اطلاعات: «پژوهشی درباره ولایتِ» شهید صدر، کتابی عجیب و یک جریان چندجانبه علمی است. آقای حجتی کرمانی که آن را ترجمه کردند، به دکتر شریعتی دادند و گفتگوی مکتوبی بین مرحوم دکتر و شهید صدر روی داد. مرحوم شریعتی باب پرسش و گفتگو و نقدی را باز کرد و در نامهاش تعبیر بلندی در مدح شهید صدر دارد که خیلی خواندنی است؛ از جمله میگوید: «طرح مطلب، استادانه؛ شیوه بررسی، علمی و تحلیلی؛ زبان، پخته و استدلال نیرومند است و گذشته از اینهمه، فشردگی مطلب است که غالب نوشتههای فضلای مذهبی ما، بهویژه در این زمینه، آن را فاقد است. خواننده احساس میکند که بحری را در کوزهای ریخته و همچون مرغی دورپرواز با اینکه تمامی این شهر عظیم را دیده است، به شتاب از آن گذشته است.»
من میخواهم از این تعبیر دکتر شریعتی وام بگیرم و برای کتاب «نا» استفاده کنم. خانم برادران بحری را در کوزه ریخته است و همچون مرغی دورپرواز شهر باشکوه صدر را نظاره و روایت کرده است. ما پیشتر، مطالبی را درباره شخصیت شهید صدر داشتیم، البته بیشتر به زبان عربی، اما دو ویژگی در آنها نبود: یکی جامعیت. خانم برادران تقریبا یک دور ابعاد مختلف صدر را در این کتاب روایت کرده است. یک بار تقریبا این سرزمین را با همه وسعت و داشتهها و زیباییهایش، فارغ از جزئیات بسیار گسترده، دیده است؛ جامعیتی که اگر کسی قرار است با صدر راهی را آغاز کند، بتواند انتخاب کند که «من باید به سراغ کدام یک از این بخشها بروم» در «نا» اتفاق افتاده است؛ هرچند که این آغاز است. «نا» بای بسمالله گفتگو و آشنایی با صدر است و نه «تای تمّتِ» شناخت صدر. و اتفاقا این بای مبارکی است و آغازگر است، چون روح پرسشگر و پژوهشگر نویسنده در آن جاری است و خواننده وقتی که کتاب را تمام میکند، پرسشهایش چه در باره صدر و چه در باره آنچه صدر به آن میاندیشید، بیشتر از زمانی میشود که کتاب را آغاز نکرده بود. «نا» خاصیتش این است که ابعاد بسیار متنوعی را پیش روی خواننده میگذارد که دلش میخواهد باز در این باره بخواند.
یکی از نقدهایی که به این کتاب میشود، این است که: ما خیلی دلمان میخواست بدانیم که ادامهاش چه میشود؛ یعنی مثلا ماجرای علمی فلان یا ماجرای ارتباط با امام یا مثلا ماجرای اجتماعی یا جماعهالعلما و... این حجم محتوایی که در این کتاب است، ادامهاش کجاست؟ به گمان من، نقطه موفقیت کتاب اینجاست که این سؤالها را ایجاد کرده است. «نا» یک کوبه محکم است بر پرسشگاه ذهن انسانی که در مواجهه با یک شخصیت ارجمند، سؤالهایی در او شکل میگیرد و مسیری را برای پرسیدن و دانستن آغاز میکند.
نکته دومی که در کار خانم برادران مهم است، این است که در سالهای گذشته روایتهایی درباره مرحوم شهید صدر منتشر شده است. این روایتها زاویه دید یک فرد هستند. «شرح صدر» که روایت شیخ محمدرضا نعمانی است، زاویه دید آقای نعمانی به صدر است. «به رنگ صبر» که خاطرات سرکار خانم سیده فاطمه صدر است، زاویه دید همسر شهید صدر است به او و صدر را از منظر همسر روایت میکند؛ اما در «نا» تلاش شده است نویسنده در مقام دانای کل، روایتهای مختلف را ببیند و فارغ از یک منظر نسبی با صدر، روایت کند. اگرچه همسر شهید صدر و پژوهشگران این کتاب را دیده و تأیید کردهاند، اما شما نمیتوانید در روایت «نا»، دوربین را در یک نسبت با صدر طراحی کنید. در «نا» هیچ کدام از نسبتهای عاطفی یا اجتماعی در ارتباط با صدر، نزدیکتر از دیگر نسبتها نیستند و تا حدی سعی شده است فاصله راوی از صدر به نسبت همه نسبتها و جایگاهها و مناسبتهای اجتماعی، حفظ بشود و برای همین، در بعضی از قسمتهای کتاب، با افراد مختلفی مواجهیم که ارتباطات متفاوتی را با شهید صدر برقرار کردند. با خوانندگان که صحبت میکردم، بعضیها میگفتند این کتاب وجهه سیاسی شهید را خیلی بازگو نکرده است و کسانی هم میگفتند این کتاب بسیار تلاش کرده شهید صدر را سیاسی جلوه بدهد! این به نظر من نقطه مثبتی است؛ چون قرار بوده همه ابعاد گفته بشود و کسی که به جنبه و جلوه سیاسی شهید صدر علاقهمند است، میتواند در کتابهای دیگری که به تفصیل هم در مورد این موضوع نوشته شده است، بگردد و بخواند.
کار خانم برادران اثر بسیار مهمی در باره شهید صدر در گسترة فارسیخوانان است. ما در جهان عرب تلاشهای متعددی را داشتهایم، هرچند در آن فضا هنوز روایت داستانی از صدر نداریم؛ اما به هر حال آثار متعددی منتشر شده است؛ ولی میشود گفت در فضای زبان فارسی، در فقرِ رنجآوری در این خصوص به سر میبردیم که فکر میکنم کار خانم برادران آغازی است بر پایان این کمبود و انشاءالله دلهایی را مشتاق خواندن و بعدها نوشتن و تولید کردن اثر درباره شهید صدر خواهد کرد.
قلم روان و شیوای «نا» کمک میکند به اینکه همه آنهایی که اهل خواندن هستند، بتوانند سختیهای موضوعی مثل صدر را درک کننند؛ آدمی که در 13سالگی کتابی مینویسد که آن جایگاه علمی را پیدا می کند. هنوز به بلوغ نرسیده، مجتهد میشود. کسی که به خاطر ملاحظات اجتماعی رهبرانه، فرزندانش را از خوردن میوههایی که گاهی در جامعه هم رایج بوده، منع میکرده است. کسی که آب شدن و به مسیر شهادت رفتن فرزندانش را در دوران حصر، پیش چشمش میدیده است... این سختیها که در خصوص صدر هست، با قلم روان و خواندنی خانم برادران هموار شده است و خواننده میتواند بهراحتی، گام به گام و فصل به فصل، به تماشای این شهر باشکوه بپردازد و دیدار دوبارهای را با صدر آغاز کند.
*معاونت پژوهشی «پژوهشگاه شهید صدر»