مرکز فرهنگی شهر کتاب چند پرسش کوتاه دربارهی کتاب خواندن و انس با کتاب با نویسندگان و دیگر صاحبنظران اهل فرهنگ مطرح کرده است تا از کتابها، نویسندگان و شخصیتهای داستانی محبوبشان بگویند. بهتدریج این پاسخها در اختیار مخاطبان عزیز قرار میگیرد.
پاسخهای ناتاشا امیری نویسندهی گربهها تصمیم نمیگیرند، هولا هولا، عشق روی چاکرای دوم، با من به جهنم بیا و ... در ادامه میآید:
چه کتابهایی را قبل از خواب میخوانید؟
کتاب خواندن قبل از خواب، برای سنگین شدن پلکهاست... ولی من چون باید در هشیاری کتاب بخوانم، قبل از خواب سراغش نمیروم اگر هم کتاب خواندن تا مان خواب طول بکشد دیگر خوابی در کار نیست ولی خب برای عدهای این حالت، معکوس است حدس میزنم البته باید رمان بخوانند نه کتاب فلسفی.
آخرین کتاب بینظیری که خواندید چه بود؟
چه سوال سختی! ... سالها قبل از نویسنده شدن، هربار کتابی به نظرم بینظیر میآمد کمی بعد با کتاب دیگری مواجه میشدم که به نظرم بینظیرتر بود البته بدون در نظر گرفتن ژانر. کتابها دسته بندیهای مختلف دارند فلسفی، معنوی، تاریخی ... و در هر رده شاید یک یا دو کتاب از نظر من شاخصتر بوده ولی چون همهی کتب را نخواندم نظرم نسبی و در آن مقطع است مثلا جدیدا کتاب نیایش گاندی را میخواندم که بینظیر بود اما نمیتوانم با رمان مقایسهاش کنم یا کتب عرفان و شمنیزم. برای رسیدن به یک نظر قطعی بهتر است دستههای مختلف کتاب را از هم مجزا کنیم. اما به طور کلی برای بینظیر بودن یک کتاب به نظرم معیار مناسب میتواند این باشد که کتاب یک سطر به آگاهی کسی اضافه کند نه این که فقط لذت داده باشد.
کتاب کلاسیک مورد علاقهتان چیست؟
صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز. اولین کتابی که به ذهنم رسید این کتاب و آن هم برای تاثیر فوق العادهاش است. در یکی از مقالههایم نوشتم که در بخشی از کتاب آن چنان تحت تاثیر بارش باران در شهر ماکاندوی داستان بودم که فکرکردم واقعا بیرون باران میبارد. این یعنی سحر داستاننویسی یک نویسنده ی قوی و خلاق. از کتابهای دیگر هم نامی ببرم. جنگ و صلح را هم دوست داشتم بخصوص چون اسم شخصیت داستان ناتاشا بود و میدل مارچ جورج الیوت. بعضی آثار تونی موریسون، ویرجینیا وولف سال بلو.
کدام رماننویس، نمایشنامهنویس، منتقد، روزنامهنگار و یا شاعر را در حال حاضر بیش از همه تحسین میکنید؟
حدود سیزده چهارده سالگی اوریانا فالاچی الگوی من بود و تحت تاثیر شخصیت خودش و صداقتی که در نوشتههایش داشت، بودم. با این که خیلی اهل شعر نیستم اما شخصیت سیمین بهبهانی را خیلی دوست داشتم و ارتباط خاصی هم میانمان بود. از نویسندههای معاصر هم نوشتههای شهریار مندنیپور منحصر به فرد است.
به نظر چه کسی درباره کتابتان بیشتر از همه اعتماد دارید؟
من دوستانی دارم که اهل مطالعه هستند و کتابها را قبل از چاپ میخوانند. از آنها سوالاتی میپرسم تا ببینم شگردهایی که در داستان به کار بردم جواب داده است یا نه. در خانواده هم نظر مادر و یکی از خالههایم برایم مهم بود.
چه زمانی کتاب میخوانید؟
در کتب مقدس (نقل به مضمون) آمده است که برای هر چیز زمانی است. برای خواندن هر کتابی هم زمانی است. اغلب خودم را مجبور نمیکنم ولی گاهی واقعا زمانش است کتابی را بخوانی که به شکل عجیبی به دستت رسیده است با این که کتابهای زیادی در صف، منتظر خواندن هستند و برای این خواندن وقت خاصی از روز نیست هر وقت کششاش باشد.
چه چیزی بیشتر از همه شما را در ادبیات تحت تاثیر قرار میدهد؟
به عنوان نویسنده، خلق اثر و روندی شهودی نوشتن یک داستان... به عنوان خواننده شریک شدن در جهان خلق شدهی یک نویسنده ی دیگر.
از خواندن چه ژانرهایی بیش از بقیه لذت میبرید؟ و از چه ژانرهایی دوری میکنید؟
به نظر من نویسنده بهتر است همهی کتابها را بخواند نه فقط داستان. تاریخ، فلسفه حتی فیزیک ... خودم هم همین کار را میکنم محدودیتی نباید وجود داشته باشد اما خوانندهها انتخاب میکنند چه نوع کتابی از چه ژانری بخوانند.
