بهتازگی کتاب خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری به روایت مدرسۀ آلن دوباتن با ترجمۀ رشید جعفرپور به همت نشرکرگدن منتشرشده است.
بچهها بهنوعی هم منشأ بدبختی در زندگی هستند و هم معنای زندگی. از سویی، والد بودن ناگزیر میطلبد به بزرگترین و بنیادیترین پرسش فلسفی بپردازیم: زندگی خوب چیست؟ از سوی دیگر، بچه داشتن بیشک هر نگرانیای را درمورد نداشتن خالقیت رد میکند و حسادتی را که در غیر این صورت از ابتکار دیگران حس میکردیم (دستکم برای مدتی) از بین میبرد. بهخاطر وجود خانواده همۀ ما تجربۀ تعلقی داریم که نه بر مبنای اعتقادات، دستاوردها یا زحماتمان، بلکه بر مبنای چیزی بکرتر و تغییرناپذیرتر بنا شده است: حقیقت تولدمان. در دنیایی که عموما شاغل بودنمان به نخی بند است، دنیایی که در آن بهسرعت و با قطعیت از سوی همگان قضاوت میشویم، دستکم میدانیم از خانوادههایمان اخراج نمیشویم، حتی اگر سر شام گفتوگویی خیلی خوب نداشته باشیم و در شغلمان مفتضحانه شکست خورده باشیم. خانواده منبع آسودگی عاطفی پایدار است. آلن دوباتن دراین کتاب به این پرسشها و نکات با زبانی روان و روشن پاسخ میدهد. درباب این کتاب با رشید جعفرپورگفتوگویی کوتاه کردهایم که دراختیار شماست.
************
آقای جعفرپور، در نمایشگاه سال قبل ترجمۀ کتاب هنر ظریف بیخیالی از شما توسط نشر کرگدن منتشر شد که با استقبال خوبی هم مواجه شد. چه شد که سراغ موضوع فرزندآوری رفتید؟
دبیر مجموعۀ «خوب زیستن» در نشر کرگدن در حال طراحی مجموعهای از کارهای مدرسۀ دوباتن بود و از چند مترجم از جمله من دعوت به همکاری کرد. از بین موضوعات مختلفی که وجود داشت من این موضوع را انتخاب کردم چون مقولۀ فرزندآوری همیشه جزو دغدغههای اصلی من بود. فکر میکنم افزایش آگاهی عمومی در زمینه فرزندآوری و فرزندپروری در حال حاضر جزو نیازهای مهم کشورمان است چون میتواند از رنجها و مشکلات بسیاری جلوگیری کند. به نظرم طبیعی، بدیهی و همگانی بودن عمل فرزندآوری باعث شده بیش از حد به این موضوع نزدیک باشیم و به همین خاطر دیدن تصویر کلی تا حدی مشکل شده است.
این کتاب چه رویکردی به موضوع فرزندآوری دارد؟
رویکرد این کتاب رد یا تأیید فرزندآوری نیست. ولی مشخصاً تلاش میکند باورهای اشتباهی را که دربارهٔ فرزندآوری وجود دارد نشان دهد. در عین حال میخواهد به چیزهایی اشاره کند که آدمها پیش از فرزندآوری دربارهاش فکر نمیکنند. از تغییرات کوچکی که در ساعات خوابشان اتفاق میافتد تا تغییرات بزرگی که در کار و رابطه با همسرشان ایجاد میشود. همچنین به پرسشهای عمیقتری دربارهٔ معنای زندگی با یا بدون فرزند میپردازد و تلاش میکند تصویر شفافی از هر دو حالت نشان دهد.
ولی به نظر میرسد کتاب در مجموع نسبت به فرزندآوری خوشبینتر از چیزی است که آدم از یک فیلسوف انتظار دارد!
به نظرم کتاب تلاش کرده واقعبین باشد. بحث درباره درستی یا نادرستی فرزندآوری یک چیز است (که به نظرم خوشبینی و بدبینی اینجا بیشتر موضوعیت پیدا میکند) و اینکه تجربۀ فرزندپروری چه خواهد بود چیز دیگر. تلاش این کتاب بیشتر روی فرزندپروری متمرکز است. مقداری از رنج کودکان در زندگی ناشی از ساده پنداشتن فرزندپروری توسط پدر و مادر است. در این کتاب تلاش میشود شیوههای تربیت سنتی و مدرن مقایسه و آسیبشناسی شود و باورهای رایج در زمینۀ فرزندپروری بازاندیشی شود. هرچند که ممکن است نگاه فلسفی به فرزندآوری بیشتر معطوف به درست یا غلط بودن خود عمل فرزندآوری باشد، اما فلسفه باید برای کودکانی که هماکنون در جهان وجود دارند هم راهحلی عملی ارائه دهد. شاید به خاطر همین نگاه معطوف به عمل این کتاب است که نسبت به متون فلسفی دیگر خوشبینتر به نظر میرسد.
مخاطب این کتاب چه کسانی هستند؟
به نظرم هر کسی میتواند مخاطب این کتاب باشد. حتی اگر در معرض انتخاب فرزندآوری نیستید، باید روزی در این مورد تصمیم بگیرید و چه بهتر که خیلی زودتر به آن فکر کنید. اگر پیش از فرزندآوری به چالشهای آن فکر کنید شاید بتوانید آسیبهای فرزندآوری را تا حدی کاهش دهید. اگر فرزند دارید، باز هم نکات خوبی در این کتاب برایتان وجود دارد. اینکه چگونه با فرزندتان رفتار کنید و چه انتظاری از او داشته باشید. حتی اگر فرزندتان دیگر مستقل از شما زندگی میکند و تحت سرپرستی شما نیست، خواندن این کتاب به شما کمک میکند درک بهتری از دوران بازنشستگیتان از سرپرستی کودک داشته باشید و بهتر با آن کنار بیایید.
فکر میکنید خواندن این کتاب چه اهمیتی میتواند برای خوانندگان داشته باشد؟
اکثر کسانی که اقدام به فرزندآوری میکنند صرفاً از قاعدهای پیروی میکنند که طبیعت، غریزه، تمدن، اجتماع، عرف، خانواده و خیلی عوامل دیگر آنها را به انجامش سوق میدهند. اما در هر مرحله از فرزندآوری نیاز است که هر فردی به این مسئله به صورت عمیق فکر کند. در ابتدا همهٔ ما باید این پیشفرض را در ذهن داشته باشیم که اجتناب از فرزندآوری هم یک انتخاب است و الزامی وجود ندارد که همگان فرزند بیاورند. نکته دوم این است که دلیل فرزندآوری باید برایمان آشکار باشد. از آنجایی که بیشتر دلایل فرزندآوری خودخواهانه است نباید این خودخواهی بر دوش فرزندمان بیفتد چون او انتخاب نکرده به دنیا بیاید. و باید بپذیریم که هیچ تضمینی وجود ندارد که آنچه برای فرزندمان آرزو داریم برایش اتفاق بیفتد. به نظرم باید این کتاب را خواند تا با واقعبینی بیشتری به این انتخاب مهم فکر کرد.
چه توصیهای برای خوانندگان دارید؟
به نظرم بهتر است کتاب را بدون پیشداوری بخوانند. تلاش نکنند موضع خودشان را در داخل کتاب پیدا کنند. صرفاً برای خواندن مطالب کتاب پذیرا باشند و در نهایت، پس از خواندن کتاب، ببینند که چه رویکردی به مقولهٔ فرزندآوری و فرزندپروری دارند.