کد مطلب: ۲۱۷
تاریخ انتشار: شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۸

گزارشی از درس‌گفتار «شگردهای زبانی سعدی در گلستان»

آناهيد خزير

دهمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ سعدی به بررسی «شگردهای زبانی سعدی در گلستان» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر حسن ذوالفقاری عصر چهارشنبه ۶ آبان در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، گلستان سعدی را بزرگترین کتاب نثر فارسی دانست که بعد از شاهنامه فردوسی، مهم‌ترین کتابی به‌شمار می‌آید که باعث بقای زبان فارسی شده است.
دکتر حسن ذوالفقاری استاد دانشگاه گفت:‌ بی‌شک نثر گلستان یکی از شاهکارهای زبان فارسی است که ابعاد گوناگون زیبایی‌‌شناختی نثر را می‌توان در آن دریافت. سعدی در این اثر گران‌سنگ خود از تقارن‌ها و تناسب‌های زبانی و بیانی، آرایه‌ها و عناصر ادبی، وزن عروضی، تناسب‌های کلامی و... به نحو شایسته‌ای استفاده کرده است. گلستان سعدی بزرگترین کتاب نثر فارسی است و بعد از شاهنامه فردوسی، مهم‌ترین کتابی است که باعث بقای زبان فارسی شده است. همین‌ها سبب می‌شود که از خود بپرسیم که چه سری و نیروی کلامی در سعدی هست که زبان او را هنرمندانه کرده است؟ چرا نثر گلستان فاخر و زیبا است؟ اما پیش از پاسخ دادن به این پرسش‌ها، باید دید که چرا سعدی در قلب مردم جای دارد؟ و چرا مردم، گلستان را کتابی مقدس می‌دانند؟ می‌دانیم که گلستان سعدی کتابی بود که پیوسته در مکتب خانه‌ها خوانده می‌شد. همانند کتاب‌های دیگری چون «نوش آفرین‌نامه» یا «معراج نامه» نبود که گاه گاهی درس داده می‌شد؛ گلستان کتاب پایه‌ای همه مکتب خانه‌ها بود. به همین دلیل است که سخنان سعدی در زبان مردم به صورت ضرب‌المثل درآمده است. چیزی نزدیک به 400 «مثل» از او در گلستان وجود دارد که فارسی زبانان بکار می‌برند. یک نویسنده باید بسیار توانا و هنرمند باشد که جمله‌هایش به آن درجه از زیبایی برسند که به صورت ضرب‌المثل رواج پیدا کنند. سعدی چنین هنری را در حد کمال داشت.
وی افزود: بر پایه تحقیقی که درباره «مقلدان سعدی» شده است، 65 شاعر را یافته‌اند که بطور مستقیم یا غیر مستقیم از سعدی تاثیر گرفته‌اند. این تنها مربوط به گذشتگان نیست و نویسندگان معاصری همانند جلال آل احمد هم گفته‌اند که تحت تاثیر نثر سعدی بوده‌اند. اگر به شاعرانی هم توجه کنیم که بیرون از ایران می‌زیسته‌اند، درخواهیم یافت که مقلدان سعدی بسیار بیشتر از این مقدار است که اشاره شد. شرح‌های فراوانی هم بر «گلستان» او نوشته‌اند. من در پاکستان کتاب‌های بسیاری را دیدم که نثر گلستان را ساده‌سازی کرده‌اند، یا کتاب‌های مصوری از گلستان پدید آورده‌اند. در شبه قاره هند نیز گلستان سعدی نفوذ داشته است. می‌توان گفت که هر جا زبان فارسی رواج داشته، گلستان هم خوانده می‌شده است. شاید یکی از دلایل ارجمندی زبان فارسی در بین بیگانگان و رواج آن، همین تداول گلستان بوده است. بسیاری از بزرگان ادب ما به اهمیت سعدی و اثر گزاری گلستان او اشاره کرده‌اند. فروغی فصاحت، بلاغت و استحکام سخن سعدی را ستایش کرده و گفته است که سعدی در 700 سال پیش به زبان ما سخن نگفته است، بلکه این ما هستیم که به زبان او سخن می‌گوییم. جلال‌الدین همایی نثر گلستان را «آیت محکمه زبان فارسی» می‌دانست و دکتر غلامحسین یوسفی می‌نوشت که هنر سعدی آن بود که نثر فارسی را از فضل فروشی و پیچیدگی نجات داد و به آن اعتدال بخشید.
