اعتماد: شعر بارزترین دستاورد فرهنگی ایرانیان در رهگذار تاریخ است. با در نظر داشتن چنین شان و جایگاه مهم و محوری برای شعر در فرهنگ و بلکه زندگی روزمره ایرانیان است که می توان اهمیت انقلاب نیما یوشیج را در خلق آنچه شعر نو خوانده می شود، درک کرد. به عبارت دیگر پرسش اصلی این یادداشت این است که اهمیت نیما یوشیج در چیست؟ به نظر نگارنده، نیما تنها در برابر شماری از ادیبان سنتی و حافظان شعر کلاسیک قد علم نکرد بلکه او به تنهایی در برابر اصلی ترین و مهم ترین نمود فرهنگی هویت ایرانی ایستاد و انقلاب کرد، دگرگونی بنیان افکنی که به موازات انقلاب در بیرون و در عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بلکه معرفتی و هستی شناختی، حکایت از انکشاف و ظهور عالمی دیگر و آدمی دیگر داشت.
شاعران به تعبیر فیلسوفان، خالقان زبان و آموزگاران آن به سایر آدمیان هستند. آنها تنها سخنوران خوش ذوق و ماهری نیستند که با کلمات و جملهها، جادو می کنند بلکه آشکارکننده نحوه بودن انسان در عالم هستند. شاعران نه فقط موجودات مادی و معنوی را نام گذاری می کنند بلکه نحوه رابطه فرهنگی ما با آنها از طریق زبان را نیز آشکار می سازند.
هم از این رو هر تغییری در شیوه و چگونگی بودن انسان در جهان و نحوه ظهور هستی او، بیش و پیش از هر جا در شعر بازتاب می یابد. شاعران روشنی گاه نحوه بودن ما هستند.
تا پیش از دوران جدید، جهان «کاسموس» (Cosmos) انگاشته می شد، مجموعهای منظم با انتظامی عینی و بیرونی و برساخته و پیش داده. نظم جهان، مصنوع و حاصل اعتبار انسان و امری به اصطلاح «سوبژکتیو» تلقی نمی شد بلکه امری عینی و طبیعی و «ابژکتیو» بود که عالم باید قواعد و قوانین آن را کشف می کرد و شاعر کسی بود که آن نظم عینی را در آینه زبان به صورتی منظوم منعکس می کرد. از این رو سخن شاعرانه، که آشکارساز هستی در زبان بود، در قالب نظم بیان می شد. با انقلاب معرفتی جدید و گسست از نظام قدمایی پیشین، جهان انتظام مفروض و متعالی خویش را از دست داد و «خائوس»(Chaos) و هاویه ای انگاشته شد که هر گونه نظم و انتظامش حاصل فرافکنی(projection) خواست معطوف به قدرت- معرفت انسانی است. قواعد و قوانین دیگر نه اموری ابدی و ازلی که اعتباریاتی بشری به منظور سامان دادن به حیات هستند. در نتیجه شاعر مدرن، دیگر نه منظومه سرای حکایتگر عالمی منظم و زبان گویای غیب که ناظر آشوبی بی سر و ته است که می کوشد، گوشهای از این شب تیره را به تصویر بکشد، اگر هم نتواند که نظم و انتظامی به آن ببخشد.
نیما به این معنا، شاعر دوران مدرن است، گنگ خواب دیده ای که گسست از جهان منظوم قدمایی را با حساسیت شدید شاعرانه درک کرده و شعر او در صورت و محتوا بیان این تحول بنیادین در نحوه نگرش ما به جهان و هستی است. نیما در مقام مبدع و بنیانگذار شعر نوی فارسی، راوی این انقلاب در نحوه بودن ما در جهان است و تنها با این نگاه هستی شناختی و معرفت شناختی است که می توان به اهمیت کار او پی برد. شعر او دیگر تصویر طابق النعل بالنعل جهانی منظوم نیست، حتی مرثیه سرایی برای آنچه از دست رفته نیست بلکه بازگوکننده عالم به مثابه آشوبی بی پایان است، ظلماتی نامتناهی که با چراغ قوه شعر تنها می توان جای پایی برای چند قدم بعدی در راهی نه از پیش موجود، در آن ساخت ولاغیر.