اعتماد: آقایی به نام اِرلینگ با دوستش پنج روز در فاضلابهای
نیویورک از این سر شهر به آن سر میرود و همه جا را سرک میکشد. آیا فراری بوده
است؟ گیر کرده است؟ چیزی گم کرده است؟ هیچکدام. عاقلمردی تحصیلکرده تصمیم میگیرد
با دوست عکاسش دست به چنین کاری بزند. نه نیاز مالی داشته است و نه در پی حل مشکلی
بوده. احتمالا خواهید گفت این شخص یا دیوانه است یا خوشی زیر دلش را زده. اما
ظاهرا هیچیک نیست و او بعدتر گزارش این پنج روز را در کتابی منتشر میکند.
ارلینگ کاگه، مکتشف، کوهنورد، ناشر، مجموعهدار هنری و
نویسنده مطرح نروژی است که برای او پیادهروی یک فعالیت خودشناسانه به شمار میرود
و تجارب خود را در ۷ کتاب بازگو کرده است.
در کتاب پیادهروی: گامی در هر لحظه
(Walking: one step at a time, 2018) کاگه تجربهها و
تاملات شخصی را با خواندههایش در هم میآمیزد تا متنی مختصر و خواندنی درباره
سرشت، کارکرد و اهمیت پیادهروی فراهم کند و در اختیار خواننده قرار دهد. این کتاب
به صورت قطعاتی کوتاه و در عین حال منسجم ابعاد مختلف این فعالیت به ظاهر
ساده را میکاود و به ما بخش پنهان این کوه یخ را نشان میدهد.
پیادهروی برای غالب ما نوعی وقتکشی و در بهترین حالت
فعالیتی برای کاهش وزن است. حال آنکه از نظر کاگه، نوعی مواجهه اصیل با عالم و
اقدامی برای دگرگون کردن خویش و ارتقا به سطوح برتر آگاهی به شمار میرود.گام زدن
ما بیانگر سلامت یا بیماری، اعتماد به نفس یا اضطراب و آرامش یا بیقراری است.
به این معنا شیوه گام برداشتن ما بهتر از صورتمان حالت
درونی ما را بیان میکند. چه بسا فریبکارانه چهره خود را دگرگون کنیم اما نوع راه
رفتن ما، حقیقت درونی ما را فاش میکند. پیادهروی فعالیتی نیست که بر بدنمان رخ دهد
بلکه رخدادی است که همه وجودمان را دگرگون میکند.
کاگه نه تنها مباحث نظری بلکه بسیاری نکات و تجربههای
عملی خود را باز میگوید. برای مثال از آرنه نِس، فیلسوف فقید زیستمحیطی نروژی،
سخن میگوید که با او همقدم میشد و او اصرار داشت که در هر پیادهروی از مسیر متفاوتی
پیش بروند هرچند این تفاوت گاه در حد چند سانتیمتر با قبلی فرق داشت. همچنین از
مجدی حبیب یعقوب، جراح قلبی که بیش از ۲۰۰۰۰ عمل قلب باز انجام
داده بود، نام میبرد که هر روز پیادهروی میکند.کاگه از او میپرسد که از بررسی
هزاران قلب تپنده چه آموخته است و او پاسخ میدهد:«هر روز پیادهروی کن.»
پیادهروی تنها اقدامی فردی برای بهبود خویشتن نیست بلکه
ابعاد گسترده اجتماعی نیز دارد. جهان مدرن طوری طراحی شده که ما اغلب نشستهایم و
این حالت کار دولتها را برای مهار کردن ما آسانتر میکند. به واقع کسانی مسیر تاریخ
را دگرگون کردند که برخاستند و گام برداشتند مانند پیادهروی معروف گاندی برای
مبارزه با قانون انحصار نمک در هند.
پیام اصلی کتاب آن است که راه رفتن در واقع لمس کردن طبیعت
و بهکارگیری همه حواس است و این خود بنیاد اکتشافات است و تعقل. بدین ترتیب، پیادهروی
هویت ما را شکل میدهد و ما بر اثر پیادهروی است که به موجوداتی هوشمند بدل شدهایم.
کاگه عمیقا به پیادهروی دلبسته است و نخستین کسی
است که ۳ چالش بزرگ را سرفرازانه پشت سر گذاشته است؛ رفتن به دل قطب جنوب
به تنهایی در ۵۰ روز، پیمودن قطب شمال با دوستش در ۵۸ روز و
فتح قله اورست.
این کتاب خواندنی به فارسی ترجمه و همراه با کتاب دیگر این
نویسنده یعنی «سکوت» که یکی از ۱۰ کتاب برتر این حوزه است، منتشر شده است.(پیادهروی و سکوت در
زمانه هیاهو، ارلینگ کاگه، ترجمه شادی نیکرفعت، تهران، نشرگمان، ۱۳۹۹، ۲۱۸ص.) این ترجمه خوب و روان است.گرچه برخی تصاویر متن اصلی در این
ترجمه نیامده است. همچنین کمدقتیهایی در ترجمه دیده میشود. برای مثال هنگام
گزارش سفر ۵۸ روزه به قطب شمال بر سبکباری تاکید شده است تا آنجا که:«توشه
سفرمان تنها یک کیلو و دویست گرم وزن داشت» (ص۱۷۵). اگر مقصود از
«توشه» خوردنی باشد خطاست. در متن اصلی
گفته شده است که ما بار اضافی با خود برنداشتیم و ابزارهای ما تنها ۴۴
اونس وزن داشت. از این رو ترجمه ابزار به توشه دقیق نیست.
از این نکات جزیی بگذریم، ترجمه خوب و طراحی و قطع جیبی کتاب
خواندنش را لذتبخش میکند.