پایگاه اطلاعرسانی فروشگاه مرکزی شهر کتاب: رسول یونان همسایه فروشگاه مرکزی شهر کتاب است. میگوید غروبها که برای بازی شطرنج به پارک اندیشه میرود، سری هم به فروشگاه میزند و کتابهای تازه را نشان میکند تا آنها را در فرصت مناسب بخرد و مطالعه کند. غروب روز دوشنبه ۲۷ شهریور یکی از همین روزها بود. با او در کافه کتاب فروشگاه، چند دقیقه گپ زدیم؛ از کتابهایی که این روزها میخواند تا دغدغههایش در شعر و ادبیات.
رسول یونان این روزها مشغول خواندن دو کتاب است. «همه اسبهای زیبا» نوشته کورمک مک کارتی نویسنده امریکایی (ترجمه کاوه میرعباسی) و رمان «موزه معصومیت» نوشته اورهان پاموک به زبان ترکی. در لابلای صحبتهایش به نکته جالبی هم درباره پاموک اشاره میکند و میگوید: «روزی با ناشری در باکو تماس گرفتم و آن ناشر گفت که الان یک مهمان ویژه دارم. وقتی پرسیدم که این مهمان کیست، جواب داد، او اورهان پاموک است. داریم با هم گپ میزنیم و قلیان میکشیم.»
شاعر کتاب «چه کسی مرا عاشق کرد؟» به قول خودش، شاعری دوزیست است چون هم در حوزه زبان فارسی شعر میگوید و هم در قلمرو زبان ترکی. این روزها کار جدیدی در دست نوشتن ندارد ولی منتظر است تا دو کتابش راهی بازار شود.
به گفته او، فروشگاه مرکزی شهرکتاب در نقطهای واقع شده که میتواند کتاب را به میان مردم ببرد و در دسترس بسیاری از شهروندان تهرانی قرار دهد. او به بعضی از رفتارهای نابهنجار در سطح شهر اشاره میکند و میگوید: «هرچه مردم بیشتر کتاب بخوانند، از میزان بزهکاری، شرارت و ناملایمتیهای اجتماعی کاسته میشود. مشکل ما پایین بودن تیراژ است. باید از فرصتهایی مثل همین مکانهای فرهنگی استفاده کنیم و آثار ادبی را به دست مردم برسانیم.»
رسول یونان میگوید: «فروشگاه مرکزی شهرکتاب، موقعیت مناسب و آرامش بخشی برای دوستداران کتاب ایجاد کرده است؛ به خصوص کافه کتاب، که هم فرصتی است برای مطالعه و هم برای دیدار دوستان. امیدوارم قدر کتاب و این مراکز فرهنگی را بدانیم و روز به روز آن را توسعه دهیم.»
این شاعر امیدوار است روزی برسد که روشنفکران نیز ارتباط نزدیک تری با مردم برقرار کنند و آثاری بیافرینند که مورد استقبال عموم واقع شود. او میگوید: با وجودی که مشکلات زیادی گریبان نشر کشورمان را گرفته، ولی قیمت کتاب هنوز نسبت به خیلی از کشورها پایینتر است.
رسول یونان همچنان در جستجوی مضامین تازه و خلق کارهای جدید است. برای او فرقی نمیکند که این کار در حوزه کتاب تعریف شود یا نمایشنامه و سینما.
بخشی از گپ و گفت ما با شاعر کتاب «فرشتهها»، درباره گردهمایی تعدادی از ادیبان در کافه لالهزار و فروش آثارشان به نفع مردم زلزلهزده آذربایجان بود. او گفت: استقبال خوبی از این برنامه به عمل آمد و کتابهای امضا شده نویسندگان و شاعران، توسط مخاطبان خریده شد و عواید آن به مردم زلزلهزده تعلق گرفت.
رسول یونان در کارنامهاش دفاتر شعر زیادی دارد که از آن جمله میتوان به این آثار اشاره کرد: روز بخیر محبوب من، کنسرت در جهنم، کلبهای در مزرعه برفی، روزهای چوبی (ترجمه)، من یک پسر بد بودم، فرشتهها، قصه کوچک عشق، تلگرافی که شبانه رسید (ترجمه)، گندمزار دور، سنجابی بر لبه ماه، مواظب باش مورچهها میآیند، چه کسی مرا عاشق کرد؟ و…
در یکی از قطعات مینی مال او به نام «اثاثکشی» میخوانیم:
آینه از دست باربران افتاد
و چهره تو که در آینه جا مانده بود
تکه تکه شد
چشمت را
دختر همسایه برداشت و فرار کرد…
ما
در اثاثکشی تو را از دست دادیم!