اعتماد: هرمز علیپور آموزگار بازنشسته و شاعر معاصر فعالیتهای ادبی خود را در سال ۱۳۴۵ در مجله فردوسی آغاز کرد. او بعدها یکی از شاعران جریانی موسوم به «موج ناب» شد؛ جریانی که توسط منوچهر آتشی بنیان گذاشته شده بود. علیپور که فارغالتحصیل ادبیات فارسی است طی ۵ دهه کتابهای متعددی منتشر کرد؛ از جمله «داغ بیبی»، «به کوچه زنبق»، «بنفش پارچهای» و چندین کتاب دیگر از جمله «پاسخ به سپید» که امسال از سوی نشر سیب سرخ انتشار یافت.
هرمز علیپور، شاعری است که در شعرش نگاهی معرفتزا به جهان هستی دارد؛ او درکنار شاعری با نشریات مختلف به خصوص نشریات خوزستان همکاری ادبی داشته و دارد همچنین در جوایز مختلف شعر داور بوده است. از ویژگیهای شعر علیپور ایجازی است که در آثارش میبینیم. او شعرهای کوتاه قابل اعتنایی هم دارد. در باب خصلتهای فردیاش هم باید از شخصیت سالم و مردمیاش گفت. برخلاف خیلی از همنسلانش که ظاهرا مدعی بها دادن و توجه به شعر جوانان هستند ولی در عمل کمتر کمکی به شاعر جوانی کردهاند و حتی حب و بغضهایشان هم در رویارویی با جوانها مشهود است. هرمز علیپور با برخورداری از حد بالایی از سلامت نفس همواره برای هر شاعرگمنامی که از هر شهرستانی کتاب شعرش را بفرستد و از او راهنمایی بخواهد، رویی گشاده دارد و بیدریغ تجربهاش را در اختیار میگذارد. بیراه نیست اگر دستکم بخشی از این روحیه ستایشبرانگیز علیپور را نوعا به خوی و خصلت زندهیاد منوچهر آتشی نسبت دهیم. به بهانه انتشار «پاسخ به سپید» کتاب شعر تازهاش با او گفتوگو کردهایم.
طبعا پیش تر هم از شما پرسیده شده اما میخواهم بار دیگر سوال کنم که چطور شاعر شدید؟
از نوجوانی ذوق هنری را در خودم احساس میکردم؛ اعم از نقاشی، خوشنویسی و نوشتن. در نهایت از حدود ۱۷ سالگی به نوشتن شعر رو آوردم و تا به همین لحظه ادامه داشته و در واقع محور اصلی زندگی من شده است.
در این سالها سیر شما درکار شاعری طبعا سیری تکاملی بوده. میخواهم بپرسم مفهوم شعر از نظر شما در طول این سالها چه تغییراتی کرده است؟ همینطور میخواهم بپرسم سیر تکاملی شعر در طول تاریخ از نظر شما چگونه سیری بوده است؟
شعر با آنکه ذات یگانه جوهرخود را دارد اما در دورههای گوناگون تاریخی از بابت ظاهر و باطن یا درون و برون به اقتضای شرایط و توقعاتی که از او وجود داشت، تغییراتی را متحمل میشد؛ چون سبکها و نیز محتویات به فرض حماسه، آیینها و مسائل اخلاقی و تعلیمی که البته این نیاز به یک بررسی جامع و مستند دارد؛ اما آنچه مسلم است همیشه و در همه ادوار بودند، شاعرانی که غافل از نگاه فردی خود به لحاظ زیباشناسی در پرتو هوش و فراست و زیرکی به ذات هنر و تفکرات خود پایبستهتر بوده که توانستهاند از همدورهایهای خود متمایز عمل کنند.
چیزی که در زمان ظهور موج ناب مطرح میشد، تقابل آن با شعر رایج زمانه بود که تعهد مستقیم اجتماعی را در شعر داشت. این انتقاد به شاعران «نابسرا» که گفته میشد شعر باید برای مردم باشد از نظر شما آیا محلی از اعراب دارد؟ و اساسا آیا شعر ناب شعری برای مردم نیست؟
در واقع همدلی و با مردم بودن و برای مردم بودن امری فوقالعاده ارزنده و ستودنی است. هنری را دوست دارم که جنبههای انسانی آن در زیبایی آن مستتر باشد و در بسیاری از موارد هنر برتر مخاطبی را میطلبد که خود نیز ذوق و دانش پروردهتری دارد و ماندگاری آن هنر یا آن دسته از آثار هنری بیشتر است که از دوره خود فراتر میرود؛ هنری که همیشه در اکنون زیست انسانی حضوری برجسته دارد.
اگر بخواهم از جنبههای بینارشتهای به موضوع نگاه کنیم به نظر شما چه چیزی به شعر امروز کمک میکند و بازدارندهها و احیانا بحران را از آن دور میکند و معایب آن را میزداید؟
بررسی اینکه چه چیزی به رشد شعر امروزکمک میکند یک امر اجتماعی و سیاسی است؛ اما معایب شعر امروز! اولا شعر امروز امری واحد نیست که بتوان به محاسن و معایب آن از یک منظر نگریست اما با توجه به چندگانگی خاستگاهها باید آسیبشناسی شود. هر حرکت و تلاش فردی و گروهی که بتواند شعر امروز را با همه تکثیر و تکثر و ترافیک نامها و نحلهها به بررسی غیرمتعصبانه و جانبدارانه به شعرمعاصر، بگو صدساله- از ۱۳۰۱و افسانه نیما تا به امروز- با دانش و اشراف لازم و با توجه به تجربیات ۴ دهه پرتلاطم از هر منظر بنگرد، میتواند به شعر امروزکمک کند. وقت آن رسیده است که با واقعبینی و واقعنگری به نقد آثار بپردازند؛ نقد آثار همه از پیشکسوتان گرامی تا شاعران جوانتری که چهره گرفتهاند؛ علاوه بر شاعران نحلهها باید به شاعران مستقل هم توجه و عنایت شود. یعنی اگر خواست بگوید شعرسپید فلان غزلسرای نامدار ضعیف است، دلش نگران نباشد یا اگر بگوید فلانی دارد کلاسیک میشود، آن را با بار منفی نبیند.
