کد مطلب: ۲۲۶۱۷
تاریخ انتشار: یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹

حافظ و ادبیات روسی

دکتر زهرا محمدی

چکیده:

حافظ، بیش از هر چیز با دیوان شرقی-غربی گوته به جامعه ادبی روسیه شناسانده شد. پس از آن ترجمه‌هایی از اشعار او در مجلات مختلف به چاپ رسیدند که برخی مستقیمأ از زبان فارسی به روسی و برخی از زبان‌های اروپایی به روسی ترجمه شده بودند.

در میان شاعران قرن طلایی ادبیات روسیه، پوشکین - که همه چیز روس‌هاست[۱] - بیش از هر شاعر دیگری مضامینی که نزدیک به شعر و اندیشه حافظ هستند را در اشعار خود آورده است.

در این نوشتار به دریچه‌های آشنایی پوشکین با ادبیات فارسی و به‌ویژه حافظ خواهیم پرداخت و مضامین مشترک شعری این دو شاعر را مورد بررسی قرار خواهیم داد که گاه شباهتی شگفت به یکدیگر دارند و گاه فاصله‌ای به درازی قرن‌ها فاصله میان عصر زیستن‌شان.

مقدمه:

برای آگاهی از چگونگی ورود مضامين شعر پارسي، بويژه شعر حافظ به ادبیات روسیه، باید در گام نخست به چرایی و چگونگی آغاز شرق‌شناسی و ايران‌شناسي در روسیه و اروپا پرداخت.

در قرن ۱۸ میلادی توجه روسیه به کشورهای شرقی- آسیایی معطوف شد و علم شرق شناسی با هدف يافتن روش‌هاي بهينه استعمار شرق در روسیه پایه‌گذاری شد.

بدين ترتيب اهداف سياسي - نظامي، نخستين و مهم‌ترين دلايل توجه به فرهنگ، جغرافيا، تاريخ و ادبيات شرق بودند.

در سال ۱۷۰۰ و در پي ارسال هداياي شاه ‌حسين صفوي براي امپراطوري روسيه، پطر اول دستور آموزش زبان فارسي در روسيه را صادر كرد و اينچنين بود كه در سالهاي آغازين قرن هجدهم زبان فارسي در پايتخت امپراطوري روسيه طنين‌انداز شد.

صد سال بعد در سال ۱۸۰۲ با فرمان تزار روسيه وزارت امور خارجه ايجاد شد و در سال ۱۸۲۰ كميته‌اي با نام «كميته آسيا» فعاليت خود را در چارچوب اين وزارتخانه آغاز كرد. سه سال بعد در سال ۱۸۲۳، بخش زبانهاي خارجيِ كميته آسيا با هدف آموزش كاركنان وزارت امور خارجه فعال شد و آموزش زبان‌هاي شرقي در قالب دوره‌هاي پنج ساله كليد خورد.

آغاز رسمي و آكادميك آموزش زبان فارسي در روسيه، دهه بيستم قرن ۱۹ است. بطور همزمان در گروه ايرانشناسي دانشگاه سن‌‌پتربورگ و در وزارت امور خارجه، آموزش زبان فارسي شروع شد.

بدين‌ترتيب گروه زبان‌هاي ايراني، قديمي‌ترين گروه دانشكده شرق‌شناسي دانشگاه سن‌‌پتربورگ به شمار مي‌رود كه پيش از آغاز به كار رسميِ دانشكده، فعاليت خود را آغاز كرد. دانشكده شرق‌شناسي در سال ۱۸۵۵ و در زمان امپراطوري نيكلاي اول افتتاح شده و به تدريج به مهم‌ترين مركز شرق‌شناسي در روسيه و حتي در دنيا تبديل شد.

دانشگاه دولتي مسكو، ديگر مركزِ شرق‌شناسي در روسيه بود كه به شهرت جهاني دست يافت. به موازاتِ دانشگاه مسكو، دانشگاه كازان در تاتارستان نيز شرق‌شناسي آكادميك را بنا نهاد كه تا امروز نيز حياتي چشمگير دارد.

پس از اين نگاه گذرا به ظهور شرق‌شناسي در روسيه، وارد دنياي ادبيات مي‌شويم.

مضامين شرقي، همراهان هميشگي ادبيات روسيه‌اند. به گفته ميخاييل ايساكوويچ سينلنيكوف (شاعر و مترجم اشعار شرقي) در كتاب مضامين اسلامي در شعر روسي: «همچنانكه پودهاي طلايي در تارهاي سفيد و نقره‌اي تنيده مي‌شوند، مضامين و تصاوير شرقي با واژگان روسي درآميخته‌اند».[۲]

بیزانس نیز مسیر دیگری بود برای ورود مضامین داستان‌ها و افسانه‌های فولکلور ملل شرق به روسیه. اما قرن هجدهم و عصر کاترین کبیر زمانی بود که به واسطه حضور دیپلمات‌های زبده در سیستم حکومتی کاترین، آشنایی حقیقی روس‌ها با حیات اجتماعی و ادبی ایران و کشورهای عربی اتفاق افتاد.[۳]

پوشکین و شرق:

پوشكين، با زندگي روزمره مردم روسيه درآميخته است. همواره مي‌خوانندش و بزرگش مي‌شمارند. همو كسي است كه عقاب آسمان شعر و ادب روسيه لقب گرفته است.

آشنايي پوشكين با شرق در سالهاي مدرسه اتفاق افتاد. زماني كه در كلاسهاي درس پروفسور كايدانوف، بخش‌هايي از كتاب خود او با عنوان «راهنماي تاريخ سياسي جهان» که در سال ۱۸۲۱ در پتربورگ چاپ شده بود، تدريس مي‌شد. در اين كتاب، كايدانوف، به تفصيل از وضعيت ملل آسيايي تا پيش از به قدرت رسيدن كورش كبير، شکل‌گیری پادشاهي سرزمین پارس، اوضاع جغرافيايي و سياسي ايران باستان در زمان پادشاهي كوروش و پس از آن سخن گفته است.

كايدانوف توجه ويژه‌اي به تلاش زرتشت براي القاي ايده حاكم ايده‌آل و ايجاد عشق به مردم، عدالت و حقيقت در حكام و توصيه مكرر او به كاستن از دردهاي مردم و برقراري صلح، معطوف داشته‌است. اين موضوع از آن دست مسائلي بود كه همواره انديشه پوشكين را به خود مشغول مي‌كرد: حاكم ايده‌آل!

دیوان شرقی-غربی گوته نیز نقش مهمی در شناخت پوشکین از ادبیات فارسی و به‌ویژه حافظ ایفا کرد. نخستین ترجمه‌های این دیوان به زبان روسی در سال ۱۸۲۶ صورت گرفت. [۴]

ديگر منبع آشنايي پوشكين با شرق، دميتري آزنابيشين، پديد آورنده نخستين فرهنگ لغت فارسي- روسي بود. آزنابيشين از نخستين كساني بود كه اشعاري از سعدي و حافظ را به زبان روسي ترجمه و در نشرياتي چون «پيك اروپا»، «فرزند ميهن»، «پيك مسكو»، «گل‌هاي شمال» و ... چاپ كرد.[۵]

شاعرانِ نزديك به پوشكين نيز به مضامين شرقي علاقمند بودند. يكي از مشهورترين آنها، كوخلبِكِر است. وي در مقاله‌اي با عنوان «وضعيت شعر تغزلي روسي در دهه‌هاي اخير» بر اين امر تأكيد مي‌كند كه بررسي شعر شرق، بويژه شعر فارسي براي رشد و گسترش ادبيات روسي اهميت بسيار دارد و يادآور مي‌شود كه اگر بهتر مي‌انديشيديم و مي‌فهميديم، خوب مي‌دانستيم كه فردوسي، حافظ، سعدي و جامي در انتظار مخاطبان و خوانندگان روس نشسته‌اند.»[۶] كوخلبكر حتي پيش از به پايان رساندن دوران مدرسه براي خود دفترچه‌اي از نام‌هاي متفكران بزرگ را در آن مي‌نوشت. در ميان اين نام‌ها سعدي و زرتشت نيز دیده می‌شوند.

مجله «پيك اروپا» نيز نقش ويژه‌اي در آشنايي پوشكين با انديشه و آثار شاعران پارسي‌گوي ايفا كرد. در سال ۱۸۱۱ مقاله كاملي با عنوان «انديشه ايجاد آكادمي آسيا در روسيه» در «پيك اروپا» چاپ شد كه در آن زبان و ادبيات و شعر فارسي به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار گرفته‌بودند. در همين سال ترجمه منظومه ليلي و مجنون نظامي چاپ شد.[۷]

در سال ۱۵-۱۸۱۴ ترجمه مقاله‌اي از ژوردن (شرق‌شناس فرانسوي) با عنوان «درباره زبان و ادب فارسي»، بخش‌هايي از گلستان سعدي، ابياتي از شاهنامه فردوسي، سه غزل از حافظ و ترجمه مقالات ديگري از ژوردن درباره تهران و اصفهان به چاپ رسيدند.[۸]

در سال ۱۸۲۵ براي نخستين بار در «پيك اروپا» سخنان نغز و كلمات قصاري از جامي چاپ شدند كه ترجمه آنها به روسي از زبان فرانسه صورت گرفته‌بود.[۹]

در شماره‌هاي ۵، ۶ و ۸ سال ۱۸۲۶ اين مجله سري «گل‌هاي شرق» چاپ شد: مجموعه‌اي از اشعار فارسي و عربي بود كه از زبان اصلي به روسي ترجمه شده‌بودند. در شماره‌هاي ۲۱ و ۲۲ همين سال «طوطي نامه» به چاپ رسيد.[۱۰]

پوشكين با سردبير «پيك اروپا»، كاچِنوفسكي روابط تيره‌اي داشت و به هيچ وجه مجله را تأييد نمي‌كرد، اما تمام شماره‌هاي «پيك اروپا» در كتابخانه پوشكين يافت شده‌اند. او هرگز خواندن اين نشريه را از دست نمي‌داد تا بتواند نقدي كوبنده بر آن بنویسد.

داستان‌هاي «هزار و يک‌شب» نيز كه در سال ۱۷۰۴ در پاريس به چاپ رسيده بود[۱۱]، تأثير ماندگاري در انديشه و اشعار پوشكين داشت.

پوشكين شناسان برجسته‌اي چون تاماشفسكي، تينيانوف، مِيلاخ و براگينسكي در اين نكته هم‌نظرند كه پوشكين با ادبيات فارسي به خوبي آشنا بوده‌است.

تاماشفسكي در كتاب «مسأله زبان در آثار پوشكين» ۱۹۵۶مي‌نويسد: «در اشعار سال‌هاي ۲۰ و حتي پس از آن مهمترين جايگاه از آنِ آثاري است كه بوي شرق مي‌دهند. در دوره رمانيتك‌گرايي، منظومه‌هاي -اسير قفقاز- و - فواره باغچه‌سرا- سروده شده‌اند و پس از آغاز كار بر روي يِوگني آنِگين، به تأسي از قرآن و در خنكاي دلنشين فواره‌ها. سبك شرقي در تمام اين آثار كاملأ مشهود است.»[۱۲]

شهرت سال‌هاي جواني پوشكين بيشتر به واسطه اشعاري بود كه در دوره تبعيد به جنوب و در قفقاز كه برايش تجلي شرق بود، سروده شده بودند. اين اشعار نه تنها محل سرودنشان جنوب بود، بلكه حال و هواي جنوب و ادبيات شرق را نيز با خود داشتند.

اشعاري چون: گل و بلبل، از حافظ، تاك، منظومه‌هاي به تأسي از قرآن، اسير قفقاز، فواره باغچه‌سرا و ... در اين دوره سروده شده‌اند.[۱۳]

همه اين موارد زمينه مناسبي را براي آشنايي پوشكين و خوانندگان روس با فرهنگ و ادب پارسي فراهم آورد.

نه تنها آثار، بلكه برخي نامه‌هاي و سفرنامه‌هاي پوشكين نيز بر علاقه و توجه او به شرق و مضامين شرقي صحه مي‌گذارند. سفر به ارزروم دو ديدار مهم براي پوشكين به همراه داشت.

ديدار با فاضل خان شيدا (گروسي)، شاعر نامدار عصر قاجار يكي از آن‌ها بود. در اين باره ايرانيان نيز شرح و تفسيرهايي نوشته‌اند. از آن جمله است يادداشت سعيد نفيسي در شماره ۱۲۷ مجله يغما در سال ۱۳۳۷. فاضل خان در تركيب هيأتي بود كه براي عذرخواهي از تزار روسيه به خاطر قتل گريبايدوف در تهران، روانه مسكو شده‌بودند و ثمر سفرشان عهدنامه تركمانچاي بود.

رفتار فرهيخته فاضل خان، پوشكين را تحت تأثير قرار داده بود، تا آنجا كه شعري سرود و نامش را گذاشت: «تقدیم به فاضل خان».

ستایش می‌کنم گام قهرمانانه‌ای که برداشتی

و راهی که تا شمال سهمگین و سخت ما پیمودی

آنجا که بهار، پادشاهی کوتاهی دارد

اما سعدی و حافظ، نام‌هایی آشنایند

حال که از سرزمین نیمه‌شبان ما دیدار می‌کنی

رد پایی به جای بگذار

و بر برف‌های شمالی،

گل‌های خیال پارسی بپاش!

ديدار ديگر پوشكين با نمايندگان فرهنگ و ادبيات شرق، ديداري بود كه با كردان ايزدي ساكن گرجستان و قفقاز داشت. او در فصل دوم سفرنامه در اين‌باره مي‌نويسد: «در ميان لشكريان اهالي سرزمين‌هايي كه تازه به امپراطوري ما پيوسته‌ بودند نيز حضور داشتند. من با كنجكاوي در احوال ايزديان كه در شرق شيطان پرست مي‌خواندندشان، دقت كردم. تلاش كردم از بزرگشان حقيقت دين و آيينشان را دريابم. او در پاسخ به پرسش‌هاي من گفت اين فكر كه ايزديان شيطان را مي‌پرستند، خطاي محض است. ما به پروردگار يگانه ایمان داريم، اما در باورمان لعنت كردن شيطان نارواست و حد و مرز قائل شدن براي مهرباني پروردگار است، چرا كه حتی شيطان نيز ممكن است بخشيده شود.»[۱۴]

تأثير اين آشنايي‌ها در انديشه پوشكين منجر به آفرينش آثار منظوم و منثوري شد كه ردپاي شرق در آنها به روشني پيداست.

منظومه‌هاي «اسير قفقاز»، «فواره باغچه‌سرا»، «افسانه خروسك طلايي»، اشعار «از حافظ» و «گل و بلبل»، سفرنامه «سفر به ارزروم»، قصيده‌هاي «به تأسي از قرآن» و «پيامبر»، شعر بلند «درخنكاي دلنشين فواره‌ها» و غيره و غيره گواه آشنايي و علاقه پوشكين به مضامين شرقي‌اند.

از میان آثار نام‌برده شده، برخی ارتباط نزدیک‌تری با ادبیات فارسی دارند و بعضی به طبیعت و ذهنیت قفقاز نزدیک‌ترند.

نام منظومه «فواره باغچه‌سرا» - که در سال‌های ۱۸۲۱-۱۸۲۳ سروده شده ‌است - در ابتدا «حرمسرا» بود، اما پوشکین، تحت تأثیر ابیات زیر از گلستان سعدی، نام منظومه را تغییر داد:

شنیدم که جمشید فرخ سرشت

به سرچشمه‌ای بر، به سنگی نوشت

بر این چشمه چون ما بسی دم زدند

برفتند چون چشم بر هم زدند

اطلاعات دقیقی از میزان آشنایی پوشکین با سعدی و اشعار او در دست نیست. اما ترجمه‌های آلمانی و لاتین گلستان از قرن هفدهم در روسیه شناخته شده بودند. نخستین ترجمه‌های روسی گلستان و بوستان نیز در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در روسیه پدید آمدند. احتمال می‌رود که پوشکین با ترجمه فرانسوی برخی از اشعار سعدی آشنا بوده است. چرا که به گفته مادزالِفسکی: «ترجمه فرانسوی پندنامه سعدی (چاپ ۱۸۲۸) و ترجمه فرانسوی گزیده‌ای از گلستان سعدی (چاپ ۱۸۳۴) در کتابخانه پوشکین وجود داشته است.»[۱۵]

پوشکین و حافظ:

یکی از آثار پوشکین که سرشار است از عناصر شعر فارسی، شعر «گل و بلبل» (۱۸۲۸) اوست. این شعر به عنوان شرقی‌ترین شعر پوشکین شناخته می‌شود، نه تنها مضمون گل و بلبل، بلکه توصیف طبیعت و تصاویر شرقی نظیر باغ، شب، ماه، رود و ... را نیز در خود دارد. پس از این شعر پوشکین، شاعران دیگری نیز اشعاری سرودند با همین مضامین و تصاویر. از آن جمله‌اند: «شب پارسی»(۱۸۲۶) آبادویِفسکی، «ایران»(۱۸۳۱) یاکوبویچ و ...

به گفته اِپشتین، توصیف طبیعت در شعر پوشکین، درژاوین و فِت، نخستین درس‌ها و الهام‌های خود را از آواز بلبل گرفته‌ است.[۱۶]

تصویری که پوشکین در شعر خود از بلبل ارائه می‌کند، تنها تجسم جوانی نیست که برای معشوقش آواز سر داده است، بلکه تصویر شاعری است که برای «زیبایی‌ سرد و بی‌تفاوت» ترانه می‌سراید. این تصویر بسیار شبیه به تصاویر معمول در شعر کلاسیک فارسی و از جمله شعر حافظ است که پوشکین با آن آشنایی داشته است.

«گل و بلبل»

در سکوت باغ‌های بهاری، در تیرگی شباهنگام

بلبلی شرقی برای گل آواز می‌خواند

اما گل زیبا نه او را احساس می‌کند، نه می‌شنود

آیا تو نیز اینچنین برای زیباییِ سردِ محبوب ترانه نمی‌خوانی؟

شاعر! به خود بیا. به سوی چه می‌شتابی و چه می‌خواهی؟

محبوبت تو را نمی‌شنود و نمی‌بیند

بنگر! او شکوفا می‌شود و هر چه ندایش می‌دهی، پاسخی نمی‌یابی!


شباهت مضامین و تصاویر این شعر پوشکین با برخی ابیات حافظ، انکار ناپذیر است. باغ‌ بهاری، بی‌اعتمادی به احساس معشوق، آواز شبانه، ترانه‌سرایی عاشق برای معشوق و ... از آن جمله‌اند.

چو در رويت بخندد گل، مشو در دامش اي بلبل

كه بر گل اعتمادي نيست، گر حسن جهان دارد

***

ای گل به شکر آنکه تویی پادشاه حسن

با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور

***

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

***

دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدایا با که این بازی توان کرد؟

***

غلام نرگس جماش آن سهي سروم

كه از شراب غرورش به كس نگاهي نيست


در مجموعه اشعار سال‌های ۱۸۲۹ پوشکین، شعری به نام «از حافظ» دیده می‌شود. نام اولیه این شعر در نسخه‌های دست‌نویس پوشکین «شعری به فرغت بیگ» است. فرغت بیگ یکی از سواره‌نظامان نخستین هنگ سواره‌نظام مسلمان در روسیه بود. استفاده از کلمه «شعر» در عنوان اولیه این اثر، نشان از منشأ فارسی آن دارد. زمانی که پوشکین، این شعر را برای چاپ ارسال کرد، نام آن را به «از حافظ» تغییر داد که اشاره‌ای است به سرچشمه حقیقی الهام آن.

سطرهای آغازین این شعر، از این بیت حافظ اقتباس شده است:

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن

که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست.

ترجمه شعر «از حافظ» پوشکین به این شرح است:

ای زیباروی! دشنام بر زبان مران

و به جنگی چنین خونین با اهالی قره‌باغ[۱۷] پای مگذار

می‌دانم که مرگ به دیدارت نخواهد آمد

عزراییل در چکاچک شمشیرها

رخسار زیبایت را خواهد دید

و رحمش خواهد آمد

اما می‌ترسم در همهمه نبرد

خرامیدن زیبایت و شرمساری برازنده‌ات را

برای همیشه از یاد ببری

و سعادتت بر باد رود!

البته برخی پوشکین‌پژوهان معتقدند که جز عنوان و سطرهای آغازین، دیگر سطرهای این شعر، نسبتی با اندیشه حافظ ندارند. ینیکالوپف معتقد است که این شعر پوشکین، اثری مستقل است با روح شرقی که جز در عنوان،‌ مخاطب آن به روشنی مشخص نیست.[۱۸] به گفته تینیانوف، عنوان شعر «از حافظ» بیش از آنکه به دنبال وارد کردن روح شرقی به شعر باشد، نوعی رعایت جانب احتیاط از سوی پوشکین است که مخالف نبرد در قره‌باغ بوده، اما تمایلی به شفاف سخن‌گفتن از این مخالفت نداشته است.[۱۹]

در حین بررسی مسأله وجود اندیشه و مضامین شعر حافظ در اندیشه و شعر پوشکین، می‌توان چند مضمون اصلی در شعر پوشکین یافت که در اشعار حافظ و به طور کلی در شعر کلاسیک فارسی به آن پرداخته شده است. در برخی موارد، شیوه شاعرانه پوشکین به حافظ شباهت دارد و در برخی موارد، متفاوت است. اگر تاریخ دقیق سرایش اشعار حافظ در دست بود، می‌شد با تطبیق مضامین غالب در دوره‌های مختلف زندگی شاعرانه حافظ و پوشکین، تصویری از شباهت و تفاوت جهان‌بینی دو شاعر ترسیم کرد. اما به دلیل این فقدان، تنها می‌توان شعر این دو را از نظر وجود مضامین خاص و شیوه پرداختن به این مضامین مورد مطالعه و تطبیق قرار داد. مضامین مشترک در اشعار حافظ و پوشکین عبارتند از عشق، دوستی، فلسفه زندگی، چیستی مرگ، رسالت شاعر و برخی مفاهیم مذهبی.

مهمترين نقطه مشترك حافظ و پوشكين، اشعار عاشقانه‌اند كه از جايگاهي رفيع در انديشه دو شاعر برخوردارند.

به گفته حافظ:

فاش مي‌گويم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

و يا به گفته پوشكين:

دوباره قلبم مي‌گدازد و دوست مي‌دارد

چرا كه بي‌عشق زيستن نمي‌تواند!

از آن‌رو كه زندگي پوشكين و احوال او (به دليل معاصرتر بودن و شناخته‌شده تر بودن)، مورد بررسي مشروح و تفصیلی قرار گرفته‌ است، مي‌توان به روشني سير تحول ديدگاه او درباره مقوله عشق را بررسي كرد.

در سالهاي نخست جواني، عشق براي پوشكين مفهومي فراتر از تفريح و شادماني گذرا نبوده است. اشعار سالهاي تحصيل در مدرسه سلطنتي گواه اين امر هستند.

با گذشت زمان، عشق در آثار پوشكين تبديل به مفهومي رمانتيك و اندوهبار مي‌شود كه همواره يكسويه است و ثمري جز غم ندارد.

مرحله بعدي، گذر از رمانتيزم مغموم به درك مفهوم متعالي عشق است. زماني كه در اواخر دهه ۲۰ قرن نوزدهم، عشق براي پوشكين معادل آزادي است و الهامي فراتر از مفاهيم زميني. در اشعار عاشقانه اين دوره تصوير روشني از معشوق نمي‌بينيم و آنچه مهم است، عشق به تمام كائنات است كه براي رسيدن به آن مي‌توان هر مرارتي را از سرگذراند.

به گفته پوشكين:

اندوهي كه عشق بر سرِ من مي‌بارد، برايم بسي گرانبهاست

بگذار بميرم، اما بگذار با عشق بميرم...

عشق نافرجام در اشعار حافظ هم بسيار ديده مي‌شود و حافظ نيز همچون پوشكين از رنج بردن ناشي از عشق لذت مي‌برد و همين پارادوكس، ويژگي مشترك حافظ و پوشكين است.

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از داد غم عشق تو دادي طلبيم...

در قالب اشعار عاشقانه مي‌توان مضامین جزئی‌تر زير را در شعر حافظ و پوشكين يافت.

هجران و فراق از مايه‌هاي اصلي اشعار عاشقانه پوشكين و حافظ به شمار می‌روند. اما پوشكين علاوه بر اشعار عاشقانه در شعرهايي هم كه بيشتر مفهوم دوستي دارند، از مفهوم هجران و فراق براي بيان اندوه دوري از دوستان قديمي هم استفاده مي‌كند.

در اشعار حافظ ابياتي هستند كه بيانگر غيرقابل تحمل بودن فراق، اميد در عين نااميدي و بزرگنمايي اندوه فراق هستند:

هنگام وداع تو ز بس گريه كه كردم دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است

ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم سالي‌است حال هجران تو چه داني كه چه مشكل حالي‌است!

كجاست همنفسي تا به شرح عرضه دهم كه دل چه مي‌كشد از روزگار هجرانش

چگونه باز كنم بال در هواي فراق؟ كه ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق

مرا اميد وصال تو زنده مي‌دارد وگرنه هر دمم از هجر توست بيم هلاك

در اشعار پوشكين، اندوه ناشی از عشق، كمي كمرنگ‌تر و واقعي‌تر توصيف مي‌شود. در ادامه سطرهايي از اشعار پوشكين را مي‌خوانيم كه كه بيانگر اندوه دوري از دوستان، فراق معشوق و ناگزير بودن پذيرش فراق در عين تلخ بودن آن هستند:

براي آخرين بار در تنهايي اندوهبارم

آخرين لحظات دوستي را با تو تقسيم مي‌كنم

سالهاي وصل گذشتند

و حلقه دوستي ما از هم گسست

بدرود!

اما هر جا كه باشم،

در آتش جنگ يا در سواحل آرام صلح

به عهد مقدس برادري‌مان وفادار خواهم ماند...

*

به خراميدنش مي‌نگرم

واژه واژه مي‌شنومش

و قلبم در وحشت لحظه وداع سر بر سينه مي‌كوبد...

*

عشق مي‌گذرد

آرزوها مي‌ميرند

و نوري سرد ما را از هم مي‌گسلد

و كسي نيست كه ديدارهاي نهاني را

آرزوها را و اشتياق سالهاي گذشته را بخاطر بياورد!

بگذار ردپاي نامريي از عشق در برگهاي خاطراتمان باقي بگذاريم...

زیبایی محبوب که اغلب، فرجام خجسته‌ای برای عاشق ندارد، از مفاهیم پرتکرار در شعر حافظ و پوشکین است.

به رغم مدعياني كه منع عشق كنند جمال چهره تو حجت موجه ماست!

شايد اين بيت و اطميناني كه در مصرع دوم آن ديده مي‌شود، براي درك نگاه حافظ به مقوله زيبايي، كافي باشد. هرچند ابيات بسيارِ ديگري هم در اين مورد از حافظ خوانده‌ايم:

چون چشم تو دل مي‌برد از گوشه‌نشينان دنبال تو بودن گنه از جانب ما نيست

مست بگذشتي و از خلوتيان ملكوت به تماشاي تو آشوب قيامت برخاست

روشني طلعت تو ماه ندارد پيش تو گل، رونق گياه ندارد

بنماي رخ كه خلقي واله شوند و حيران بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد

و پوشكين زيبايي را نه تنها در معشوق، بلكه در انديشه نيز بسيار مي‌ستايد و در شعرهايش چنين مي‌نويسد:

به واژه‌هايم زيبايي ببخش

و در قلب او آتش عشق بيفروز....

***

او (پروردگار) به تو زيبايي مطلق بخشيده است

و نگاهي گويا

و لبخندي پر عشق

و سكوتي زيبا!

 

صدای فرياد رسای حافظ از غرور و بي‌تفاوتي و سنگدلي معشوق از بيشتر اشعار او شنيده مي‌شود. حافظ همواره آماده جانفشاني است و هرگز خود را به گرداب بي‌تفاوتي نمي‌افكند.

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآيد

گفتم كه ماه من شو، گفتا اگر برآيد

اما پوشكين گاهي به اين نتيجه مي‌رسد كه بايد خود نيز نگاهي سرد و دلي سردتر داشته باشد، همانطور كه زندگي اينگونه است.

باكي نيست!

بگذار زندگي در بيرون تابوتم در جريان باشد!

بگذار طبيعت سرد و بي‌تفاوت با زيبايي ابدي بدرخشد!

مرا هيچ باكي نيست!

بيان بي‌تفاوتي معشوق در شعر پوشكين در گفتگوهاي عاشقانه در شعرهايش صورت مي‌گيرد، مثلا در منظومه «روسلان و لودميلا» چنين مي‌خوانيم:

من با لرزش دل و دستم

پرده از راز درونم برداشتم

و گفتم: « دوستت دارم!»

و او با غرور و سنگدلي

و با عشقي مفرط به خويشتنِ خويش

پاسخم داد كه: «اما من دوستت ندارم!»

حافظ بسيار سوزناك‌تر از سنگدلي معشوق سخن مي‌گويد، اما در عين حال براي خود حقِ اعتراض قائل نيست:

يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض پادشاهي كامران بود از گدايي عار داشت

اما همچنان اميد و آرزو و دعا براي مهربان كردن معشوق را از ياد نمي‌برد:

مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش ليكنش مهر و وفا نيست، خدايا بدهش!

حافظ جنون عاشقانه را مي‌ستايد و پوشكين خرد محض را، هرچند اشعار عاشقانه او، خود، جنون محض‌اند!

حافظ چنين مي‌انگارد:

عقل اگر داند كه دل در بند زلفش چون خوش است عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما

شاه شوريده‌سران خوان منِ بيسامان را زانكه در كم‌خردي از همه عالم بيشم!

و پوشكين مي‌گويد:

به سلامتي خرد ناب بنوشيم و به ياد الهگانِ زيبا!

نه، نه، من نبايد، من نمي‌توانم، من حق ندارم

خود را ديوانه‌وار به امواج عشق بسپارم

من آرامش و خردم را مي‌ستايم

و به قلبم مجال سردرگمي نمي‌دهم!

مسأله دوستی و اهمیت وجود آن برای دستیابی به کمال، از مضامین غالب ادبیات فارسی است. گستره مفهوم «دوست» در ادبیات عرفانی فارسی بسیار وسیع است و از همراه و مراد آغاز می‌شود و به پروردگار - به عنوان حضرت دوست - می‌رسد.

می‌توان گفت که پوشکین نیز به اندازه حافظ به این مضمون پرداخته است. اما در شعر حافظ، دوستی با مفاهیم عرفانی گره خورده است و دوست، راهنمای زندگی است و در شعر پوشکین، تأکید بر مفهوم زمینی دوستی‌ است.

شباهت پوشکین و حافظ در پرداختن به موضوع دوستی، بیشتر در میزان پرداختن آنها به این مضمون و ضرورت وجود دوست برای ایستادن و زیستن است. اما در شعر پوشکین، اشعاری که درباره دوستی‌اند، مخاطبانی خاص و مشخص دارند، در حالی که مخاطب شعر حافظ، اغلب بر ما پوشیده است.

اما هر دو شاعر، دوستی را مجالی برای سخن‌گفتن با یکدیگر - با اندوه یا شادمانی - می‌دانند. آنجا که حافظ می‌گوید:

معاشري خوش و رودي بساز مي‌خواهم كه درد خويش بگويم به ناله بم و زير

پوشکین چنین می‌سراید:

دوستان! زمان ما رسیده است

همه چیز آرام است و شاد

گیلاس‌هایتان را روی میز بگذارید

می ناب بیاورید!

حافظ و پوشکین، با بیانی تقریبأ مشابه، اندوه خود از گذشتن و پایان دوستی را بیان می‌کنند:

ياري اندر كس نمي‌بينيم، ياران را چه شد؟ دوستي كي آخر آمد، دوستداران را چه شد؟

و پوشکین:

سال‌ها از پس هم گذشتند

و ما طعم تلخ تنهایی را احساس می‌کنیم

و دشت‌های مدرسه‌ را

جدایی در آستانه در، چشم به راه ماست...


آن دسته از اشعار پوشکین و حافظ که بار فلسفی دارند، بیش از هر چیز درباره مفهوم زندگی، گریزناپذیری مرگ، ارزش‌های انسانی، رنج و سعادت هستند.

مسأله مرگ در بیشتر اشعار حافظ، رنگ عشق به خود گرفته است و مرحله‌ای است گریزناپذیر که گاه با توصیف حافظ، به تلخی فراق یار است و گاه حتی دیداری است که شیرین می‌نماید.

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

*

به عشق روی تو روزی که از جهان بروم

ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه

*

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتی است که از روزگار هجران گفت

اندیشه گریزناپذیری مرگ در شعر پوشکین، مربوط به سال‌های تبعید او به جنوب هستند که او به طور جدی درباره مفهوم زندگی می‌اندیشید.

شعر «گاری زندگی» یکی از بارز‌ترین اشعار فلسفی پوشکین به شمار می‌رود:

گاری

اگرچه گاه بار سنگين به دوش دارد

اما سبکبار راه می‌سپارد

گاری چی شادمان - اين زمانه سپيدموی-

همچنان پيش می‌رود

بی هيچ درنگی


و ما از صبح در گاری می‌نشينيم

شادمانه

و با تحقيرِ سستی و کژی و نازپروردگی

فرياد می‌زنيم: به پيش!


در نيمروز، سرمستی صبحگاهان را از ياد برده‌ايم

و در هراسيم از لرزش در پستی‌ها و بلندی‌ها

فرياد می‌زنيم: هی، ابله! آرامتر!


گاری همچنان می‌رود

و شباهنگام

ما به گاری خو گرفته‌ايم

و در ميان خواب و بيداری

تا اقامتگاه شبانه‌مان می‌رويم

و زمان، همچنان اسبها را پيش می‌راند...

مضامين مشترك اشعار حافظ و پوشکین گواهي مي‌دهند که مرزهاي فرهنگي ميان ايران و روسيه از دوره رمانتيزم در ادبيات روسيه در نورديده شدند و دروازه‌هاي گفتگو و يافتن مشتركات فرهنگي - ادبي ميان دو ملت همچنان باز است.

امروزه در روسيه حافظ را بيش از پيش مي‌شناسند. با توجه به اينكه ترجمه‌ ديوان كامل اشعار حافظ به زبان روسي تا به‌حال انجام نشده ‌بود، در انستيتوي شرق‌شناسي آكادمي علوم روسيه سه تن از ايران‌شناسان برجسته و اساتيد زبان فارسي، به سرپرستي پروفسور ناتاليا ايلينيچنا پريگارينا در حال ترجمه آكادميك حافظ به زبان روسي هستند. تا به حال بيش از ۲۰۰ غزل حافظ با موفقيت ترجمه شده و ترجمه‌ي بقيه‌ اشعار او نيز در دست انجام است. تا پيش از چاپ ديوان كامل حافظ به زبان روسي، نتايج پژوهش در مورد برخي از اشعار و ترجمه‌ و شرح برخي غزليات او به طور متناوب در مجله ايرانو-اسلاويكا متعلق به انستيتو شرق‌شناسي چاپ مي‌شود.

مراکز ایران‌شناسی و کرسی‌های ادبیات فارسی در روسیه، با نام و اندیشه حافظ در آمیخته‌اند. حافظ، همواره هست و همچنان حافظ نام ادبيات فارسي در روسيه و در تمام جهان.

زهرا محمدی

 

 


[۱] در جامعه روسیه، پوشکین را چنین خطاب می‌کنند: پوشکین، هم چیز ماست. دلیل این جایگاه رفیع، خدمت بی‌مانند پوشکین به زبان روسی و زنده نگاه‌داشتن آن در شرایطی است که زبان فرانسه، زبان طبقه روشنفکر بود و زبان روسی تنها از آن دهقانان دانسته می‌شد.

[2] Синельников М.И. Исламские мотивы в русской поэзии // Ислам в России и Средней Азии, М., ۱۹۹۳

[3] Чалисова Н., Смирнов А. Подражания восточным стихотворцам: встреча русской поэзии и арабо-персидской поэтики. М.,۲۰۰۰

[4] Тартаковский П.И. Русская поэзия и Восток. М., ۱۹۷۵.

[۵] برای اطلاعات بیشتر درباره آثار آزنابیشین، از جمله در حوزه ادبیات فارسی رجوع کنید به:

Заславский И. Я. Три сюжета из ознобишинского архива // Лермонтовский сборник., Л., ۱۹۸۵. С. ۲۶۱-۲۶۶; Гольц Т.М. «...Поэт и полиглот...»// Ознобишин Д.П. Стихотворения; Проза: В двух книгах: Книга вторая / Изд. Подгот. Т.М.Гольц, А.Л.Гришунин, Н.Н. Холмухамедова. М.: Наука, ۲۰۰۱. С. ۳۱۵-۳۷۵; Холмухамедова Н.Н. Д.П.Ознобишин в контексте русской ориентальной поэзии ۲۰-۴۰-х годов XIX века // Там же. С. ۳۷۶-۴۳۴.

[6] Кюхельбекер В.К. Путешествие; Дневник; Статьи .Л, ۱۹۷۹.

[7] Вестник Европы, ۱۸۱۱. № ۱۶, С. ۵۸-۶۰

[8] Вестник Европы, ۱۸۱۵. № ۹, С.۲۹-۳۸ / № ۱۲, с. ۳۷-۴۹/ № ۱۳, с. ۳۳-۵۰ / № ۱۵, С.۷-۱۳

[9] Вестник Европы, ۱۸۲۶. № ۲۱, С.۶۱-۶۷

[10] Лобикова ۱۹۷۴ - Лобикова Н.М. Пушкин и Восток. М., ۱۹۷۴. С.

[11] Les Mille et une Nuits, traduits de l'arabe par A. Galland, ۱۲ vls, P., ۱۷۰۴ - ۱۷۱۷

[12] Томашевский Б.В. Вопросы языка в творчестве Пушкина. М.; Л., ۱۹۵۶

[13] Томашевский Б.В. Вопросы языка в творчестве Пушкина. М.; Л., ۱۹۵۶

[14] Пушкин А.С. Собрание сочинений в ۱۰ томах. Том ۵. Москва, ۱۹۹۰.

[15] Модзалевский Б.Л. Библиотека А. С. Пушкина. СПб., ۱۹۱۰

[16] Эпштейн М.Н. Приложение кн. "Природа, мир, тайник веселенной... Система пейзажных образов в русской поэзии". М., ۱۹۹۰

[۱۷] منطقه‌ای کوهستانی در جنوب قفقاز که از عهد صفوی تا پس از انعقاد عهدنامه گلستان در خاک ایران قرار داشت. قره‌باغ با اسب‌های اصیل و زیبایش در میان روس‌ها شهرت داشت و اعضای نخستین هنگ سواره‌نظام ارتش تزاری از اهالی آنجا انتخاب شدند.

[18] Ениколопов И.К. Временник Пушкинской комиссии, ۱۹۷۵ / АН СССР. Л., ۱۹۷۹

[19] Тынянов Ю.Н. О "Путешествии в Арзрум" Временник Пушкинской комиссии М.; Л., ۱۹۳۶

 

 

 

 

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    خواننده دوشنبه 21 مهر 1399
    بسیار عالی. از زبان روان و ادیبانه نویسنده که فضل او را می رساند سپاس بی نهایت
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST