کد مطلب: ۲۲۷۸۹
تاریخ انتشار: شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹

سبک زندگی مسلمانی در جامعه‌ی متکثر

دکتر داود فیرحی

مجله اخوت: اتفاقی که در جهان در حال رخ دادن است، جهانی شدن و نزدیک شدن انسان ها به یکدیگر است. معنی این عبارت که جهان در حال تبدیل به دهکده ای کوچک است این است که جامعه ای خواهیم داشت که ویژگی اصلی آن متکثر بودن است. ازجمله دشواری هایی که در حال حاضر نظریه پردازان مطرح می کنند معضل دین در جامعه متکثر است. اینکه چطور می شود با یک باور دینی قطعی در جامعه ای متکثر زندگی کرد؟ این پرسش محدود به جوامع اسلامی هم نیست. بعد از حملات یازده سپتامبر در برنامه بزرگداشت هابرماس در نروژ، وی تحت عنوان بازگشت دین به حوزه عمومی صحبت کرد و اینکه در شرایط کنونی که ادیان دارند به دوره حوزه برمی گردند، چطور می شود جامعه را از خطر رادیکال شدن حفظ کرد. امام موسی صدر در لبنان درگیر این بحث بود و از جمله کسانی است که به ابتکار خودش وارد این حوزه شده است.  فرقه گرایی و سکولاریسم: دو تصویر رایج از جامعه متکثر  منظور از جامعه متکثر یک واحد اجتماعی و سیاسی خاص است که از گروه های قومیتی، زبانی و مذهبی متفاوت تشکیل شده و حالت موزاییکی دارد. درون این واحدهای سیاسی شکاف های فرهنگی و سیاسی خاصی وجود دارد و خرده فرهنگ های موجود هر کدام خطوط قرمز، علایق و درخواست های خاص خود را دارد که قابل جمع با یکدیگر نیست. در علوم اجتماعی و دانش سیاسی دو تصویر رایج از رابطه دین و جامعه متکثر وجود دارد: یا باید در تنور فرقه گرایی بیفتد که نتیجه اش خشونت مذهبی است و یا باید سکولاریسم را بپذیرد که دین را خصوصی می کند و داخل خانه ها و فضای عمومی را از دین خالی کند. بنابراین یا تکیه بیش از حد بر باورها و علایق فرقه ای، از آن که متخصصان این حالت را خطرناک می دانستند سکولاریسم را پیشنهاد می کردند. می گفتند درست است سکولاریسم هم خشونت دارد اما خشونت آن کمتر از فرقه گرایی است و آن را توصیه می کردند. بنابراین در سکولاریسم، مذهب در عرصه عمومی سرکوب می شود.  جالب است که امام موسی صدر با این معضل مواجه بوده و در یکی از مصاحبه ها با مجله الصیاد با این بحث مواجه است که آیا باید یکی از این دو راه را پذیرفت یا راه حل سومی وجود دارد؟ ایشان هم معتقد بود باید به راه سوم رسید که از دوگانه فرقه گرایی و سکولاریسم عبور کرد.  در ادبیات اخیر دوگانه بدیلی ساخته شده که به نظر می آید آقای صدر هم به آن تمایل پیدا کرده که می گوید باید از بیم این دوگانه راه دیگری را دنبال کرد. در این راه جدید دین ورزی هست ولی فرقه گرایی نیست، دموکراسی هست، اما دموکراسی سکولار نیست. این دموکراسی غیرسکولار را امروز تحت عنوان دموکراسی انجمنی یا توافقی می نامند. در این تئوری دین ورزی هست اما حکومت دینی نیست و دموکراسی نیز اکثریتی نیست بلکه سهمیه ای است. برای من جای تعجب دارد که امام موسی صدر در سال ۱۹۶۹ از کجا به این تئوری ها پل زده و از فرار از فرقه گرایی و ماندن در دموکراسی به عنوان مسلمان سخن می گوید.  راه سوم امام موسی صدر، جامعه متکثر است. امام صدر در همان مصاحبه در پاسخ به این سوال که آیا تأسیس مجلس اعلای شیعه فرقه گرایی نیست، در حالیکه تصور ما از شما یک روحانی سکولار بود؟ می گوید من در این چارچوب اساسا به سکولاریسم اعتقاد ندارم. یعنی در چارچوب الگوی شهروندی اگرچه برخی تصور می کنند که مردود شمردن فرقه گرایی به معنای پذیرفتن سکولاریسم است. یعنی این دوگانه را بسیاری دارند، اما چنین تصوری نادرست است. چراکه می توان فرقه گرایی و سکولاریسم را یک جا مردود دانست.  در حوزه اندیشه تا نتوانیم حوزه سومی درست کنیم، نمی توانیم از این دوگانه عبور کنیم. بنابراین امام باید جای دیگری ایستاده باشد که بگوید این دو را کنار بگذاریم. امام می گوید «می توان فرقه گرایی و سکولاریسم را مردود دانست و در کنار آن از رهاوردهای دین و نتایج مثبت آن بهره گرفت بی آنکه به آثار منفی فرقه گرایی و فروپاشی جوامع مبتلا شد.» بنابراین راه حل امام داخل دین است اما فرقه گرایی نیست.  در همان مصاحبه می گوید: فرقه گرایی منفی این است که فرقه خود را دیواری آهنین قرار دهیم که ما را از دیگران جدا کند.  فرقه گرایی برای حفظ، خودش یا اعضایش را زندانی می کند یا غیر خودش را می کشد چون با دیگران نمی تواند کنار بیاید. یعنی یا باید دیگران را حذف کند یا خودش را محصور کند. راه سومی ندارد. معمولا فرقه ها ابتدا منزوی می شوند و بعد با دیگران می جنگند. امام موسی صدر دنبال این است که شیعیان لبنان نه منزوی باشند و نه بجنگند، اما در سیستم سیاسی هم حضور داشته باشند. ایشان می گوید: فرقه گرایی منفی این است که فرقه خود را دیواری آهنین قرار دهیم که ما را از دیگران جدا کند. چنین کاری از دید دین صحیح مردود است.  امام موسی صدر به همزیستی در سطح جهانی می اندیشد  ایشان دقیقا تصریح دارد که با این نگاه مخالف است. جالب این است که ایشان چیزهای به ظاهر متناقض را می پذیرد. از یک طرف تکثر را به شدت می پذیرد. از یک طرف هم مذهب را می پذیرد.  این اتفاق شاهکاری است که به نظر می آید راه حلی است که ما اکنون به آن احتیاج داریم. ما در جامعه خودمان با هم زبان هایمان که فاصه مذهبی مان بسیار کم است نمی توانیم کنار بیاییم. در حالیکه امام بحث را به همزیستی در سطح جهانی می کشاند. ایشان می گوید: اگر تعدد فرق باعث جدایی یا ضعفی در جامعه شود، بی تردید خطری برای کشور است اما اگر این تعدد در نهایت منجر به تبادل معارف و تجارب و تمدن ها شود، به منزله نیرویی برای کشور است.  امام از یک طرف متوجه هست که باید دین را حفظ کرد، از یک طرف می داند که این دین نباید انسان سوز باشد، بلکه باید انسان ساز باشد. می گوید فرقه گرایی از هر جهت منفی است. ایشان تکثر را می پذیرد اما باز هم احزاب اکثریتی را نفی می کند. می گوید: دولت باید دولتی آسمانی باشد نه دولتی دینی، آسمانی بودن اینجا چندان معنای قدسی ندارد، منظور این است که فرا تر از دعوا ها باشد و چترش بلند باشد. ایشان می گوید: دولت حتی نباید دولت اکثریت باشد. می گوید دولت اگر نماینده اقلیت باشد ظلم آشکاری در حق اکثریت است و اگر نماینده اکثریت باشد سرنوشت اقلیت چه خواهد شد؟  این ها مباحثی است که امروز هم مطرح است. ایشان در ادامه می گوید دولت باید منافع عموم باشد و جالب این است که امام ناسیونالیسم را هم نفی می کند. یعنی نه اینکه از قبل این حرف که باید به دنبال منافع عموم باشد به ملی گرایی برسد. این ها جدید ترین تئوری هاست که الان دارد در دنیا مطرح می شود.   