ایران: روانشناسی زرد و برنامههای انگیزشی با استقبال مردم
مواجه میشود چون این برنامهها انگیزه ایجاد میکنند و در جامعه ما که درصد بالایی
از افسردگی و بیانگیزگی وجود دارد وقتی کسی برای افراد انگیزه ایجاد کند با
استقبال مواجه میشود. این به نوعی یک بازاریابی است. قاعدتاً جامعه نیاز به روانشناسی
و مشاره و اطلاعات علمی در این زمینه و حمایت و همراهی جامعه روانشناسی دارد و به
همین دلیل هم روانشناسی در دسترس، زرد میشود.
روانشناسی زرد در اینستاگرام و کلاسها و همایشهای
مختلف ارائه میشود و البته حتی پیش از اینکه اینستاگرامی هم وجود داشته باشد
روانشناسی زرد بوده است. مشکل اینجاست که این روانشناسی و برنامههای انگیزشی بخشی
از آنچه را که در روانشناسی است به مخاطب ارائه میدهد. تنها بخشی از آن و در
واقع یک بخش بسیار سطحی را. انگیزش و انگیزه داشتن یک مبحث در روانشناسی است اما روانشناسی
زرد با اکتفا کردن به بخشی از روانشناسی که انگیزش است و تعمیم دادن آن به مباحث
دیگر، سایر مباحث روانشناسی و عمق آنها را به خطر میاندازد و میشود گفت بیارزش
میکند و اشکال کار همین جاست وگرنه ممکن است بخشی از اطلاعاتی که در روانشناسی
زرد گفته میشود با روانشناسی مطابقت داشته باشد. اما اگر بخشی از اطلاعات را به
کل تعمیم دهیم یا در جای نامناسب از آن استفاده کنیم کارکرد آن عوض میشود. در
واقع این مباحث قرار بوده در جای خودش به ما کمک کند اما اکنون و به این شکل میتواند
آسیب زا باشد.
باید بدانیم آنچه در شبکههای اجتماعی بهعنوان
روانشناسی ارائه میشود یعنی انگیزش، دریچه ورودی به روان انسان است. اگر انگیزه
داشته باشیم میتوانیم فعالیتی را آغاز کرده، هدفگذاری و برنامهریزی کنیم و مجموعه
اتفاقاتی را در زندگیمان رقم بزنیم و به بخشهای دیگری مانند مسئولیتپذیری و
پذیرش شکست برسیم و به موفقیتی دست پیدا کنیم. اما این را هم باید بدانیم که
انگیزش کافی و کامل نیست.
من نمیتوانم بگویم جای برنامههای انگیزشی علمی در
تلویزیون خالی است اما میتوانم بگویم مشکل اینجاست که میزان اطلاعات درباره
واقعیت روانشناسی در جامعه کم است. این اطلاعات میتواند از طریق رسانههایی مانند
تلویزیون و رادیو و در برنامههای مختلف در اختیار مردم گذاشته شود. در این صورت و
اگر میزان اطلاعات کافی باشد برنامههای انگیزشی هم درجای خود قرار میگیرند. تنها
درصدی از اتفاقات روانشناختی به این برنامهها مرتبط است و این درصد باید جای خودش
را داشته باشد و مشکل جامعه ما اکنون این است که این درصد جای بیشتری گرفته و چون
محتوای کافی برای پاسخ دادن به نیاز مخاطب ندارد و از طریق درست و در برنامههای
علمی و درست از طریق رسانههایی چون رادیو و تلویزیون ارائه نمیشود، به هجو گویی
و هذیان گویی و تعمیمهای غلط و ایجاد خطاهای شناختی روی آورده است. اگر میزان
اطلاعات مردم درباره واقعیت روانشناسی از طریق رسانههای رسمی بیشتر شود میشود
گفت بازار روانشناسی زرد از رونق میافتد.