سالِ ۱۳۷۷ اثرِ مهمی در حیطهی حافظپژوهی منتشر شد. نامِ اثر «هستیشناسیِ حافظ» بود (ویراستِ بعدی: عرفان و رندی در شعرِ حافظ) و نویسندهی آن داریوشِ آشوری. آشوری که درکنارِ فلسفه و مباحثِ اجتماعی، دربارهی زبان و ادبیاتِ فارسی نیز قلممیزند، در این اثر، با نگاهی نو و از منظری هرمنوتیکی بهسراغِ شعرِ حافظ رفتهاست. وی با استناد به تأثیرپذیریهای پررنگِ خواجه از کشفالأسرار و مرصادالعباد (بهخصوص در ماجرای آفرینش)، و با جستجو در فرهنگواژههایی همچون «دوش»، «روزِ ازل»، «رند»، «رقیب»، «بارِ امانت»، «زاهد» و ... معتقد است: از منظری بینامتنی میتوان این مضامین و نمادها را به ماجرای آفرینش و کشمکشِ «فرشتگان» با «آدم» و بهویژه «غیرتِ ابلیس»، مرتبط دانست. آشوری معتقد است، «منِ» شعرِ حافظ، یا راویِ غزلهای او، گاه همان آدمِ ابوالبشرِ هبوطکرده یا همان انسانِ تختهبندِ تن است؛ همانگونه که «رقیب»، «صوفی» و «زاهد» نیز گاه فرشتگانی هستند که «عشق» نمیدانند (بهویژه ابلیس) و ازهمینرو، از روزِ ازل، با اشرفِ مخلوقات در کشمکشاند. آشوری در «بخشِ یکم» کتابِ «عرفان و رندی در شعرِ حافظ» به تمهید و طرحِ هرمنوتیکی رویکردِ خویش و نیز تأثیرپذیریهای حافظ از کشفالأسرار و مرصاد میپردازد، و لبِّ لُباب نظریّهی خویش را در «بخشِ چهارمِ» کتاب، بیانمیکند؛ بهویژه در این مدخلها: «طرحِ ساختارِ سرنمونی، در دیوانِ حافظ»، «رویاروییِ ازلی» (آدم دربرابرِ مَلَک)، «یگانگیِ ازلی» (آدم و حافظ). آشوری از این منظر، دیوانِ حافظ را «بازتابِ گزارشِ درامِ سرنوشت و سرگذشتِ روح در شعرِ حافظ» خواندهاست (عرفان و رندی در شعرِ حافظ، نشرِ مرکز، ۱۳۷۹، ص ۲۲۳).
این اثر آنقدر تازه و تأثیرگذار بوده که سالِ ۱۳۸۰، خانمِ پری صابری، گویا متأثّر از آن، نمایشِ درخشانِ «رندِ پردهنشین» را در تالارِ وحدت اجراکردند و متنِ آن نیز همانسال منتشر شد.*
غرض از این یادداشت اشاره به پیشینهی اشاراتی به این باور و برداشت، در متنی تألیفشده در چند سدهی قبل است. البته برداشتها و بارقههای گاه درخشانِ قدما، متناسببا شیوهی شهودی و دریافتهای ذوقیِشان ، اغلب به همان اشاره یا اشاراتی محدود میشود و چنانکه بایدوشاید بسط نمییابد. نظیرِ این عباراتِ شگفتآورِ عینالقضاة: «جوانمردا! شعر را چون آینه دان ...». امروز اما بهقولِ اقبالِ لاهوری: «از خَلِش کرشمهای کار نمیشود تمام!»؛ و هر سخنِ تازهای الزاماً باید در قالبِ نظریه و با مبادی و تمهیداتی ارائهشود.
قواعدُالعرفا و آدابُالشّعراء، فرهنگی از اصطلاحاتِ عارفان و شاعران است که نظامالدین تِرینیِ قندهاریِ پوشنجی، سالِ ۱۱۲۱ ه. ق تألیفکردهاست. این اثر با تصحیحِ استاد احمدِ مجاهد منتشرشدهاست. کتاب در سه بخش (اصطلاحاتِ «سالکان»، «عارفان» و «عاشقان» [شاعران]) تدوینشده و نویسنده در مقدمه یادآورشده: «چون اکثرِ مردم نظر بر ظواهرِ الفاظ میکنند و از بواطنِ آن محروم میمانند، پس واجب و لازم بود معانیِ آن الفاظ را بهطریقِ تفصیل شرحدادن ...» (انتشارتِ سروش، ۱۳۷۴، ص ۲۳).
در این اثر البته گاه و تنها در مدخلهایی نادر، به همان نکاتی در شعرِ حافظ اشارهشده که در اثرِ داریوشِ آشوری مطرحشدهاست: در مدخلِ «راز» با اشاره به بیتِ:
رازِ درونِ پرده ز رندانِ مست پرس
کهاین حال نیست زاهدِ عالیمقام را
میخوانیم: «رندانِ مست و حریفانِ خراباتی و امثالِ ذالک، اشارتبر خاکیان است که خرقهی وجودشان میآلودهی معصیت است [...] و صوفیِ عالیمقام و شیخِ پاکدامن و زاهدِ پاکیزهسرشت و امثالِ ذالک، اکثرِ اوقات اشارت بر ملکوتان است که معصومانِ لطف و عنایت و پاکدامنانِ کرم و رحمتاند ...» (همان، ص ۱۱۱).
نیز در مدخلِ «شیخ»، بااشارهبه این بیتِ حافظ:
حافظ به خود نپوشید این خرقهی میآلود
ای شیخِ پاکدامن معذوردار ما را!
آمده: «اکثرِ اوقات، اشارت از شیخِ پاکدامن و شیخِ ارجمند، بر ملکوتیان است که معصومانِ لطف و عنایت و پاکدامنانِ کرم و رحمتاند؛ و مراد از رندان، خاکیان است که خرقهی وجودِ ایشان گردآلودهی میِ معصیت است که آن مظهرِ محبت است» (همان، ص ۱۲۸).
* جایی دیگر به این نکته پرداختهام: مدخلِ «رندِ خلوتنشین» در : «دانشنامهی حافظ و حافظپژوهی»، به سرویراستاریِ استاد خرمشاهی، نخستانِ پارسی، ۱۳۹۷، ج ۲، صص ۴_۱۱۹۳).