در دیدگاه امام موسی صدر، دین صحیح باید به مردم خدمت کند  ظاهرا امام باید فهمی از دین داشته باشد که کمی با فهم ما متفاوت است. ایشان بحثی دارد که بسیار مهم است. این را در بعضی از محققان دیده ام که می گویند درخت را باید از میوه اش شناخت. ایشان می گوید دین درست را باید از میوه اش شناخت، نه از استدلال های کلامی. دین صحیح باید به مردم خدمات دهد، راه را نشان دهد. وقتی که دین میوه ای داد، مثلا انسان های بی سواد باسواد شدند، افراد بی نظم، با نظم شدند، فقر کم شد، بی اخلاقی کم شد، بداخلاقی حذف شد، آن وقت می گوییم دین این جامعه درست است. چرا که آدم درست تربیت می کند. حرف امام این است که می گوید احتیاجی به استدلال نداریم، باید دین را در خدمت جامعه بگذاریم و بقیه را رها کنیم. ایشان می گفت مهم ترین وجه دین خدمت اجتماعی است که انجام می دهد و نه وجه کلامی آن. سپس می گوید دین به معنای درستش پیروان خود را منزوی نمی کند و آنان را به رها کردن فعالیت اجتماعی و خدمات عمومی فرا نمی خواند. زیرا تقرب به خدا در منطق دین از راه خدمت به خلق است. هدف ما ارتقای سطح زندگی شیعیان ، تحقق آرزو هایشان، تحقق طرح های شکوفایی و غلبه بر عقب ماندگی است.  تا اینجا آدم فکر می کند که امام موسی صدر می گوید شبیه یک کشیش کاتولیک هستم. یک کشیش کاتولیک که به سیاست کاری ندارد و دنبال آرام کردن جامعه است.  خبرنگار از ایشان می پرسد: شما وارد فعالیت سیاسی هم می شوید؟ ایشان می گوید: «دین مطلقا مانع فعالیت سیاسی سالم نیست. به شرط آنکه به لحاظ اصول و راه و هدف با آن هماهنگ باشد.» یعنی سیاست فقر را از بین ببرد، بهداشت را تضمین کند یا توسعه دهد. سیاست آموزش را افزایش دهد. ایشان می گوید چرا چنین نباشد؟ در حالیکه فعالیت سیاسی سالم مشارکت در سازندگی آینده است.  بنابراین، ایشان دیگر در اصطلاح کاتولیکی کارهای خیریه محدود نمی شود. بلکه در امر سیاسی درگیر است. می دانید که ایشان از کاندیدا ها حمایت می کرد و آنان رأی می آوردند و جالب این است که گاهی از کاندیدای غیرمسلمان حمایت می کرد.  سیاست برای امام صدر به معنی تدارک برای اجماع نه برد و باخت  امام صدر می گوید آیا دین پیروان خودش را از مشارکت در ساختن آینده بازداشته و کار ساختن آینده را به دیگران سپرده است؟ در امر اجتماعی، سیاست اسب پیشتاز است. اگر او منحرف یا چموش باشد بقیه کاروان هم به هم می ریزد. این استدلال ایشان است. جالب این است که بودن در سیاست برای ایشان به معنی برد و باخت نیست. بلکه به معنی تدارک یک اجماع است. مثلا در نامه ای که به مفتی اهل سنت لبنان می نویسد که در همان سال ۱۹۶۹ است، راه های همکاری را می شمرد. می گوید ما با اهل سنت در سه قسمت می توانیم همکاری کنیم، با غیر اهل سنت یعنی مسیحیان، در دو قسمت همکاری می کنیم. یکی از راه های همکاری اهداف شرعی است. اگر اشتباه نکنم، ایشان جزو اولین افرادی بود که مرحوم آقای خویی و شخصیت های دیگر را تشویق کرد در مورد وحدت افق در عید فطر فتوا بدهند. و این بسیار مهم بود. منظور از وحدت افق این بود که اگر در یک منطقه کسی ماه را رویت کرد همه باید آنجا عید اعلام کنند. در حالی که می دانید هنوز هم در مناطق مسئله مناسک مشکل دارد. یا بحث دیگری ایشان در بحث های شرعی پیش برد که به نظر می آید شاهکار بود، داستان معروف طهارت اهل کتاب بود. داستان بستنی فروش مسیحی یکی از داستان های زیبای تاریخ زندگی ایشان است.  اما در دو زمینه بعدی با بقیه هم همکاری می کند و می گوید بخش عمده دین اهداف اجتماعی است. مانند مقابله با فقر، بی سوادی، آوارگی، ناامنی. این ها کارهای دین است. بنابراین در این قسمت تمام مسیحیان را با خودش را یکی کرده بود.  زمینه سوم اهداف ملی است. ایشان معتقد بود که هیچکس حق ندارد به هویت ملی لبنان خدشه وارد کند و معتقد بود هدف این تشکل مذهبی حفظ امنیت ملی است. این ها مسائل به ظاهر متناقض است اما انسان یک نخ فکری این ها را با هم جمع می کند و از درونش یک تئوری درمی آید که مهم است و می شود که سوغات امام موسی صدر برای جوامع امروز مذهبی است. 

امام موسی صدر گفت و گو را راه رشد دین می داند  می دانید که فرقه گرایی گفت و گو نیست، یا با مایی یا علیه ما. ولی امام می گوید گفت و گو تنها راه ماست. می گوید راه همبستگی گفت و گویی است که قطعا به وحدت و تفاهم می انجامد و گمان می کنم برای همبستگی راهی جز گفت و گو نماند. این حرف از یک عالم دینی خیلی مهم است. به نظر می رسد امام موسی صدر به یقین باور داشت که در گفت و گو دینش آسیب نمی بیند و احتیاج ندارد که از گفت و گو بترسد؟ چرا؟ این چه دینی است که از گفت و گو آسیب نمی بیند بلکه نیروی محرکه اش است؟ این یک درک خاصی از دین است.  نظریه امام صدر به دموکراسی انجمنی بسیار نزدیک است  این دموکراسی چند ویژگی دارد که برخی از آن ها این است: یک اینکه دولت بر اساس ائتلاف است نه حزب. دوم، سیستم انتخاباتی سهمیه ای است. یعنی اقلیت را سرکوب نمی کند، به آن سهم می دهد. سوم، حکومت های محلی و خودمختاری است و امام موسی صدر این را به جد پیش می برد. جالب است ایشان هیچ مداخله ای در جامعه سنی نداشت. کمک های اجتماعی و خیریه داشت اما مداخله دیگری نداشت. یعنی یک خودمختاری به اقوام و مذاهب می داد. نظریه پردازان می گویند این نوع نظام های سیاسی روی پا نمی ایستند مگر اینکه اولا نخبگان به هم اعتماد داشته باشند و همدیگر را تحمل کنند. و بعد بتوانند به پیروانشان هم اعتماد بدهند که اگر وارد این پروسه سیاسی شوند ضرر نمی کنند. هرچند که ممکن است حتی در ابتدا آسیب هایی هم ببینید اما در درازمدت به نفع شماست.  مهم ترین ذخیره امام صدر اعتمادی بود که به او داشتند. می گویند در این دموکراسی ها اولین کار نخبگان این است که خطر ذاتی سیستم را حس کنند. یعنی بدانند اگر مذاهب با هم نباشند، کشور نیست. این مهم است. یعنی هیچ کدام غرّه نشود که ما با قدرت خودمان، با شهادت طلبی فرزندانمان می توانیم کشور را حفظ کنیم. بنابراین ویژگی دوم تعهد به حفظ سیستم است. حتی اگر از باور هایشان به صورت موقت کوتاه بیایند و سومین ویژگی، توان تحمل شکاف های خرده فرهنگی است. لبنان این طور نبود، افراد به هم فحش هم می دادند. به امام صدر حمله می کردند و ایشان این حمله را به نرمی جواب می داد. یعنی نخبگان نباید عصبانی شوند و باید توان ارائه راه حل هم داشته باشند.  امام موسی صدر تکثر مذهبی را نعمت می داند  اگر آزادی نباشد گفت و گو دو طرفه نیست. احترام و اعتماد نباشد کسی سخن نمی گوید.

