اعتماد: در سنت ادب فارسی، رباعی کوتاهترین قالب شعری است. همین کوتاهی، برای رباعی یکجور تشخص و ویژگی آورده. توی ادبیات کلاسیک ما کارهای فوقالعاده و حیرتانگیز کم نیست اما رباعی چیز دیگری است. غزلهای حافظ و سعدی (به قول صائب) آنقدر «بلند افتادهاند» که همه متفقالقول شدهایم اوج شعر فارسی غزل است. اما وقتی شاعری بتواند توی دو بیت ، یک اثر عالی بسازد، تازه معلوم میشود عیارش چند است. خیام یکی از همین دست شاعران است. او فقط تعدادی رباعی اصیل دارد و یک قطعه عربی هفت، هشت بیتی. خیام با همین چند رباعی ساده دل ملتی را برده است. در مورد رباعیات خیام چند مساله عجیب وجود دارد؛ اول اینکه او اصلا خودش را به عنوان شاعر نمیشناخت و در ۱۳ رسالهای که از او مانده، حتی یکبار هم به شاعری خودش اشاره نکرده. برای معاصرانش هم که او را با عناوینی مثل «خواجه امام» یا «حجت الحق» یاد کردهاند، مقامش در فلسفه و علم مهم بوده. از جمله این معاصران یکی هم سنایی شاعر بوده که یکبار در زمان اقامتش در نیشابور به نوکرش اتهام دزدی میزنند و سنایی برای رفع مشکل، نامهای به خیام نوشته و از او کمک گرفته ولی در این نامه هم که یک شاعر نوشته و در آن انواع تعریف و تمجیدها از خیام هست، اشارهای به مقام ادبی او نشده. موضوع عجیب بعدی این است که اولینباری که به این رباعیات ارجاع شده، حدود صد سال بعد از مرگ خیام است. امام فخر رازی در رساله «التنبیه» خود و کمی بعد هم همشهری او، نجمالدین رازی در «مرصاد العباد» این رباعی را به اسم خیام نقل کردهاند: دارنده چو ترکیب طبایع آراست/ باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست/گر خوب نیامد این بنا، عیب کراست؟/ ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟ البته این هر دو نفر این رباعی را به عنوان نشانهای از اشتباه خیام آوردهاند. نجم رازی دوجا از کتابش این رباعی را نقل کرده و قبلش حسابی از خجالت خیام درآمده. او که با فلاسفه مشکل داشت، در فصل سوم نوشته: «بیچاره فلسفی و دهری و طبایعی که از این مقام [یعنی فهم علت خلقت خود] محرومند و سرگشته و گمگشته تا یکی از فضلا که به نزد ایشان به فضل و رحمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است، از غایت حیرت در تیهِ ضلالت او را جنسِ این بیتها میباید گفت...» و بعد در فصل چهارم مجددا به خیام ابراز علاقه کرده و او را «آن سرگشته غافل و گمگشته باطل» لقب داده. در واقع بدگویی این دو نفر از خیام باعث شد تا بقیه شعر او را ببینند و اتفاقا خوششان بیاید و پیاش را بگیرند. سومین نکته عجیب، این سوال است که بالاخره کدامیک از رباعیها واقعا از خیام است. محققهای زیادی در یک قرن اخیر بر سر اصالت رباعیات خیام بحث کردهاند و نشان دادهاند که بسیاری از معروفترین رباعیات منسوب به خیام اصلا برای او نیست. البته که جامعه ایرانی گوشش به این حرفها بدهکار نیست و زبان حال خودش را در همین شعرهای کوتاه و هنرمندانه میداند. شعرهایی که در آنها نابودی تدریجی دنیا شاعر را عذاب میدهد و موضوع اصلیشان پیدا کردن راه چارهای برای گریز از جادوی زمان است.