اعتماد: در روزهای ابتدایی همهگیری کرونا بسیاری شروع کردند
به اظهارنظر درباره تاثیرات احتمالی کرونا بر سرشت و سرنوشت بشریت و جهان. خیلی
زود اصطلاحاتی چون «عصر پساکرونا» ساخته شد و شماری مدعی شدند که این بیماری با ویژگیهایی
که دارد، میتواند به یک نقطه عطف در تاریخ بشریت بدل شود، یعنی این استعداد را
دارد که تاریخ را به پیش و پس از خودش تقسیم کند. مدافعان این دیدگاه بر گستره
اثرگذاری کرونا تاکید میکردند و میگفتند که این اولین بار است که به دلیل سطح
گسترده ارتباطات بشری، یک بیماری فراگیر این طور سریع و در فرصتی کوتاه، سراسر جهان
را در نوردیده و بر همه اطراف و اکناف آن اثر گذاشته است. ایشان همچنین بر مسائلی
چون نحوه اثرگذاری این ویروس و سرشت پیشبینیناپذیر آن تاکید میکردند و میگفتند
این ویروس، خواه آگاهانه و مختارانه و خواه ناآگاهانه و غیرارادی، محصول مداخله
بشر در زیست جهانش است.
در مقابل شماری میگفتند که تقسیم تاریخ بشری به پیش
و پس از کرونا و استفاده از مضامینی چون «جهان پساکرونا» زودهنگام است و به این
سرعت و سادگی نمیتوان برای تاریخ نقطه عطف مشخص کرد. برای اینکه یک واقعه یا رویداد
بدل به یک لحظه تعیینکننده برای تاریخ باشد، باید لااقل کمی مشمول زمان واقع شود
و تاثیراتش دیری بپاید. میتوان به سادگی هر واقعه و رویدادی را ولو بسیار اثرگذار
و مهیب باشد، یک نقطه عطف در تاریخ بشری خواند، اما وقتی کثرت این نامگذاریها زیاد
شود، عملا قضیه لوث میشود و هیچ کمکی به فهم بهتر و بیشتر آن رویداد نمیکند.
حالا قریب به هفت-هشت ماه از شیوع بیماری کرونا میگذرد
و هنوز بهرغم تلاش شبانهروزی همه ابنای بشر و به ویژه متخصصان و کارشناسان و
مسوولان برای یافتن راهحلی تا حدودی قطعی برای مقابله با آن، نتیجه مثبتی حاصل
نشده. انواع و اقسام راهحلها و پیشبینیها
و توصیهها ارایه شد و به کار رفته، اما نتیجه محصل و قطعی در بر نداشته است. کرونا
در ثروتمندترین و مقتدرترین کشورهای جهان، به همان تعداد مبتلا و قربانی داشته که
در جوامعی فقیر و سطح پایین، بلکه بیشتر. این بیماری همچنین الگوهای رفتاری و کرداری
زیادی در شیوه زندگی روزمره هر یک از ما پدید آورده که شاید تا پیش از این تصور آن
دشوار بود.
سادهترین و رایجترین آنها، دست دادن و ارتباط جسمانی
آدمها با یکدیگر یا نحوه حضورشان در مراکز عمومی است. هیچ کس تصور نمیکرد که حتی
در شرایطی که هوای شهرهای بزرگ در آلودهترین وضعیت هم باشد، همه مردم با ماسک و
نقاب در کوچهها و خیابانها تردد کنند، چه برسد در روستاها و شهرهای کوچکی که آلودگی
هوا اصلا برایشان مساله نیست. کرونا به سادگی بر شیوه غذا خوردن و تفریحات ما نیز
اثر گذاشته. به تدریج برخی عادتها و رفتارها، تبدیل به خلق و خوی رایج بشری و طبیعت
ثانویه او شده است.
کرونا همچنین کسب و کارهای فراوانی را فلج کرده و
به شمار بسیار اندکی هم سود رسانده. این ویروس نامرئی بیش از هر زمانی ضعف و
ناتوانی بشر را به او خاطرنشان و سرشت و ماهیتسپنجی زندگی را آشکار کرده است.
آمار روزانه مبتلایان و درگذشتگان این بیماری بهرغم همه خبرهای اینچنین، هنوز عادی
نشده، چراکه هنوز انسان نتوانسته از چند و چون این بیماری و سازوکارهای آن سر در
آورد و لااقل اندکی آن را برای خود پیشبینیپذیر کند.
با وجود گذشت بیش از نیمسال، منشا این بیماری به همان
اندازه ناشناخته است که شیوه اثرگذاری آن. با هر کس که صحبت کنید، صدها دستورالعمل
و توصیه و هزاران بسته اطلاعاتی درباره ابعاد مختلف کرونا ارایه میکند، آگاهیها
و باورهایی که صحت و سقم هیچ کدام را نمیتوان با قطعیتی قابل قبول تایید کرد.
با در نظر داشتن آنچه گفته شد، باید اعتراف کرد که کرونا
واقعا یک نقطه عطف در تاریخ بشر است، لحظهای که میتوان بر مبنای آن تاریخ زندگی
انسان در زمین را به دو نیمه تقسیم کرد و از «جهان پساکرونا» و پیروی از آن از تعابیری
چون «انسان پساکرونا» یا «تفکر پساکرونا» به عنوان تعابیری معنادار و توضیحدهنده
سخن گفت، به شرط آنکه کرونا طومار زندگی بشر روی کره خاکی را به کلی در
هم نپیچد و کماکان انسانهایی همچون ما باشند که توان اندیشیدن و خلق معنا داشته
باشند.