مولف کتاب «فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی» به نخستین خصلت سعدی اشاره کرد و گفت: نخستین خصلت سعدی در گلستان، کلام سهل و ممتنع اوست. این کاری دشوار است که سخن را به گونه‌ای آرایش دهیم که در عین سادگی، صنعتگرانه هم باشد و از همه مهم‌تر این که اعتدال هم در آن رعایت شده باشد. سعدی چنین هنری دارد. ظاهر کلام او ساده است اما لایه‌های درونی آن را که بشکافیم، پی به صنعتگری‌های ماهرانه او خواهیم برد. از همین روست که در برخورد با هنر سعدی از خود می‌پرسیم که زیبایی و لطافت کلام او از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ آیا به خاطر استعاره‌ها، سجع‌ها و تشبیهاتی اوست؟ هر چقدر که دقیق‌تر می‌شویم می‌بینیم که این آرایه‌ها نیست که سخن او را زیبایی می‌بخشد؛ استفاده هنرمندانه او از ظرایف زبانی است که سعدی را به چنان جایگاهی رسانده است. گاه او از یک کلمه استفاده می‌کند و لطف و زیبایی خیره کننده‌ای به عبارتش می‌دهد. حکایت‌هایی در گلستان وجود دارد که ساده است و صنعتگری ادیبانه ندارد؛ در مقابل حکایت‌هایی در این کتاب وجود دارد که پر از صنعتگری است. اما آن آرایش‌های صنعتگرانه، آنقدر به جا بکار برده شده‌اند که در نگاه اول اصلا به چشم نمی‌آیند و لطف سخن سعدی در همین پوشیدگی کلام است. سعدی سجع‌ها، موازنه‌ها و تشبیه‌های فراوانی به کار می‌برد؛ اما پوشیده و ماهرانه.
در گلستان سعدی 181 حکایت آورده شده است. از این مقدار، 100 حکایت آن دارای یک گفت‌وگو و یک کنش هستند. می‌دانیم که داستان برای آن که شکل بگیرد باید هم کنش داشته باشد و هم گفت‌وگو. در 80 حکایت دیگر گلستان این کنش را نمی‌بینیم. سعدی برای پوشاندن این عیب، با لطایف به کلامش قدرت داده است. یعنی چنان گفت‌وگوها را هنرمندانه آورده است که کنش داستانی را باید در «کلام» دید. از همین رو ضرب آهنگ پایانی در این دست حکایت‌های او، در بازی‌های کلامی نهفته است. در این موارد، ممکن است که تمام لطف حکایت وابسته به یک کلمه باشد. پس هنر سعدی را در این نیز می‌توان دانست که از صنعتگری به سود داستان‌پردازی استفاده کرده است. عناصر و شگردهای سعدی را هم از جهت زبانی می‌توان بررسی کرد و هم از دید ادبی. از منظر زبانی، نخستین هنر او در واژه گزینی است. سعدی کلمات را مناسب و در جای خود انتخاب می‌کند. هیچ وقت دیده نمی‌شود که او کلمه‌ای را اضافه بیاورد. می‌دانیم که حشو لازمه وزن و سجع است و شاعران برای پر کردن وزن از عناصر زاید استفاده می‌کنند. اما سعدی با آنکه به کلامش وزن می‌دهد، هرگز دچار حشو و زواید نمی‌شود.
سعدی حکایتی به این مضمون دارد که «هندویی نفت اندازی همی آموخت. حکیمی گفت: تو را که خانه نیین است، بازی نه این است» این شاید مینی مالیستی‌ترین حکایت ادبیات قدیم ما باشد. تمام هنر سعدی در این حکایت در بازی کلامی او با دو واژه «نیین» و «نه این» نهفته است. این حکایت نه چیزی کم دارد و نه اضافه. چون فضای حکایت او تنها یک خط است، سعدی ناگزیر است که کلمات را آنقدر دقیق انتخاب کند که به هدفش برسد. سعدی استاد تضادهای فعلی است. در غزلیاتش هم با همین هنر است که شاهکارهای بی مانندی را خلق کرده است. از سویی دیگر این هنر به او اجازه می‌دهد که به ایجاز دست پیدا کند و در گزینش واژگان راه تعادل را در پیش بگیرد. در روزگار او بکار بردن واژه‌های عربی بسیار متداول بود. در متون آن دوره، بیش از 60 درصد واژه‌ها عربی است. اما سعدی در انتخاب واژه‌های عربی، افراط نمی‌کند. تنها در یکی دو حکایت است که او بیشتر از اندازه معمولش از لغات عربی بهره می‌برد. اما در همان حکایت‌ها هم چنان از آن واژه‌ها استفاده می‌کند که خواننده متوجه نا آشنا بودن آن ها نمی‌شود. واژگان عربی که سعدی بکار می‌برد، همگی متعارف‌ و در زبان مردم کاربرد داشته‌اند.
وی به هنر دیگر سعدی اشاره کرد و گفت: یکی دیگر از هنرهای زبانی سعدی، کاربرد درست فعل است. تمام بار معنایی در زبان فارسی بر دوش فعل است. سعدی این را می‌دانست و بر اهمیت آن آگاه بود. مثلا او در حکایت «خطیب کریه الصوت» که تنها 3 خط است، 27 فعل بکار می‌برد. تنوع او در بکار بردن افعال، کلامش را از یک دستی خارج می‌کند. حالا این هنر او را با نثر امروزی مقایسه کنید که در هر 3 خط، تنها یک فعل بکار می‌برند. درازنویسی مهم‌ترین آسیبی است که زبان فارسی امروز با آن روبرو است. اما سعدی این گونه نیست و در تمام صفحات گلستان او، کوتاه‌نویسی را به روشنی می‌بینیم. او این توانایی را دارد که با یک فعل، معانی متفاوت بسازد. مثلا او با یک فعل «آمد»، از مصدر «آمدن»، 80 معنی درست کرده است. به دلیل اهمیتی که فعل دارد و گاه به این دلیل که سعدی می‌خواهد موازنه و سجع درست کند، فعل را جابجا می‌کند یا در جمله آن را مقدم می‌آورد. این باعث می‌شود که در جمله‌های او حذف به قرینه صورت گیرد و عبارت او موزون شود. این جابجایی‌ها و حذف‌ها، به آهنگین شدن کلام سعدی، کمک بسیار کرده است.
عناصر ادبی زبان سعدی یکی دیگر از جلوه‌های هنر اوست. برخی نثر او را شاعرانه دانسته‌اند. یعنی آنقدر عناصر شعری در زبان او هست که می‌توان آن را نثر شاعرانه تلقی کرد. برای نمونه در باب پنجم گلستان به حکایتی بر می‌خوریم که ماجرای عاشقی است که با دیدن معشوق، از شدت علاقه جان می‌دهد. درونمایه داستان همین است، اما سعدی در این حکایت کوتاه، 9 سجع، 5 تشبیه، 4 مراعات النظیر و یک ایهام بکار برده است. توصیف‌های متعدد و وزن و آهنگ را هم باید به این هنر او افزود. می‌بینیم که ماجرا ساده است، اما هنگامی که سعدی وارد فضای عاشقانه می‌شود، صنعتگری او شدت می‌گیرد و کلامش بیش از پیش هنرمندانه می‌شود. سعدی در گلستان از 1250 ترکیب وصفی استفاده کرده است. سعدی استعاره ساز است و از هر چیز ساده‌ای می‌تواند استعاره بسازد، با گل و گیاه، ابزار جنگی، وسایل زندگی، طبیعت و هر چیز دیگری که فضای داستان به او اجازه استفاده از آن را بدهد استعاره‌ها خالی از حشو می‌سازد. «مشبه به» های او در تشبیهات هم به گونه‌ای هستند که به سادگی فهمیده نمی‌شوند. از این رو تشبیهات او خواننده را به تامل و تلاش وادار می‌کند. یک بحث محوری گلستان هم سجع و توازن و وزن و آهنگ‌های آن است. سعدی نثر مسجع دارد، اما نوع سجع او با دیگران تفاوت دارد و در سجع‌سازی پایبند اعتدال است. سجع‌های او در بافت کلام جا می‌افتند و به گونه‌ای استفاده شده‌اند که باعث افزایش آهنگ می‌شوند. این سجع‌ها گاه 2 پاره و گاه 3 پاره‌اند. سجع‌های مزدوج هم دارد، مانند «نزهت ناظران» و «فصحت حاضران»
مولف «دایره‌المعارف داستان‌های فارسی» خاطرنشان کرد: بسیاری از ادیبان بر سجع‌پردازان ایراد گرفته‌ و گفته‌اند که آن ها با آوردن کلمات مترادف، جمله را از بلاغت خارج می‌کنند. این ایراد تا حدی درست است. ولی ما در سجع‌های سعدی حشو و زواید نمی‌بینیم و این گونه نیست که او خواسته باشد که با سجع، وزن کلام را پر کند. در سخن سعدی تناسب‌های کلامی بسیار زیاد است. آرایه‌های ادبی، مانند جناس، هم بکار می‌گیرد. اما هنر او را باید در استفاده از تضادها دانست. از صنایع دیگری که بکار برده، صنعت عکس است. او با این هنر، جمله‌های ماندگاری پدید آورده است که به صورت ضرب‌المثل درآمده‌اند. صنعت‌های «لف و نشر»، «جمع و تقسیم»، «درج و اقتباس» نیز از هنرهای زبان اوست.ما نیاز داریم که گلستان را بشناسیم. بی دلیل نبود که گذشتگان ما با گلستان مانوس بوده‌اند. چرا که مضامین اخلاقی سعدی همواره راهنمای زندگی ایرانیان بوده است. از سویی دیگر سعدی به ما می‌آموزد که چگونه بنویسیم و چگونه حرف بزنیم. اگر کسی می‌خواهد نویسنده خوبی شود، ناگزیر است که بارها و بارها گلستان را بخواند. این را هم باید در نظر گرفت که گلستان او یک میراث فرهنگی است که باید آن را به نسل بعد منتقل کرد.

کلید واژه ها: حسن ذوالفقاری - سعدی -
0/700
send to friend
نظرات 2
  • 0
    1
    پاسخ به این نظر
    بدون نام دوشنبه 12 آبان 1393
    عالی بود واقعا ممنون
  • 1
    1
    پاسخ به این نظر
    R دوشنبه 18 آبان 1394
    سلام مرسی وبلاگتون خیلی خوبه ولی اگه جند نمونه سجع از کتاب گلستان بود عالی تر میشدودرکل مرسی
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST