آثار مولوی به ویژه مثنوی و دیوان کبیرش همچون جنگلی انبوه یا دریایی مواج است که رهروان بسیاری را در بیشه ها و لجه های خویش گم می سازد.درک و فهم این جنگل عظیم و دریای طوفانی با آن درختان تناور سر درهم و موجهای پیاپی و راههای پیچاپیچ جز با سالها ممارست و همراهی و همدلی با مولانا وآثارش ممکن نیست.در تاریخ ادبیات ما برخی از بزرگان با درک درست این مساله، کوشیده اند که راهکار و نقشه ای برای فهم درست و ورود وبرون رفت توفیق آمیز از این بیشه ها و موجابها ارائه کنند که مولوی نامه استاد همایی -اگر نه اولین-جزو نخستین کوششها در این راه بود.او زودتر از همه پی برد که برای فهم جان و زبان و اندیشه های مولانا نیازمند یک نقشه راه دقیق هستیم...مولوی نامه یا مولوی چه می گوید تلاشی آغازین برای این هدف بود با استفاده از ذوق و اطلاعات و ممارست های عظیم استاد همایی...در این سخنان تا حدودی به اهمیت ونقش استاد در این باب و نیز درد شناسی و درمان دهی های دلسوزانه او پرداخته ایم.