گسترش فرهنگ و مطالعات: پاریس شهری است که همواره بهطور مرتب و به فواصل هر از چندی، یک سورپرایز بزرگ برای علاقهمندان هنر و ادبیات دارد. حالا اکتوالیته گزارش میدهد که یک نمایشگاه جذاب از نقاشیهای تاکنون دیدهنشدهی میلان کوندرا در این شهر برپاست. نمایشگاهی که این فرصت را به دوستداران این نویسندهی بزرگ داده که اینبار به میانجی هنر نقاشی، با جهان ذهنیِ نویسندهی محبوب خود مواجه شوند.
کوندرا به همراهی همسرش تصمیم گرفتند تا این نقاشیها را برای نخستینبار در معرض دید عموم علاقهمندان قرار دهند. ویژگی جذاب این نقاشیها، وجود حس طنز در آنهاست. نقاشیهایی سرشار از زندگی و دیدی طنازانه که از روحیات و درونیات نویسندهای حکایت میکنند که این روزها نود سالگی را پشت سر گذاشته است.
میلان کوندرا نقاشی کشیدن را از دههی هفتاد میلادی آغاز کرده است، یعنی زمانی که با همسرش در آپارتمانی واقع در رن فرانسه زندگی میکرد. انگیزهی او این بوده که با پر کردن دیوارهای خالی آپارتمانشان با این نقاشیها به همسرش روحیه دهد.
میلان کوندرا هنوز خیلی جوان بود که بهدلیل اختناق سنگین فضای کشورش در پی حاکمیت کمونیستهای تابع حکومت شوروی، مجبور شد چک را به مقصد فرانسه ترک کند. این تبعید ناخواسته پس از چهل سال از بین رفت و این زمانی بود که کوندرا توانست تابعیت کشور محل تولد خود را باز پس گیرد. حالا دیگر کمونیستی در کار نبود و جمهوری چک به آزادی رسیده بود. به این ترتیب، مراودات فرهنگی دو کشور، نقش چشمگیری در برپایی این نمایشگاه داشته است.
در این نمایشگاه، دو گونه نقاشی وجود دارد: نقاشیهایی که کوندرا آنها را به شکل اختصاصی برای طرح جلد کتابها کشیده است و نقاشیهایی که نشاندهندهی صمیمیت زوجی است که روابط پایداری با یکدیگر دارند.
میلان کوندرا در سال ۱۹۷۵ و بهدلیل فعالیتهای آزادیخواهانهی سیاسی، از حزب کمونیست چک اخراج شد. این برای کسانی که در کشورهای کمونیستی زندگی کردهاند معنای واضح و مشخصی دارد. در پیِ این رخداد، این نویسنده به کشور فرانسه گریخت و بعدها بیشتر آثار درخشانش را در فرانسه به نگارش درآورد.
چهار سال پس از فرار کوندرا از کشور چک، حکومت کمونیستی چک تابعیت شهروندی او را ملغی کرد و چاپ آثار این نویسنده در مرزهای این کشور نیز ممنوع اعلام شد. از آن هنگام، کوندرا تابعیت فرانسوی را پذیرفت؛ اما از پس گذشت سالهای متمادی و طولانی، تابعیت چکی کوندرا در پی ورق خوردن صفحات تاریخ به او بازگردانده شد.