کد مطلب: ۲۴۲۵۸
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹

حذف معشوق از شعر عاشقانه

بهنود بهادری

اعتماد: ۱- غالب شاعران و یا مخاطبان ادبیات فارسی، امروزه کمتر نامی از ناصر وثوقی، اسماعیل نوری‌علا و شاپور بنیاد را در سامان‌بخشی و ریل‌گذاری ادبیات معاصر به میان می‌آورند. نام نوری‌علا را بعضا در تحلیل‌ها و نامی در سایه بررسی شعر آوانگارد دهه ۴۰ می‌شنویم و بنیاد را هم شاعری نه چندان مورد استقبال عموم اهالی ادبیات خوانده و شنیده‌ایم. ادبیات معاصر فارسی به جز اندک نام‌هایی، نتوانسته است وجوه مختلف شخصیت‌های چندوجهی خود را حفظ کند و با شناخت اهمیت‌شان، آنها را در حافظه خود دقیق به خاطر بسپارد. اگر نیما یوشیج و سویه شاعرانه و نظریه‌پردازانه‌اش، ابراهیم گلستان در داستان‌نویسی و مستندسازی، رضا براهنی شاعر، منتقد و نظریه‌پرداز و یدالله رویای شاعر و نظریه‌پرداز را از این نقصان فاکتور بگیریم، نام‌های بسیاری باقی می‌ماند. فریدون رهنما سینماگر، شاعر و یکی از ارکان اصلی جریان‌سازی ادبیات مدرن در ایران، محمدرضا اصلانی شاعر و سینماگر، هوشنگ آزادی‌ور شاعر و سینماگر و مترجم کتب مهم تئاتر، شاپور بنیاد شاعر و مدیر نشری که دارای گاردی مشخص و هدفمند بوده، گوی‌ای این مدعاست که یا یکی از وجوه هنری نام‌های بالا برجسته شده یا اتفاقا هم‌عرضی وجوه مختلف وضعیت بلاتکلیفی را برای صاحب نام ایجاد کرده است. مثلا نوری‌علا وجه شاعرش زیر سایه شکل دادن به «جزوه شعر» و «جنگ طرفه»  حذف شده است. وضعیت شاپور بنیاد اندکی بغرنج‌تر است.  درکار شاعری می‌توان او را شاعر شاعران خطاب کرد و نه شاعر مخاطب عام و در حوزه نشر و مدیریت نوعی از ادبیات که با پسند روز متفاوت است از سوی اهالی کم دقت ادبیات معاصر جهت بررسی چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هر چند که «حلقه نیلوفری» به عنوان کتاب‌هایی که با یک یونیفورم مشخص در نشر «نوید شیراز» چاپ شده است، سابقه‌های اندکی در حوزه این‌گونه رفتار را پشت‌سر خود داشته است. مثلا سلسله کتاب‌های «نشر ۵۱» در دهه ۵۰ یا سلسله کتاب‌های «لوح» که توسط کاظم رضا سامان بخشی می‌شد. البته حلقه نیلوفری تفاوت‌هایی با نشر ۵۱ و یا کتاب‌هایش داشت.گارد شاپور بنیاد نسبت به شکل دادن یک رفتار منسجم و سمبولیک محدود به چاپ دفتر شعر نبود و به چاپ رمان و مجموعه قصه در حلقه نیلوفری اقدام می‌کرد.  در ۱۱ جلد کتاب لوح، همگی آثار داستان بودند و مجموعه شعری چاپ نشد. تفاوت دیگر، باز کردن دریچه‌ها و سلایق مختلف البته با حفظ چارچوب‌های مدنظر بنیاد در نویسش بود.  در کنار کتاب عاشقانه بسیار زیبای دکتر براهنی «گل بر گستره ماه»، «نرگس فردا»  از هرمز علیپور یا «هوش سبز»  از شاپور جورکش در دوره حلقه نیلوفری قرار دارند.
۲- در بن شعر شاپور بنیاد تغزل و مرگ جریان پرقدرتی دارند. عاشقانه‌نویسی‌های بنیاد اما چون لزوما نه در ستایش معشوق و یا بروز هیجان وصال است در وضعیت فراق یک اتفاق دراماتیک خودش را قرار می‌دهد. عاشقانه‌های او بیشتر حول مفهوم عشق است و نه معشوق. ذهن تغزلی‌پسند مخاطب چند هزار ساله شعر فارسی نشان داده که تک تصاویر عاشقانه را در ذهن خود خوب ثبت می‌کند اما چرا شعر شاعری که عشق و مرگ بسامد بسیار بالایی در او دارند، نتوانسته بخشی از حافظه مخاطبان شعر شود؟ دلیل آن را می‌توان در همین حذف معشوق در شعر دانست. او بیش از آنکه میل را به سمت ابژه‌ای انسانی بکشاند، چون مفهوم مرگ که امری انتزاعی است، عشق را در سطح همان مفهوم انتزاعی قرار می‌دهد. این دیدگاه و اجرا نسبت به مفاهیم است که او را شاعر شاعران قرار داده است. بیش از آنکه شعرش را در وضعیت زیبایی قرار دهد. زیبایی را به نفع یک امر والا حذف می‌کند تا مفاهیم از وضعیت درخشش، خود را در یک وضعیت سیاه عظیم قرار داده باشند.  فراق هم همین است. تاریکی عظیمی است که نور وصال را پوشش داده است:«فراق بالای وصال است به درجه‌ای. زیرا تا وصال نبود فراق نبود.» (سوانح- احمد غزالی). 
شعر بنیاد هم همین خصوصیت را پی می‌گیرد: 
«در را ببند/ که در تهاجم اندوه/ می‌خواهم با ثانیه‌های تنهایی‌ام/ فال بگیرم. (خطبه‌ای در هجرت و چند شعر دیگر - ص ۷) 
این شعر یادآور شعری از رنه شار شاعر فرانسوی است: «در باغ زیتون چه کسی اضافه بود؟ (کرکره‌های کشیده چاک چاک، ترجمه: فیروز ناجی). تنهایی شاعر باغ اوست. نیکبختی  را  در این تنهایی می‌بیند.  معجون اندیشه‌های تغزلی و تن‌ها پسند خروجی جز مرگ‌اندیشی را به همراه ندارد. حل شدن در معنای مبهم و بنیادین انسان: مرگ. تن ندادن به روزمرگی و آگاهی از تلاش بی‌سرانجام زندگی که منتهی به نیستی است. همان که الیوت نوشت:«چرا عقاب سالخورده پر باز کند؟ (چهارشنبه خاکستر- گردانده: بیژن الهی).
 بنیاد هم این‌گونه فکر می‌کرد: 
«می‌دانستم/ عقاب رغبت به پرواز ندارد/ وقتی که / بادبادک کاغذی در هوای نیرنگ/ قصد پریدن دارد» (خطبه‌ای در هجرت - ص۱۸)‌.
راه پراندن عقاب تخیل بنیاد یک مسیر مشخص دارد: «گسترده‌ترین کلام از آن عاشق است/ زیرا عشق/  رخنه می‌کند در طول حرف معمول/ و/ جادو می‌کند (چند شعر در وادی عشق و چشم - ص ۳۶)‌.
یا: 
«بی‌حصول فراغت، پرچم شعر می‌وزاند/ از دوردست دور/ و سفینه را گم می‌پیماید و عشق» (همان - ص ۶۱)‌.
بنیاد در این ارج‌گذاری به مفهوم عشق و تنهایی، ابژه انسانی را به نفع مفاهیم سوبژکتیو حذف می‌کند و تمام جمال خود را شیفته‌وار به زیبایی به رخ می‌کشاند: 
«ای مقدمِ گرامی نرگس!/ شیوه شاعری من مدح است/ بعد تز گیاه و گل/ بنشین لبِ جوی/ اما من/ فقط/ مدّاح نرگسم» (سوئیت ایرانی و سونات نیلوفر، ص ۲۱-۲۰) 
شاپور بنیاد در ساخت شعر، شاپور بنیاد به دقت و تراش خورده، غافل از روایت و حتی جذابیت‌های زبانی در شعرش نبوده است.  نوع کات‌کردن‌ها و ترکیب‌سازی‌های او دارای تشخص هستند:«با باری سنگین از خمیازه» یا «رقدِ گیسو» یا: «پنجه مرغوب نخاع» یا: «ای ماه معطر».
۳- اگر تلقی خودمان از شعر حجم را با فاصله از یدالله رویایی قرار دهیم و معیارهای‌مان نوع اجرای یدالله رویایی در شعر حجم نباشد، شاپور بنیاد یکی از شاعران توانمند این‌گونه شعری است: ترکیب‌سازی‌ها و بعیدسازی تصاویر، نگاهی پدیدارشناسانه به پیرامون و ایجازی دقیق در بیان و معنا.  در مجموعه شعر «مرگ- تابلو و مرثیه‌های تازه»  نمونه‌های بسیار دقیق و زیبا در بررسی جریان‌شناسی شعر حجم قابل استناد است. شعرهای کوتاه او را نمی‌توان در کنارکوتاه‌نویسی مرسوم شعر فارسی قرار داد. اشعار کوتاه بنیاد برشی انتزاعی از یک فضاست که توسط چشم شاعر روشن شده است. می‌توان اجراهای کوتاه او را برداشت چیزک مدنظر تندرکیا یا قطعه شعر نزد یدالله رویای دانست.
۴- شیراز این شهر عجیب در تاریخ و فرهنگ ما، به نظر این قلم در سپهر ادبیات درکنار سعدی و حافظ در ادبیات معاصر نام‌های عزیزی چون شاپور بنیاد، مسعود توفان، ابوتراب خسروی، شاپور جورکش و... را دارد. نشر افراز با چاپ مجموعه آثار شاپور بنیاد بی‌شک می‌تواند به نسل‌های نه چندان پیگیر در ادبیات معاصر گوشزد کند که  شاپور بنیاد از شاعران به شدت دقیق و قدرتمندی است که باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. شاعری تلخ‌کام که شعرش شیرینی شعر فارسی و شیراز را سوغات دارد:«پرنده‌ای/ که از دهانِ من/ می‌نوشد/ و ساز سایه‌اش نسیم می‌شود/ طعمی سیاه دارد/ سیاه از ترانه‌ای که در دهان من می‌سوزد/  سیاه از درختی که در چشم‌های من می‌سوزد» (قصیده آهو -  ص ۵۴ و ۵۵). 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST