حساس از تاریخ ایران معاصر می شود  که اثراتش تا به امروز محسوس و ملموس است.

♦رمان ارثیه مجید با این که سرآغازی روستایی دارد ، اما در ذاتش  ، رمانی شهری است ، در باره شهر و آدم های شهری و روابط شهر نشینان.

♦ارثیه مجید ، به مثابه دیگر رمان های نامدار رئالیستی ، پوسته ای داستانی و باطنی بس پیچیده ، مملو از مضامین فردی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی دارد که فهم همه پیچیدگی هایش ، قطعا در خوانش یکم ، مقدور و میسور نیست ، اما بی تردید مطلوب طبع کسانی است که از دور و نزدیک ، دستی بر آتش داشته و خود شاهد آن دوره یا پیگیر اثراتش بوده اند.

♦نکته مهم در فهم فرم رمان این است که بی تردید ارثیه مجید ، نوشتاری است که گام نخست را با سنت شکنی و آشنایی زدایی از فرمالیسم حاکم بر ادبیات داستانی امروز ایران ، آغاز کرده است. گفتار در باب چگونگی غلبه فرم برمحتوا در ادبیات معاصر ایران ، خود مبحثی مستقل است که مجال دیگری می طلبد.

♦خط داستانی حاکم بر رمان  ارثیه مجید به قرار زیر است :

💬زن جوانی به نام زلیخا حشمتی ، فرزند طلاق از ازدواجی شکست خورده ، که شوهرش مجید ، نام نانسی بر او نهاده ، شوهرش را در یک سانحه خودرویی ننگ آور از دست می دهد و در پی اش ،  زلیخا که شوهرش رئیس مرکز بهداشت محیط همدان و خود  کارمند قراردادی آنجاست، موقعیت شغلیش سخت متزلزل می شود. مجید علاوه بر شغل دولتی ، مدیر عامل شرکتی در حوزه ساختمان و راه سازی هم بوده  که دفتر اصلیش در کرج و شعبه اش در همدان است ، اما به دنبال مرگ مجید ، وضعیت شرکت گرفتار ابهام شده  ، علاوه بر آن ، سهم نانسی از ارثیه پدری مجید هم نامعلوم است و این در حالی است که  مادر نانسی پیر و بیمار بوده ، نیازمند  پرستاری و مراقبت دائمی است. نانسی  در چنین شرایط مبهم و پر چالشی برای استحکام وضعیت شغلی  و احقاق حقش از میراث شوی جان باخته اش ، که تمامی خانواده اش  ساکن تهرانند ،  به شرط همکاری با ساواک به تهران منتقل شده و علاوه بر شغل  بازهم قراردادی پزشکی قانونی ، از سرناچاری به خبرچینی برای ساواک ادامه می دهد. مجموعه رویدادهایی که حلقه وصل آن ، آشنایی زلیخا با برات ، شخصیت روستا زاده و مهاجر داستان و دیگر کسانی است که بعضا از جمله مهاجران روستایی اند ، زمینه مساعدی برای بلند پروازی ، زیاده خواهی و  ماجرایی جویی  نانسی فراهم می سازد ، که درونمایه راستین این رمان قطور است

♦نویسنده ، با اتخاذ روایت اول شخص ، که از قضا شیوه رایج و کهن داستان سرایی ایرانی  و نمونه های تاریخی و اصیلش را می توان در متون کلاسیک مشاهده کرد ، ضمن احیای این فرم از یاد رفته روایی ، خود را از کلیشه و دام  راوی سوم شخص دانای کل رهانده و اجازه داده تا آدم های داستان ، هر یک و جدا از هم و به شیوه ای شخصی ، برداشت خود را از دیگر آدم ها و وقایع بازگو کنند.

♦همین ترفند برآمده از تسلط استاد ذکاوتی به ادبیات قدیم ایرانی است که فرمی جدید و جذاب آفریده ، سمت و سوی آدم ها و اتفاقات را به گونه ای رقم زده که با خواندن فقط چند صفحه از رمان ، خواننده ، ناخودآگاه اسیر پیرنگ قدرتمند و خرده پیرنگ های جذاب رمان شده ، تاب و توان بر زمین نهادن آن را از کف می دهد.