از بُعد هستیشناسانه شعر در اکثر شعرهای شما به یک اعتبار غمی پنهان نهفته است؛ خاستگاه این غمّ غریب کجاست؟
درست است این غم پنهان در انتزاع متولد نشده و شکل نپذیرفته بلکه محصول نگاه من از نوجوانی به محیط زیست و مسائل اجتماعی بوده؛ به علاوه تفکر خود من به عنوان یک پرسشگر مدام با هستی و چیستی هستی در ارتباط بوده. از این قسمتش میگذرم اما از بابت اوضاع جهان من تا به یاد دارم، یعنی از ۲۰ سالگی تا همین حالا، دیدهام جهان آکنده از آتش جنگها و ظلم وستمها بود و غیر از آنچه در تاریخها در حد خود میخواندهام، من انسان را موجودی ناگزیر دیدهام.
با توجه به اینکه جهان به سرعت در حال کوچک شدن است و مرزها- از جمله مرزهای شعر با غیرشعر- در حال فروپاشی، آینده شعر را چگونه میبینید؟
حقیقتا با سلطه تکنولوژی بر عواطف و نابرابرسازی سرزمینها، من نه تنها برای شعر که برای آینده جهان هم هیچ آینده روشنی نمیتوانم متصور باشم.
مجموعه آخر شما به نام «پاسخ به سپید» از تنهایی انسان معاصر میگوید؛ نسبت این تنهایی با جهان پرهیاهوی امروز چیست؟آیا تسلیم و انزواست یا اینکه در بطن آن راهگشاییهایی برای رسیدن به جهانی بهتر برای انسان نهفته است؟
در کتاب تازهام که حاکی از تنهایی انسان است، من فقط نگاه و برداشت خودم را نوشتهام و اصلا به جنبههای مثبت و منفی آنها فکر نمیکنم؛ یعنی دستکم خواسته و میخواهم که با خودم و کسانی که سنخیت و تشابهی با نگاه و نظرگاهم دارند، صادق باشم. یعنی در جستوجوی آدمهایی با خلقیات خودم هستم؛ حتی اگر محدود به کمترین تعداد و رقم باشند.
از کتاب تازه خود راضی هستید؟
در مورد کتاب «پاسخ به سپید» باید بگویم چند شعر آن را دوست دارم. من در چاپ کتاب چندان آدم منظمی نبودهام هیچوقت اما با توجه به اینکه همیشه منتظر چند شعر خوب از خودم هستم، راضیام.
این روزها و سالها ارتباط شما با شعر جهان چگونه بوده است؟
با شعر جهان در حد توان و موقعیت و توانم ارتباط دارم. دور و بیگانه نیستم.
شما از جمله شاعرانی هستید که نسبت به وضعیت نقد نگاهِ امیدواری دارید.
بله، بسیاری از منتقدان امروز از آگاهیهای خوبی برخوردارند. نقد از آن حالت ذوقی و شهودی درآمده و خود نوعی هنر تلقی میشود.
در این دوره حصر ناگزیرکرونایی چگونه روزگار میگذرانید؟
من و همسرم مانند انسان ناگزیر جهان امروز علاوه بر تحمل داغ و سوگهای ناشی از تلفات این بیماری و اندوه و اضطراب و گاه هجوم نومیدی ناشی از آن فقط در خانه هستیم. من حتی اجازه ندارم تا در حیاط خانه بیایم! میدانیم شوخیبردار نیست. من یأس صادقانه را به امیدهای واهی و فریبنده ترجیح میدهم. البته شعر به جای خود باقی است و ارتباطم با دوستان از طریق وسایل ارتباطی برقرار است. بسیاری از دوستان عزیز و جوان کتابهای شعرشان را میفرستند؛ خیلی دلم میخواهد معرفیشان کنم اما آن توان و سلامت قدیم را ندارم.
شما در جایی از شعر تقطیری صحبت کردهاید؛ منظورتان چیست؟
درواقع شاعر به مرور و به تجربه به مرحلهای میرسد که به جای شرح و تفصیل کلمات و مفاهیم را به شکل تقطیر عصاره ارایه میدهد. شاعر شعر مینویسد که زیاد حرف نزند.
جناب علیپور اگر در آخر نکته ناگفتهای دارید بفرمایید.
دوست دارم حلقه نقد و بررسی شعر معاصر را که به همت بزرگوارانی چون خانم دکتر لطیفنژاد، جناب مراد قلیپور، دکتر سعید جهانپولاد و دوستان ارجمند دیگر برپا میشود به دوستان جوانتر معرفی کنم. اشراف و نگاه هرکدام از این دوستان بسیار آموزنده است و شعرهایشان نرم به سمت رفیقبازی [میخندد].