عباس گودرزی، دکتری زبان و ادبیات انگلیسی، عضو هئیت علمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان است. علاوه بر تدریس انواع دروس زبان و ادبیات انگلیسی، به کار ترجمه اشتغال دارد و تا کنون چند کتاب نزد انتشاراتِ کتاب پارسه منتشر کرده است که مهمترین آنها عبارتند از کهنترین حماسة به جا مانده از دوران انگلیسی باستان که تحت عنوانِ حماسة بیوولف و دیگر اشعار انگلیسی باستان، به چاپ رسیده است، همچنین اثر معروف ویلیام شکسپیر، رومئو و ژولیت، رُمان بیبازگشت، اثر نویسندهی قرن نوزدهم آلمان، تئودور فونتانه و زنان بدون مرز اثر جولیا پیرپونت از دیگر کارهای اوست. ترجمهی او از رمانهای مرد نامریی و جنگ دنیاها از نویسندهی سبک علمیـتخیلی انگلیس، اچ. جی. ولز، نیز در دست چاپ است.
نشر کتاب پارسه به تازگی کتابی از این مترجم با عنوان «زنان بدون مرز» را روانه بازار کرده است. این کتاب به صورت بسیار خلاصه به شرح حال زنان موفق تاریخ از جمله: فروغ فرخزاد، ویرجینیا وولف، هلن کلر، ملاله یوسفزای و... پرداخته است. با او دربارهی این اثر گفتوگویی کردهایم که در پی خواهد آمد:
عنوان انگلیسیِ کتاب «زنان بدون مرز» با عنوان انگلیسی آن متفاوت است. چرا عنوان فارسی را تغییر دادید؟ آیا به علت رویکرد فمنیستی عنوان بود؟
ترجمهی تحتالفظی عنوان انگلیسی کتاب «قدیسههای فمنیسم» بود اما با گفتوگوهایی که با مسئولان انتشارت انجام گرفت، قرار شد که عنوانی گیراتر انتخاب شود که ضمن داشتن مفهوم تقریبی عنوان اصلی، از مضامین مختلف، منفی و حساسیتزای عنوان «فمنیسم» برکنار باشد. لذا با توجه به هدف کلی کتاب و مقدمهی آن، بنا شد که عنوان «زنان بدون مرز» انتخاب شود تا هم جذابتر باشد و هم با احوال و اهمیت زنانی که در آن آمده، سازگارتر باشد. البته این نکته هم هست که معمولاً عنوان کتاب را بعد از ترجمهی متن آن و در آخر کار انتخاب میکنند و عنوان از جمله مواردی است که مترجم بیشترین آزادی و سلیقه را در آن دخیل میکند. قطعاً همه خلاقیت حیرتانگیز استاد فقید سیمین دانشور را به یاد داریم که عنوان بسیار زیبا و بامعنای «داغ ننگ» را برای رمان معروف هارثورن برگزید در حالیکه ترجمهی تحتالفظی آن اثر «حرف ارغوانی» بود و صد البته که این عنوان به هیچروی قابل قیاس با عنوان دانشور نیست.
آثار دیگری از خانم جولیا پیرپوینت به فارسی ترجمه شده است؟
نه، ایشان بسیار جوان هستند و علاوه بر این کتاب «زنان بدون مرز»، یک رمان هم دارند که عنوان انگلیسی آن Among the Thousand Things هست، یعنی «از بین هزاران چیز».
این اثر جزء اولین آثار نویسنده است. چه ویژگی خاصی داشت که شما آن را ترجمه کردید؟
ویژگیهای این کتاب که آن را شایستهی ترجمه میکرد، چند مورد است. اول اینکه زنانی که کتاب آنها را آورده بود، از ملیتهای مختلف و برهههای مختلف تاریخی و زمانی بودند و از این نظر، تنوع و تکثر آنها بسیار قابل تأمل و جالب بود. دوم اینکه، شرح مختصری که نویسنده برای هر بانو آورده، هرگز زندگینامهی صرف نبوده و نکاتی را در زندگی آنها برجسته میکند که وجه برجستگی زنان محسوب میشود و در عین حال بسیار مختصر است و هریک را میتوان در اندک زمانی خواند. این نکته برای نسل خوانندگان امروزی که با دنیای شبکههای اجتماعی و مجازی خو گرفتهاند، حائز اهمیت است. همچنین شرح مربوط به هر بانو را نویسنده با چاشنی تخیل و خلاقیت خود رنگ و لعابی خاص داده که باز در انتخاب کتاب برای ترجمه بیتأثیر نبود. دستآخر اینکه وجود یک تصویر گرافیکی برای هر بانو از نکات جالب و جذاب کتاب محسوب میشود.
نویسنده در مقدمهی کتاب نوشته است که از بین ۴۰۰ زن موفق، تعدادی از جمله فروغ فرخزاد، را انتخاب کرده، به نظر شما انتخابها بر چه اساسی بوده است؟
بله، خانم پیرپونت در مقدمهی کتاب توضیح دادند به ناچار از بین ۴۰۰ زنی که اسم و احوالشان را جمع کردند، تعداد ۱۰۰ نفر را انتخاب کردند و گفتند که اینکار، یعنی حذف کردن بعضی از افراد، کار بسیار سخت و ناخوشایندی بوده است. ولی با توجه به توضیحات ایشان و برداشت من، معیارهای انتخابشان گسترهی تاریخی، زمانی و جغرافیایی بوده، به این ترتیب سعی شده زنانی با گسترهی هرچه بیشتر تاریخی و مکانی انتخاب شوند مثلاً اگر چندین بانو از یک کشور بودند، ناچار یک یا دو نفر از آنها را انتخاب کردند. البته معیار دیگر هم اهمیت و برجستگی زنان مورد نظر نسبت به دیگران بوده است. فروغ فرخزاد از کشور ما هم این ویژگی را دارد وی احساسات ناب زنانه را بدون ملاحظههای عرفی در شعر خود بیان کرده و در واقع وجه غالب در شعر فروغ، همان صدای احساس زنانه است که وجه تمایز ایشان با شعرایی مثل پروین اعتصامی محسوب میشود.
در کتاب، هر زنی حامی یک عنوان است. علت این عنوانگذاری چیست و فکر میکنید چرا نویسنده این کار را انجام داده است؟
علت اینکار از سوی نویسنده تأکید بر جنبهای از کار یا زندگی شخص بوده که علت برتری و برجستگی او برای جای گرفتنش در این کتاب محسوب میشود. مثلاً فروغ فرخزاد را نویسندهی قدیسهی حامی«صداهای آزاد» معرفی کرده تا بر این جنبه از کار و شعر ایشان صحه بگذارد.
شما شخصیتی را از کتاب خذف کردید؟
نه، چون من در مقام مترجم اثر، هرگز به خودم اجازه نمیدهم که در آن دخل و تصرفی آن هم از نوع حذف انجام دهم. اصولاً ترجمهی تمام و کمال یک اثر بخشی از تعهد و امانتداری مترجم به آن تلقی میشود و بهتر است همواره چنین باشد.
شما آثار دیگری را هم ترجمه کردهاید. از میان آنها، کدام یک به نظرتان متمایزتر است؟ کمی دربارهی دیگر آثارتان توضیح دهید.
من از بین آثاری که ترجمه کردهام، اولین اثر یعنی «حماسهی بیوولف» از دوران انگلیسی باستان را از همه بیشتر دوست دارم و متمایز میپندارم. به چند دلیل، اول اینکه این اثر در خود انگلستان هم از شاخصترین آثار مربوط به میراث ادبی این کشور محسوب میشود و کهنترین اثر حماسی مکتوب به جا مانده از دوران باستان است. دوم اینکه این اثر را برای اولینبار من به فارسی ترجمه کردم اما متأسفانه در بین خوانندگان فارسیزبان کمتر شناخته شده است و امیدوارم جامعه کتابخوان در آینده اقبالی به این اثر داشته باشند. من تراژدی معروف و بسیار زیبای «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر را هم ترجمه کردهام که به نظرم، از ترجمههای دیگر آن، بهتر شد و برای خودم، تجربهی هماوردی با زبان شکسپیر، بسیار مغتنم و مفید بود. نسخهی انگلیسی یک رمان هم از ادبیات قرن نوزدهم آلمان ترجمه کردهام که «بیبازگشت» نام دارد و اثر رماننویس بزرگ آلمان تئودور فونتانه و به سبک رئالیستی است.
در حال حاضر کتاب دیگری در دست ترجمه دارید؟
بله، بهتازگی کار ترجمه و ویرایش دو رمان از نویسندهی قرن نوزدهم انگلستان اچ. جی. ولز، به نامهای «مرد نامرئی» و «جنگ دنیاها» را ترجمه کردهام که هر دو نزد انتشارات کتاب پارسه، بهزودی منتشر خواهند شد. قبل از آنهم، اثری فرهنگی تحلیلی از کارآفرین و نویسندهی آمریکایی لی آیکوکا، با عنوان «رهبران بزرگ کجا رفتند؟» را به اتمام رساندهام که در مراحل صفحهبندی و چاپ است. در حالحاضر هم، ترجمهی کتابی بسیار جالب و آگهیبخش به نام «رویای آمریکایی؛ تاریخچهی مرامی که یک ملت را پدید آورد» اثر تاریخنگار اجتماعی معاصر آمریکا، آقای جیم کالن، را در دست ترجمه دارم و یک ترجمه از کل ۱۵۴ غزلوارهی (sonnet) شکسپیر را که قبل از این انجام داده بودم، در دست و ویرایش و بازنگری دارم که امیدوارم در آیندهی نزدیک با یک ناشر دربارهی چاپ آنها به نتیجه برسم.
چقدر در انتخاب کتابی که ترجمه میکنید، سلیقهی خودتان دخیل است؟
رشتهی من ادبیات انگلیسی است و مدرس شعر، داستان و نقد ادبی هستم و علاقهام به ادبیات و آثار ادبی است. بنابراین علاقه و سلیقهام را دخالت میدهم و کتابهای که در حوزهی ادبیات یا دربارهی ادبیات هستند را برای ترجمه انتخاب میکنم. پیشنهادهایی که از طرف ناشر میرسد نیز اغلب در زمینهی ادبیات هستند و غیر از آن را نمیپذیرم.
کلام آخر؟
کلام آخر اینکه به قول استاد منوچهر بدیعی، «ترجمه بهترین و عمیقترین نوع خوانش یک اثر است» و من مجال ترجمهی آثار ادبی را فرصتی برای خواندن عمیق آنها میدانم. برای من، فرایند ترجمه همواره همراه با بهرهمندی معنوی از روح اثر است. این کیفیت را من تنها یا شاید به والاترین درجه در آثار ادبی میشناسم. حقیقت آن است که تا به نوعی همدلی با یک اثر نرسم و روح آن را درنیابم، نمیتوانم زبان و لحن مناسب برای ترجمهی آن پیدا و در ترجمهاش توفیق پیدا کنم. همچنین در ترجمهی آثار ادبی، زبان فارسی بینهایت یاریرسان است و من به قدر بهرهي خود از آن، میکوشم در هماوردی زبانهای مبدأ و مقصد که در ترجمه صورت میگیرد، طرف زبان مقصد یا همان فارسی را بگیرم و قابلیتهای آن را برجسته کنم.