دوست داشتید کدام کتاب را که توسط نویسنده دیگری نوشته شده شما مینوشتید؟
خیلی کم ولی بله پیش آمده... به عنوان مثال فیلم کرهای انگل آن قدر تحت تاثیرم قرار داد که یک لحظه غبطه خوردم ای کاش یک همچین موضوعی به ذهن خودم میرسید. این فیلم لایههای پیچیده و فوقالعادهای داشت پشت صحنهها نویسندهای قوی را میدیدم که کاری میکرد شک کنم آدمها در واقع انگل اند یا انسان!
کتابهایتان را چطور دستهبندی میکنید؟
دستهبندی کتابهایم کار من نیست. هستند دوستانی که این کار را میکنند. اما از یک منظر میتوانم به کارهای تجربی و کارهای حرفهای تقسیم شان کنم. اوایل تجربی مینوشتم اما الان متفاوت شده.
آخرین کتابی که به یکی از اعضای خانوادهتان پیشنهاد کردید چه بود؟
در جستجوی جاودانگی پارماهانسا یوگاناندا.
مردم از پیدا کردن چه کتابی در قفسه شما تعجب خواهند کرد؟
داستانهای پاورقی چون چنین کتابهایی در کتابخانهام نیست پس اگر پیدا کنند باید متعجب شوند. منظورم اهانت به این نوع داستانها نیست در مصاحبههایی گفتهام که آن نوع داستانها هم باید باشند چون خوانندههای مبتدی شاید لازم باشد آنها را اول بخوانند تا بعد شاید بتوانند سراغ ادبیات جدیتر بروند. من در دوازده سیزده سالگی تصادفی چند داستان از این نوع را خواندم و وقتی با آثار نویسندگان روس که میخواندم مقایسه کردم دیگر سراغشان نرفتم ولی خب یک وقتهایی برای بعضیها که میخواهند فقط ذهنشان از واقعیت منفک شود و لحظاتی از همه چیز دور شوند؛ شاید مفید باشد.
قهرمان داستانی مورد علاقهتان و شخصیت منفی مورد علاقهتان کیست؟
شخصیت منفی که خیلی رویم تاثیر گذاشت کاتی در شرق بهشت جان اشتاین بک بود که پدر و مادرش را کشت هنوز بعضی تصاویر این داستان جلوی چشمم است. در اساطیر میتوان قهرمانهایی پیدا کرد ولی در واقعیت بیشتر شخصیتهای خاکستری را داریم که وجه سفیدشان غلبه دارد غیر از البته داستانهای قرنهای قبل و کسانی که در راه هدفی بزرگ جان میدهند ولی راوی داستان ناتوردشت خیلی توی ذهنم ماند.
در زمان کودکی چه نوع خوانندهای بودید؟ چه کتابهای کودکانه و چه نویسندگانی برای شما جذاب بودند؟
شروع داستانخوانی من با کتابهای صمد بهرنگی اولدز و کلاغها، ماهی سیاه کوچولو و... بود بعد بعضی داستانهای علیاشرف درویشیان... در ده سالگی دن ارام میخائیل شولوخف را خواندم چون قهرمان داستان ناتالیا بود و به نوعی اسم من ناتاشا را از روی آن اسم انتخاب کرده بودند البته برای آن سن من، کتاب کمی سنگین بود ولی هنوز بعضی از تصاویرش جلوی چشمم است! دورهای هم کتابهای خواهران برونته را دوست داشتم.
اگر قرار باشد یک شام تدارک ببینید ازبین سه نویسندهای که در قید حیات هستند و آنها که نیستند کدام را انتخاب میکنید؟
داستایوفسکی، اوریانا فالاچی، کارلوس کاستاندا.
آیا آخرین کتابی را که قبل از آنکه تمامش کنید کنار گذاشتهاید، به یاد دارید؟
تعدادی کتاب بوده... یادم میآید سالها پیش بعضی کتابها را نمیخواندم اصلا نمیتوانستم با آنها ارتباط برقرارکنم ولی الان با همانها خیلی راحت میتوانم ارتباط بگیرم. پس گاهی نصفه گذاشتن یک کتاب به سطح ظرفیت و درک خواننده در آن دوره ربط دارد و شاید در مقطع دیگری جز محبوبترین کتابها برایش شود.
دوست دارید چه کسی زندگینامه شما را بنویسد؟
هیچکس جز خود نویسنده نمیتواند بهترین نوشته از زندگی خودش را ارائه دهد.
میخواهید در آینده چه کتابی بخوانید؟
قبل از خواندن کتاب که نمیتوان این را فهمید که می خواستیم چه کتابی بخوانیم! حتی این که بگویی من میخواهم کتابی فلسفی یا از فلان نویسنده بخوانم یک جور پیش داوری عجولانه است. فکر میکنم هر کتابی که بتواند تغییری در آگاهی ایجاد کند و قابلیت فراروی از زمان را داشته باشد، قابلیت چند بار خواندن را دارد. بعضی کتب معنوی ازاین دسته هستند.