وینش: بزرگان و گفتههایشان. گفتههایی که همیشه مورد توجه ما کتابخوانها بوده. ماریا پوپووا مجموعهای از این گفتهها فراهم کرده. تلاش کرده است که مختصراً زمینه و بستری که جمله در آن زمینه و بستر گفته شده را هم ذکر کند تا جملات درستتر دیافت شوند. پوپووا ۱۲۴ جمله گردآوری کرده که ما از این میان ۴۰ تایشان را انتخاب کردهایم. از ۴۰ نویسنده. علاقمندان میتوانند در انتهای متن نسخه انگلیسی مقاله را از نظر بگذرانند و بقیه جملات را بخوانند.
«یکی از کارکردهای هنر این است که به مردم واژههایی بدهد تا تجربه خودشان را بشناسند.. قصهگویی ابزاری است برای دانستن اینکه ما چه هستیم و چه میخواهیم.»
«در ابتدا برای کس دیگر ننویسید، برای خودتان بنویسید.»
«سعی کنید انسانها را درک کنید، اگر یکدیگر را درک کنید با یکدیگر مهربان خواهید بود. شناختن خوب یک انسان هرگز منجر به نفرت نمیشود و تقریباً همیشه منجر به عشق میشود.»
«بین نزاکت و لذت، لذت را انتخاب کنید.»
«اولین نشانه فروپاشی در یک نویسنده این است که نوشتنش امضای خاص شخصیت نویسندهاش را از دست بدهد و نور درونیش از بین برود.»
«هم در نوشتن و هم در خواب، ما یاد میگیریم که جسماً ساکن و آرام باشیم و همزمان ذهنمان را برای گرهگشایی از تفکر منطقی ملالآور زندگی روزمرهمان تقویت کنیم.»
«زندگی خود را به عنوان یک نویسنده ساختن، یک بردگی خودکار است... شما هم بردهاید و هم کارفرما»
«چگونه میتوان راه خود را به سمت چیزی صادقانه و پنهان در زیر دریچه بالای جمجمه خود احساس کرد.»
«کمالگرایی، صدای ظالم و دشمن افراد است. و شما را در سراسر زندگیتان محدود و دیوانه میسازد.»
«برای خوب نوشتن در مورد دنیای زیبا، باید آن را بشناسید و آن را در اعماق وجود خود تجربه کنید ... مهم نیست که آن را دوست داشته باشید یا از آن متنفر باشید، بلکه فقط باید موضع کاملاً شفافی در مورد آن داشته باشید.»
«همه نویسندگان بد، عاشق حماسه هستند.»
«لازم نیست خیلی به ترسمان از رابطه یا تنهایی، وحشت از مرگ، اینکه من خواهم مرد و بسیار تنها خواهم مرد، و بقیه آدمها بدون من خوشحال زندگی خواهند کرد فکر کنیم.»
«هربار روی یک چیز کار کنید تا تمام شود.»
«فقط برای سرگرم کردن یک نفر بنویسید. اگر پنجره را باز کنید و به دنیا عشق بورزید، اصطلاحاً قصهتان به ذاتالریه مبتلا خواهد شد.»
«هیچ چیزِ خوبی، سخت نیست.»
«فقط کسی که به شکل دوستانهای خودمحور است، قدرت و تحمل نوشتن مقاله را دارد.»
«ورزشهای مربوط به پشت را انجام دهید، چرا که درد باعث حواسپرتی میشود.»
«یک نویسنده تاریکی را دوست دارد، آن را دوست دارد، اما همیشه در نور دستوپا میزند.»
«خودبینی(egoism)محض... نویسندگان این ویژگی را با دانشمندان، هنرمندان، سیاستمداران، وکلا، سربازان، تجار موفق و به طور خلاصه، با همه اقشار بالا به اشتراک میگذارند.»
«آزمون یک نویسنده این است که آیا شما میخواهید سالها بعد از منسوخ شدن او طبق قوانین، او را دوباره بخوانید.»
«اثر یک نویسنده، حاصل تنبلی است.»
«نویسندگی مانند همبستر شدن با یک زن زیبا است که پس از آن او بلند میشود، به سراغ کیف پول خود میرود و یک مشت پول به من میدهد.»
«در یادداشتهای حاشیهای ما فقط با خودمان صحبت میکنیم، و این است که این گفتگو سرزنده، جسورانه، اصیل، همراه با رها کردن و بدون غرور است»
«من میخواهم داستانهایم مردم را به حرکت وادارد... تا از نوشتن احساس دریافت نوعی پاداش داشته باشم.»
«محیطی که هنرمند با هر آرامشی، هر تنهایی و هر لذتی به آن احتیاج دارد را میتواند با هزینه ای نه چندان زیاد بدست آورد.»
«هنر بلند است و زندگی کوتاه. و موفقیت بسیار دور.»
«هر روز، با کمی تغییر بیدار میشویم و شخصی که دیروز بودیم مرده است. پس میتوان گفت چرا وقتی مرگ در هر لحظه وجود دارد از مرگ بترسیم؟»
«بین گرگ در علفهای بلند و گرگ در داستان بلند یک واسطه درخشان وجود دارد. آن واسطه، آن منشور، هنر ادبیات است.»
«با استعداد نوشتن باعث میشود همه چیز در ذهن خواننده واضح و قوی رخ دهد و خوب نوشتن که با وضوح و منطق متوقف میشود، اینگونه نیست.»
«قبل از اینکه ببینید آیا جواهر برق میزند، باید اول کار برش آن را تمام کنید.»
«هرگز بیش از دو صفحه درباره هر موضوعی ننویسید»
«سبک باید اثبات کند که شخص به یک باور اعتقاد دارد. نه تنها به آن فکر میکند، بلکه آن را احساس هم میکند.»
«اگر میخواهید نویسنده شوید، باید نویسنده بزرگی بشوید.. برای مردن راههای بهتری از گرسنگی کشیدن هم هست.»
«با شما ابراز همدردی میکنم برای آن لحظاتی که نمیتوانید بفهمید «الهیترین نابغه هستید یا بزرگترین احمق جهان»
«اگر فکر میکنیم خواننده ما ابله است، نباید از فرمهای بلاغی استفاده کنیم. اما اگر از آنها استفاده میکنیم و فکر میکنیم نیاز است آنها را توضیح دهیم، اساساً خواننده را ابله خواندهایم»
«توانایی بخشش خود کلید ایجاد هنر و کلیدی برای یافتن هر صورت خوشبختی در زندگی است.»
«استعداد ناکافی است. من تباهیهای مستعد زیادی را میشناسم. فراتر از استعداد، همه این کلمات معمولی قرار دارد: نظم، عشق، شانس و بیش از همه، صبوری.»
«با نوشتن ... با کمی عقب رفتن از واقعیت و بعد دیدن آن، ما بیشترین حضور را داریم.»
«برای کار کردن حاضر شوید. نظم، آزادی خلاقانه را فراهم میکند. بینظمی مساوی با نبود آزادی است.»
«اگر حاضرید بد بنویسید، میتوانید به طور منظم بنویسید ... بد نوشتن را به عنوان راهی برای آمادهسازی پمپ قبول کنید، یک تمرین گرمکردن که به شما امکان میدهد خوب بنویسید.»
برای خواندن متن کامل مقاله به زبان انگلیسی اینجا را کلیک کنید.