امام صدر تکثر مذهبی را عیب نمی داند، یک گلستان می داند. مثل اینکه مثلا یک جامعه ای فقط از یک گل باشد و یک جامعه از گل های متنوع. ایشان اصلا برخلاف ایده های مذهبی رایج که در پی دزدیدن پیروان همدیگر هستند، معتقد است که حیات دینی به تنوع وابسته است.  ایشان اصلا جمله منفی به کار نمی برد. می گوید اگر بتوانیم این اندیشه و رنگ ها و تجارب متنوع را کنار هم جمع آوریم و از آن برای تعاون و همکاری بهره ببریم، همان توجه به اصل احترام متقابل است. و بعد می گوید این کشور جز مردمش منبعی ندارد. باید با رضایت این ها تواند جامعه را حفظ کند. و می گوید اقتدار کشور در گرو این است که من به دیگری اعتماد داشته باشم و او به من.   گفت و گو بدون تشکیلات ممکن نیست  امام موسی صدر در مورد مجلس اعلا می گوید این مجلس اصلا تشکیلاتی برای گفت و گوست. این نکته مهمی است. ایشان معتقد بود گفت و گو بدون سازمان آسیب پذیر است. یعنی آدم ها را عصبی و غیرقابل کنترل می کند اما سازمان گفت و گو را روان می کند.  من احساس می کنم در امام موسی صدر یک نوع دین شناسی زیستن در جامعه متکثر را می توانیم پیدا کنیم. یعنی الهیات زیستن با دیگران و پذیرش دیگران وجود دارد. این مسئله بسیار مهمی است که الان تازه می بینیم که در فلسفه های جدید تحت عنوان فلسفه مبتنی بر دیگری مطرح شده است. ایشان به جای فلسفه، الهیات مبتنی بر دیگری را می پذیرد. می گوید: «در حقیقت من همه مجالس، فرقه ها و مذاهب و تجمع هایی را که به نام دین تشکیل می شود محترم می شمارم، و در نظر من تدین غیر از فرقه گرایی است. در حال حاضر سه شعار وجود دارد: سکولاریسم، فرقه گرایی و اعتدال دینی. که ما اعتدال دینی را تدین می نامیم. تدین و ایمان به الله که خداوند همه است.» ایشان در ادامه می گوید: «آزاداندیشی و گشوده بودن در مقابل دیگران وظیفه دینی است.: این خیلی مهم است. بعد می گوید هدف ما هم خدمت است.  ویژگی های دین شناسی متکثر در دیدگاه امام موسی صدر  یکی از آن گشودگی بر تکثر دینی است. این الهیات باز است. «بر این باوریم که وجود فرقه های سازمان یافته مختلف نقطه آغاز همکاری و دریچه های تمدن به روی دستاوردهای میلیارد ها انسان در این عصر است.» یعنی به جای اینکه سازمان رقیب را از هم بپاشاند، کمک می کند درست باشد. یعنی درواقع جامعه لبنان شبیه مجسمه ای است که هر کس دیگری را می سازد.  ایشان سپس می گوید این فرقه ها این تجارب را وارد لبنان کرده اند. یعنی افتخار می کند که لبنان متکثر است. در حالی که در بسیاری از الهیات ها تکثر عیب است.  دومی، فطری بودن دین است. ایشان معتقد است دینی که طبع انسان نپذیرد دین نیست. چون طبع انسان خالص است. اگر این پذیرش صورت نگیرد احتمالا خطایی در آن صورت گرفته است، وظیفه ما این است که ببینیم کجا این انحراف ها شروع شده است.  سومین ویژگی این است که معتقد است ذات دین در صداقت است. جالب است که در بسیاری از ادبیات می بینیم که در قیامت زبان بسته می شود و اعضا باز می شود و نمی شود حرفشان را کتمان کرد. ایشان می گوید: صداقت شهروندان لبنان را باید از چشمانشان خواند. یعنی یک شیعه چنان صداقتی در حفظ وحدت شیعه داشته باشد، وقتی که به چشمش نگاه می کنید دچار اضطراب نباشد و این حرف زیبای ایشان است. می گوید: معتقدم که وحدت ملی مفهومی ژرف تر از وحدت منافع است. وحدت ملی درواقع وحدت نیت ها، دل ها، اهداف و در کل وحدت همه شهروندان در هنجارهای کلی انسانی است و بعد می گوید برای تحقق کامل این وحدت هموطنان باید به یکدیگر احترام بگذارند. به گونه ای که این احترام آن قدر صادقانه باشد که از چشمانشان بفهمیم. جامعه ای که صادق شد اعتماد هم می آید.  فکر می کنم امام موسی صدر در نهج البلاغه زیاد غور کرده است. نمی دانم ایشان تفسیری در نهج البلاغه دارد یا خیر، امام علی اساس فروپاشی تمدن ها را فقدان صداقت می داند.  چهارمین ویژگی آزادی است. ایشان اصلا دین را محدودیت نمی داند. می گوید برماست که روشن کنیم دین چگونه آزادی می بخشد. این طور هم نیست که بگوید آزادی که دین تعریف می کند غیر از آزادی دیگران است. چون گاهی می گوییم دین آزادی می دهد ولی آزادی که خودش دارد. ایشان این حرف را نمی زند. می گوید: «در حقیقت آزادی کامل عین دین است. حقی است از جانب خدا و حدی بر آن نیست.» و سپس اضافه می کند: «صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی. آزادی برخلاف آنچه می گویند هرگز محدودشدنی و پایان یافتنی نیست.» چنین دینی یک شاهکار است.  ویژگی پنجم، ایشان اصلا معتقد است که تشکل یک وظیفه دینی است. امام با مرحوم شهید بهشتی دوست بودند. شهید بهشتی همیشه می گفتند حزب معبد من است. من این حرف را نمی فهمیدم. و پس این دیدگاه را در امام موسی صدر هم دیدم. می گوید: حقیقت این است که وحدت مذاهب مختلف یک دین مبتنی بر نزدیک شدن آنان به یکدیگر است. نزدیک شدن در گرو تفاهم است، تفاهم هم با صداقت است، صداقت با گفت و گو شکوفا می شود و شرط اساسی گفت و گو این است که میان نمایندگان حقیقی طرف ها صورت بگیرد. بعد می گوید آیا وحدت و تقریب و تفاهم و گفت و گو بدون سازمان و تشکیلات امکان دارد؟ پیروان یک دین باید آموزش هایی ببینند که بتوانند با دیگران تعامل مثبت داشته باشند.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST