شرق: «شب آخر با سیلویا پلات» عنوان مجموعه مقالاتی درباره شعر و شاعری از نویسندگان مختلف است که با ترجمه فریده حسنزاده (مصطفوی) در نشر نگاه منتشر شده است. در این کتاب مقالاتی از ادوارد هرش، ساموئل هازو، کریستوفر مریل، جیمز تیت، مریلین کریسل و خورخه لوئیس بورخس گرد آمده که در آنها به بررسی شعر شاعران مختلفی پرداخته شده است. سیلویا پلات، آنا آخماتوا، ویسلاوا شیمبورسکا، دلمور شوارتز، کریستوفر اسمارت، چارلز سیمیک، میکلوس رادنوتی از جمله شاعرانی هستند که در مقالات این کتاب به آنها پرداخته شده است.
بخش زیادی از مقالات این کتاب متعلق به ادوارد هرش است. او خود شاعری است که اولین مجموعه شعرش با عنوان «خوابگرد» در سال ۱۹۸۱ با اقبال روبهرو شد و جوایزی به دست آورد. او به جز شاعری، به تدریس هم پرداخته است و داور مسابقههای شعر معتبری هم در آمریکا بوده است. او مقالات متعددی درباره شعر و شاعری نوشته است که همین مقالهها شهرت و محبوبیت زیادی برایش بههمراه داشتند. او بر این باور است که بهترین و قدرتمندترین اشعار اگر خوانده نشوند و به عبارتی خواننده نداشته باشند، همچنان ناقصاند. ازاینرو او در مقالاتش به تقویت ارتباط میان شعر و خواننده شعر توجه کرده است. در بخشی از مقاله او که به شعر آخماتوا مربوط است میخوانیم: «زبان و لحن او، نه متعلق به شاعری واقعگرا، که از آن غیبگوی بصیری است که با لحنی پیامبرانه، در فراسوی مرزهای طبیعت و اجتماع سخن میگوید. چهبسا برخی، پیمان خودکشی شاعر را با طبیعت، نشانهای از رؤیای پنهان او برای تبدیلشدن به شاعری پیامآور تلقی کنند. او صدای باد و کلماتش را فهم میکند».
همانطورکه اشاره شد، مقالهای از بورخس نیز در این کتاب وجود دارد. بورخس در «وفاداری به تخیلات»، به این نظریه رمانتیک اشاره میکند که میگوید شعر الهام خدایان است. بورخس همچنین به نظریه ادگار آلنپو هم اشاره میکند که شعر را فرایندی عقلانی نامیده است. سپس او میگوید هیچیک از این دو نظر عاری از حقیقت نیستند اما به دو مرحله مختلف جریان شعری مربوط میشوند؛ اما بورخس درباره تجربه شخصی خودش نوشته: «روش کار من کموبیش ثابت است. من با مشاهده یک تصویر آغاز میکنم، میتوان گفت چیزی نظیر جزیرهای دورافتاده که بعد به شعر یا قصه بدل خواهد شد. من آغاز و پایان کار را میبینم، اما از اینکه چگونه راه را طی خواهم کرد بیخبرم. این چیزی است که بهتدریج بر من آشکار خواهد شد، و این در صورتی است که بخت با من یاری کند. چهبسا بارها که ناگزیر از گرفتن ردپاهای خود در مسیر تاریک و بازگشت بودهام. سعی من بر آن است که تا حد ممکن در مسیر تکاملی کار کمتر دخالت کنم. نمیخواهم عقایدم که در نهایت بینهایت بیربط و بیاهمیتاند، موجب تحریف احساساتم شوند. نظریه هنر هدفمند نمیتواند چیزی جز شعار باشد، زیرا هنرمند ضمن انجام کار، فاقد وقوف کامل است. کیپلینگ اعتراف میکند نویسنده میتواند شاهکاری خلق کند بیآنکه معنایش را دریابد. او باید به تخیلاتش وفادار بماند و نه به تحولات زودگذری به نام واقعیات. این یکی از بهترین راههای تغییر واقعیت است. ادبیات با شعر آغاز میشود و قرنها طول میکشد تا نثر، امکان درخشیدن یابد».