محمدامین منصوری: کتاب حقیقت دموکراسی اثر فیلسوف فرانسوی ژان لوک نانسی را اخیرا نشر مرکز بترجمهی پویا ایمانی چاپ کرده است.
کتاب حقیقت دموکراسی، اولین کتابی است که از ژان لوک نانسی به فارسی ترجمه شده است. کتابی موجز که میتوان آن را دفاعیه و در عین حال، نقدی بر دموکراسی دانست. شاید بتوان به نوعی این کتاب را نقدی بر کتابی دیگر از رانسیر دانست که پیش از این به فارسی ترجمه شده بود: نفرت از دموکراسی. نانسی، قاطعانه در برابر رادیکالیسم فیلسوفانی چون بدیو و آگامبن و رانسیر میایستد. اگر بخواهیم به دسته بندیهای موجود تن دهیم، وی را میتوانیم هم چنان متعلق به جریان پست مدرن بدانیم. کتاب را پویا ایمانی به فارسی ترجمه کرده است. پویا ایمانی پیش از این، با ترجمهی دو کتاب از آگامبن دورهی نخست و کتابهایی دربارهی دریدا به وادی ترجمه گام نهاده بود. کتاب حقیقت دموکراسی بسیار موجز است. فصلهای کتاب عبارتند از: حقیقت دموکراسی، معناهای دموکراسی و آیا همه چیز سیاسی است؟.این کتاب در ضمن حاوی نقدهایی بر فیلسوفانی چون فوکو و آگامبن و بدیو است. کتاب با بررسی می شصت و هشت شروع میشود. نانسی بر این باور است، تمام هجمههایی که از سوی نسل میشصت و هشت بر دموکراسی وارد شد ناشی از این بوده که دموکراسی خودش، خودش را در معرض نقد قرار داده بود. از منظر نانسی نکتهی اصلیای که خود دموکراسی هم از قلم انداخته است، فرمولی است که ابتدا توسط پاسکال صورتبندی شده بود. همان فرمول معروف پاسکال که انسان برای بینهایت از انسان پیش میافتد. این حکم از منظر نانسی بر فراز متروپولیس مدرن میچرخد. این را میتوان شبیه تلاش هابرماس دانست که نشان میدهد دموکراسی پروژهای تحقق نیافته است و مداوم خودش را محقق میکند. نانسی در اینجا شباهت غریبی با متفکران رادیکالی که خودش نقدشان میکند، دارد. از منظر نانسی انسان یک کل گشوده است و هیچگاه تمامیت و تحقق نمییابد. آن طور که از نوشتهی نانسی بر میآید، وی بیش از آنکه در پی اثبات دموکراسی باشد (که البته سعی میکند منصفانه آن را انجام دهد)، در پی طرد کردن توتالیتاریسم است. توتالیتاریسم چنان وجدان روشنفکران اروپایی را معذب کرده است که در هر نوشتهای هراس از آن مشاهده میشود. هرچند که خود همین ترس، میتواند راه تفکر رهایی بخش را ببندد. راه تفکری که سودای تغییر دارد. نانسی به توانش هستی که امر نامتناهی است، میاندیشد. تمام مخالفت نانسی با شعار همه چیز سیاسی است، میتوان در همین جا دید. نانسی تلقیای متافیزیکی از دموکراسی دارد و نه تلقیای سیاسی. برای همین وی از توانشهای امر نامتناهی در سیاست که حیطهی امر مشترک است، یاد میکند و به واقع تلاش میکند تا از تلقی سیاسی و عرفی از دموکراسی بپرهیزد. امر نامتناهی همان نقطهای است که میتوان بدان امید داشت تا دموکراسی محقق شود. امر نامتناهی، سیاست یا همان دموکراسی را ممتاز میکند و همان عنصر تکینی میشود که اجازه میدهد تا دموکراسی همواره امر گشودهای باقی بماند. امر نامتناهی همان انسانی است که تا بینهایت از انسان تعالی میجوید. در واقع ما در اینجا با ترکیبی از پاسکال و مارکس مواجه هستیم. نانسی بر این باور است که در اینجا سهمی از امر محاسبه ناپذیر وجود دارد. این سهم اقتضا میکند که از همهی محاسبات توام با پیشبینی و هرگونه انتظار سود یا بهره بگسلیم. اینجاست که سهم بندی امر نامتناهی شکل میگیرد. همان چیزی که عدم تحقق آن باعث شده تمام نظامهای استوار بر دموکراسی لیبرال سرخورده شوند و این همان چیزی است که از نظر نانسی باعث شده است تا می شصت و هشت رقم بخورد. همان چیزی که «ما» یعنی مردم را ناممکن کرده است.
در چند صفحه نانسی از این تلاش دم میزند. از اینکه چطوری نامتناهی در متناهی میتواند رخ دهد و شکل بگیرد. هرچند عملا نانسی هیچ گونه توصیف مشخصی از نحوهی امکان این تلقی ندارد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ به فرض اینکه پاسخ مثبت باشد سوال این است که چگونه این امر ممکن میشود؟ اینجا است که طرح متافیزیکی نانسی برای دموکراسی جوابی ندارد. شاید بخش خیلی جذاب این کتاب همان جایی باشد که مناقشهی نانسی با فوکو و آگامبن و حتی دیگر متفکر ایتالیایی بازتولید میشود: نزاعش با فوکو و آگامبن و اسپوزیتو. نانسی به عنوان مثال، مسالهی سلامت را بیان میکند و میگوید که بحث سلامت در پزشکی بیش از اینکه بحثی سیاسی باشد (آشکارا نحوهی تلقی فوکو از آن) به اتوس که بر هرگونهای از اخلاقیات و سیاست مقدم است، ربط دارد. وی بیان میکند که اصطلاح زیست- سیاست مبتنی بر انبساط نامنظم و بیش از اندازهی معنی سیاست است. این نقد نانسی استوار بر همان مبنای تلقی متافیزیکی و نه سیاسی از دموکراسی است که میخواهد درون پروژهی دموکراسی، امکان تحقق امر نامتناهی را بیان کند. اما این تمام ماجرا نیست. بر خلاف تلقی نانسی، همین که ما این گونه برداشت کنیم راه برای هرگونه پروژهی الاهیات سیاسی بسته نمیشود. چرا که الاهیات سیاسی خود متافیزیک را هم سیاسی میبیند. یعنی چه میشود اگر متافیزیک، سیاسی باشد؟ این مسالهی بسیار مهمی است که نانسی بدان نمیپردازد. وی همدلانه با مفاهیم بالقوه بودن و یا رخداد نامتناهی در بین متفکران رادیکال همدل است. حتی میتوان وی را با پروژهی پوژیتیو و ایجابی فوکو دربارهی اخلاق هم داستان دانست. اما به همین دلیل که وی اینها را خارج از سپهر سیاست میکند، میتوان از منظر اقتصادی، وی را نقد کرد. اقتصاد مدیریتی که سرمایه داری و دموکراسی را ممکن میکند، تکلیفش چه میشود؟ این همان چیزی است که آگامبن در وضعیت استثنایی بیان میکند و میگوید که وجه مشترک حکومتهای دموکراتیک و حکومتهای توتالیتر است. به واقع این ادعا که دموکراسی متافیزیکی و نه سیاسی است، هیچ مشکلی را حل نمیکند. چرا که تازه ما با قدم اول در الاهیات سیاسی مواجه میشویم که عبارت از این بود: هر پروژهی متافیزیکیای در ذات خود، سیاسی است. اتفاقا نقد الاهیات سیاسی بر جریان مدرنیته از همین منظر وارد میشود و این نکتهای است که گویا نانسی نه بدان توجهی میکند و نه برایش جوابی خواهد داشت. حداقل در کتاب به آن جوابی نمیدهد.
کتاب حقیقت دموکراسی، کتاب مهمی است که ترجمه شدنش به زبان فارسی را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که کتابهای دیگری از این فیلسوف فرانسوی به زبان فارسی در بیاید تا جدالهای متفکران سیاسی امروز بر سر مفاهیم بنیادین سیاسی وضوح یابند. نانسی بیش از این، به دلیل نوشتههایش دربارهی سینمای کیارستمی شهرت یافته بود اما وجوه سیاسی این فیلسوف برجستهی فرانسوی تا کنون چندان محل توجه مخاطب فارسی زبان اهل فلسفه نبوده است که با این ترجمه امیدواریم این خلا برطرف و یا تا حدی پوشش داده شود.