♦اتخاذ این فرم فواید و مزایایی دیگری هم داشته است.

💥یکم : آن که خواننده به طور مستقیم با آدم های قصه آشنا شده و بر پایه اصل همذات پنداری ، با یکایک آنان ، ارتباط برقرار می نماید.

💥دوم : آن که آدم های قصه ، بی واسطه ، راوی برداشت ها ، عواطف ، احساسات و تمایلات خود شده ، مرز همیشه محسوس نویسنده ، در هیبت سوم شخص دانای کل معمولا روشنفکر ایرانی ، به کل از میان برداشته شده است.

💥سوم : آن که در سایه همین روایات بی واسطه اول شخص ، مجموعه دلنشینی از روابط یک طرفه ، دو طرفه و چند طرفه شکل می گیرد ، که ضمن هم آمیزی در راستای داستان ، شبکه ای از تعاملات فرامتنی فراهم آورده ، خواننده را وامی دارد ، حتی زمانی که به خواندن مشغول نیست ، مکرر در مکرر  و در ذهن خویش ، به این روابط اندیشیده و به گونه ای پازل مانند ، هر کدام را سرجای خود قرار دهد ، به این اعتبار ، خواندن رمان ارثیه مجید  با بستن کتاب پایان نیافته ، در مشارکتی ادبی ، خواننده سرگرم پیش بینی فرامتنی وقایعی می شود که در بیشتر اوقات هم با آن چه او تصور کرده ، متفاوت است.

💥چهارم : آن که با اتخاذ این فرم ، نویسنده فرصت یافته ، با استفاده از عنصر غافلگیری ، پیاپی خواننده را به شگفتی واداشته و هیجان رمان را صدافزون نماید ، چرا که کنش و واکنش های آدم های داستان به روایت اول شخص ، به مانند همه آدم ها ، حسب موقعیت و منافع مدام تغییر پیدا کرده و همین تغییرات ، سطح بالایی از غافلگیری های مکرر را ممکن ساخته است.

💥پنجم : آن که رنگ و بوی تفاوت های فردی یا به قول فرنگی ها پرسونالیته ، با اتخاذ این فرم ، به شیوه ای باورنکردنی فزونی یافته ، تفکیک دقیق آدم های داستان از هم مقدور شده ، علیرغم یکدستی نسبی منولوگ و دیالوگ ها ، تفاوت های فردی نه تنها کم رنگ و به حاشیه رانده نشده ، بلکه سطح تمایز به طرز چشمگیری بالا رفته ، فهم خواننده از  آدم های قصه ، نه به مثابه قهرمانان داستان یا نمایندگان یک طبقه خاص اجتماعی ، بل به مثابه  آدم های معمولی اجتماع دیروز و امروز ایران ، راحت تر شده و همین ویژگی ، آستانه باورپذیری را افزایش داده ، خواننده باور می کند این آدم ها ، همگی برآمده از متن جامعه ایرانند که به شیوه خود امیال ، آرزوها و منافع فردیشان را دنبال می کنند.

♦در باب فرم نوین و دلنشین رمان ارثیه مجید بیش از این توان گفت ، اما اینک سزاست که اندکی هم  به محتوای ارزشمند و عمیق این داستان بپردازیم.

◾پیش از ورود به مبحث محتوا ضروری است اشاره شود ، که رمان های مهم همه در یک خصیصه مشترکند و آن این که یا پرسش بزرگی را مطرح ساخته یا به پرسش مهمی پاسخ داده اند و همین هم منشا اهمیت و معروفیت آنها شده است.

♦از این منظر می توان مدعی بود که ارثیه مجید ، نه تنها به یک پرسش مهم ، که به بسیاری پرسش های اساسی بی پاسخ مانده ، پاسخ داده ، اضاف بر آن ، پرسشی مهم در حوزه شیوه زیست انسان ایرانی را هم مطرح ساخته است.

♦پیش از این گفتیم که بی شک و شبه ، تحولات دهه40 خورشیدی ایران ، تاثیری ماندگار بر سرشت و سرنوشت ایرانیان نهاد، تا جایی که در همین لحظه معین تاریخی هم ، جامعه ایران همچنان با آن تاثیر و تاثرات درگیر است.

♦در اهمیت این تحولات همین بس که بازتاب آنی آن را می توان در  رمان نفرین زمین جلال آل احمد و رمان توپ ، فیلمنامه فیلم گاو و نمایشنامه چوب به دست های ورزیل غلامحسین ساعدی ردیابی کرد.

♦از این نکته هم نباید غافل شد که نگارش این آثار نه از اراده ادبی ، که برآمده از سوگیری و ستیز سیاسی بود و به همین دلیل هم ، غالبا نگاهی از سر ، نفی و انکار داشتند. توگویی که نگارندگان از یاد برده اند ، که تغییرات درون زا یا برون زا ، مشی رایج همه جوامع بشری در درازای تاریخ بوده ، امر ضروری ، فهم دقیق این تغییر و تحولات و هدایت آن به مجاری مناسب و مرتبط با منافع همیشه موجود اجتماعی است.

♦این اشارت از آن رو ضروری می نمود که رمان ارثیه مجید از حیث محتوا ، چنان پرمایه و فربه است که درک همه جوانبش ، محتاج فهم تحولات شگرف دهه 40 خورشیدی است ، کما این که خود رمان ، برای نسل جوان تر ، که شاهد آن تحولات نبوده اند اثری بس آموزنده است.

♦در دهه 40 خورشیدی نزاع دیرین نیروهای متعارض که یک سوی آن رژیم کودتایی و نامشروع پهلوی دوم و سوی دیگرش  انواع و اقسام گرایش های چپ ، راست و میانه سیاسی و مذهبی بود ، به حدی فزونی یافت که ضرورت تغییرات ، ولو ناخواسته را بر حکومت وقت تحمیل کرد ، که شاخص ترینشان  ، اجرای برنامه اصلاحات ارضی و سلب مالکیت از زمینداران و تقسیم زمین های زراعی مابین قاطبه ملت ده نشین بود.

♦علیرغم نوآورانه و حتی جسارت آمیز بودن این برنامه ، اجرای ناقص و نادرستش ، به خصوص پس از کنار زدن دکترحسن ارسنجانی ، طراح اصلی و وزیر اصلاحات ارضی وقت در پایان سال یکم اجرای برنامه ، موجب ناکامی ، سرخوردگی و برخاستن موج عظیم و ویرانگر مهاجرت روستانشینان ، به دو انگیزه بقا یا ارتقا یا هر دو ، به حواشی محروم ، فقیر و جرم خیز شهرهای ایران ، خاصه تهران گشت.

♦این توده انسانی و  فاقد مهارت شغلی ، گسسته از آب ، زمین ، آداب ، رسوم و سنن دیرین و دیرپایشان ، در حاشیه شهر ، بدل به نیروی کار ارزان بورژوازی ایرانی شد که خود در راهبری  به هویتی ملی یا کومپرادوری وابسته به سرمایه سالاری جهانی ، دست و پا می زد.

♦در آستانه جنبش جهانی غلبه شهر بر روستا ، که همچنان ادامه دارد ، اینک شهر و شهر نشینی ، رویایی شیرین و دست یافتنی می نمود که می توانست پاسخگوی همه محرومیت های تاریخی زارع نگونبخت ایرانی باشد.

♦فروش کار ارزان توسط مهاجران روستایی ، منجر به نیرو گرفتن طبقه بورژوای وابسته به دربار و سرمایه سالاری جهانی شد که جز تعدادانگشت شماری "سرمایه دار ملی" ، مابقی در پیوستگی تام و تمام با سرمایه سالاری جهانی ، مروج صنعت مونتاژی شدند.

♦و چنین بود که رویای خوش هر ایرانی ، یک پیکان ، برای چهار دهه ، بدل به آرزوی ایرانیانی شد که آرزومند دستیابی به خودروی از رده خارج شرکت ورشکسته تالبوت انگلیس بودند.

♦در همین زمان بود که بافت طبقاتی جامعه ایرانی هم دستخوش تغییر شد و پوسته ترکاند. با فزونی تحصیل کردگان دانشگاهی ، فربه شدن دیوانسالاری ، رواج بورکراسی ، فزونی طبقه متوسط شهری ، رواج شهرنشینی ، افزایش کارخانه و کارگاه های صنعتی ، رواج رسانه های نو مانند تلویزیون ، رواج بورس بازی ، زمین خواری ، پیوستگی به نظام سرمایه سالارجهانی و البته در صدر همه  آنها ، شتاب فزاینده و لجام گسیخته مهاجرت روستانشینان به حاشیه شهرهای هر دم گسترش یابنده کشور ، سیرت و صورت ایران و ایرانی را به کلی  و به شکلی بازگشت ناپذیر تغییر داد.

♦در چنین بستر پرتلاطم و سرشار از فراز و نشیبی است که رمان ارثیه مجید روایت می شود و به خوبی و زیبایی ، همه آن تحولات شگرف و تلاش و تقلای مردمانه ، برای حفظ داشته ها و به دست آوردن نداشته ها را به تصویرمی کشید

♦اما در این روایت ، به عکس نوشتارهای سوگیرانه آل احمد و ساعدی و بسیاری دیگر ، نویسنده ارثیه مجید در موضعی بی طرفانه ، ولی هوشیارانه ، چون شاهدی نکته بین و نکته سنج ، راوی سرنوشت تغییر یابنده مردمی است که در هجوم اراده گرایانه تجدد غربی و تضعیف ارزش ها و باورهای شرقی ، در خود می پیچند و می کوشند  نقشی جدید و جای پایی تازه  برای خود دست و پاکنند.

♦احوال روزگار ، در همه سالهای پس از آن نیز چنان است و تو گویی که این باد بی نیازی خداوندی است که می وزد و همه کس و همه چیز را با خود می برد تا صحنه ای جدید ، با آدم هایی نو ، از پس آن برآید.

◾اگر عناصر پایه رمان نویسی یعنی موضوع ، شخصیت ، زمان ، مکان ، کنش ، واکنش ، گره افکنی ، گره گشایی و نتیجه گیری را ملاک ارزیابی رمان ارثیه مجید قرار دهیم ، درمی یابیم که این داستان علیرغم آشنازدایی فرمی و درانداختن شیوه ای جدید در گفتمان دراماتیک ، در استفاده از همه آن عناصربه تمامی موفق بوده ، اما در عرصه نتیجه گیری راهی دیگر در پیش گرفته ، با بهره گیری از شیوه رایج داستان کهن ایرانی ، به جمع بندی رسیده و به گفته ارسطو در رساله فن شعر : کاتارسیس / تزکیه را به نهایت درجه رسانده است.

♦ارسطو کاتارسیس را لذتی باطنی و گاه شهودی دانسته که در پی دیدن یا خواندن داستان های سترک در بشر پدید آید و ضمن ارتقای فرزانگی ، روح و روان مخاطب را تصفیه و تزکیه نموده ، چیستی هستی و کیستی انسان را از منظری دیگر به نمایش می گذارد.

♦در عالم واقع و در کنار همه دستاوردهای عرفی و مدنی رمان خوانی ، این کاتارسیس نهایی است که بیشترین فایده و تاثیر را بر خواننده نهاده ، وی را در مکاشفه ای ، درونی به مرتبه ای بالاتر از درک ، آگاهی و لذت معنوی ناشی از دانستگی رهنمون می شود.

♦زمانی که نانسی ، پس آن همه تقلا ، تلاش ، خفت ، خواری ، خوشی و ناخوشی ، به شیوه ای شهودی که فقط از پی تجربه رنج زیستن در جامعه ای در حال گذار حاصل می شود ، همه آن چه را که برایش جنگیده ، به این و آن می بخشد و با دستی خاک و دستی پاک به آرامش و نیک اندیشی می رسد ، وجه کاتارسیستی و تزکیه گرای رمان به اوج خود رسیده و خواننده را متاثر و غرق بحر تفکر می کند.

◾اینجا نیز رمان ارثیه مجید ، به مدد دانش بی نظیر عرفانی استاد ذکاوتی ، راهی نو به مبحث کاتارسیس ایرانی در ادبیات داستانی گشوده و روشی مطمئن و تضمین شده برای رویارویی با گره گاههای زندگی به دست می دهد ، آن هم به شیوه ای سهل و ممتنعِ داستان پردازی ایرانی.

◾وظیفه می دانم همگان را به خواندن رمان بی نظیر ارثیه مجید فرا خوانم که بینشی روشنگر در مورد گذشته ی نزدیک ایران به دست می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST