اعتماد: امروز مصطفی ملکیان ۶۵ ساله میشود، روشنفکر سرشناس ایرانی که قریب به ۳۰ سال پیش در میانه دهه ۷۰ خورشیدی نامش بر سر زبانها افتاد. البته اهل نظر و افراد پیگیر مباحث اندیشه او را از یک دهه پیشتر میشناختند، جوانی خوش فکر و با سواد که در کنار فلسفه اسلامی، زبان انگلیسی میدانست و با اندیشههای جدید غربی آشنایی داشت. او در سالهای دهه ۶۰ در قم به تدریس فلسفه و کلام جدید به طلاب مشغول بود و به آنها فلسفه غرب درس میداد به گونهای که جزوههایش در میان طلبههای جوان و جویای افکار نو دست به دست میشد.
سالهای آغازین دهه ۷۰ خورشیدی در تاریخ ۴۰ ساله بعد از انقلاب، روزگار برآمدن نسل تازهای از روشنفکران بود، گروهی که بعدا به «روشنفکر دینی» موسوم شدند و چهرههای شاخص آن این نامها بودند: عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری و مصطفی ملکیان. ایشان از نگاههای تازه به دین سخن میگفتند و جمع کثیر جوانان مشتاق و متدین را با رویکردهای نوین به دیانت آشنا میکردند. مخاطبان فراوانی داشتند و در جلسات سخنرانی و کلاسهای آزادشان جای سوزن انداختن نبود، در رسانهها و مطبوعات حضوری پر رنگ داشتند و هر گفتار یا نوشتاری از آنها در محافل فکری و فرهنگی دست به دست میشد و توسط جوانترها مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. البته همه این اسامی با اینکه «روشنفکر دینی» خوانده بشوند، موافق نبودند بلکه بر سر خود این تعبیر مناقشه داشتند مثل مصطفی ملکیان که جمع میان «روشنفکری» و «دینداری» را مسالهبرانگیز میدانست. با وجود این همراهان با این نقد، برای اشاره به او و سایر این متفکران، به جای «روشنفکری دینی» از تعابیری چون «نواندیش دینی» استفاده میکردند با این استدلال که بالاخره ملکیان روشنفکری است که خاستگاهی دینی دارد و از میان دینداران برخاسته، اگرچه دهههای بعد، دیدگاهها و نظرات دیگری را نمایندگی کرد همچنان که مخاطبان و شاگردان ملکیان هم در طول این سالها دستخوش تحولات فکری مشابهی شدند.این تغییرات و دگرگونیهای فکری سبب نشد مخاطبان مصطفی ملکیان در دهههای بعد کمتر شود بلکه از برخی جنبهها بر شمار آنها افزوده شد به خصوص از زمانی که او به وضوح عنوان طرح فکری خود را «عقلانیت و معنویت» نامید و با فاصله گرفتن از مباحث انتزاعی و صرفا فلسفی و کلامی، بحثهایی روانشناختی و کاربردی را طرح کرد. موضوعاتی که بیشتر با زندگی روزمره فرد فرد مخاطبان سر و کار دارد و برای فهم آنها نیز کمتر به آشناییهای مقدماتی با مباحث فلسفی و الهیاتی نیاز است. در سالهای اخیر هم ملکیان بیشتر گام در مسیر آنچه فرزانگی میخواند، گذاشته و بیشتر از ضرورت اصلاح فردی و درونی انسانها سخن میگوید. البته این سخن بدان معنا نیست که مصطفی ملکیان بحثهای استدلالی و فلسفی را فرو گذاشته و مثلا به کتابها و جریانات و موضوعات فلسفی نمیپردازد. دو گفتار اخیر او یکی درباره مقایسه نسبت لاییسیته و سکولاریسم با اخلاق و دیگری گفتوگو با عبدالکریم سروش پیرامون روشنفکری شاهد محکمی بر این ادعاست که او همچنان در زمینه مباحث روشنفکری پیشتاز و پیشرو است و هر اظهارنظرش موافقتها و مخالفتهای فراوانی برمیانگیزد. نکته تاملبرانگیز برای ما جوانان دیروز آن است که به هر علت یا دلیلی نتوانستهایم از میان هم نسلهای خودمان، روشنفکرانی چون ملکیان به جامعه عرضه کنیم و کماکان با گذشت ۳۰ سال، مخاطب او و همنسلان او هستیم. امروز دانشآموختگان علوم انسانی هم سن و سال ما، کم نیستند و چه بسا در برخی حوزههای تخصصی از امثال ملکیان، سروش، فرهادپور و شایگان کارهای بیشتری کرده باشند اما یک دهم اینها تاثیرگذار نیستند و از ارتباط با عموم ناتوانند. نسل جوان هم عمدتا به سمت سلبریتیها و اینفلوئنسرها گرایش دارد. با این همه بازار پر رونق روشنفکران نسل گذشته نشان میدهد که عمر روشنفکری به سر نیامده. شاید برای سر درآوردن راز پر مخاطبی روشنفکران نسل ملکیان در کنار سوت و کور و محفلی بودن اهل فکر جدید، بازنگری در مشی و روش روشنفکری ایشان لازم است.