ایران: «ژرژ لاپاساد» پژوهشی پیرامون گروهی از جوانان رپ انجام
داد که در متروها، نقاشیهای مهیجی میکشیدند که اثرات منفی روانی بر مسافران میگذاشت.
او در این باره، با الهام از مفهوم «دیوانگی پنهان» در اندیشه فروید، دو نکته را
تصریح میکند؛
نخست اینکه، وقتی افرادی نتوانند آزادانه فعالیت فرهنگی
داشته باشند و مورد تأیید هم قرار نگیرند، دارای «فرهنگ پنهان»
میشوند. دوم اینکه، اینگونه افراد دارای «خود»های مختلف
میشوند؛ به این معنی که در پاسخ پرسش ژرژ لاپاساد، «زمانی که در حال نقاشی هستید،
چه احساسی دارید؟» به گفته افرادی از این گروه، «زمانی که ما در حال نقاشی هستیم،
احساس میکنیم خودمان هستیم» و ژرژ لاپاساد میپرسد: «پس زمانی که در خانواده
هستید، چه کسی هستید؟» میگویند: «زمانی که در خانواده هستیم، ما خود خانوادگی
داریم.»
ژرژ لاپاساد از این تحقیق چنین نتیجه میگیرد در جوامعی
که کارگزاران اجازه فعالیتهای فرهنگی را به افرادی یا گروههایی ندهند، هم «فرهنگ
پنهان» شکل میگیرد و هم افراد دارای «خود»های متفاوت یا شخصیتهای متفاوت متغیر
خواهند شد که نفاق را در جامعه ترویج خواهند کرد و در نتیجه، سرمایهگذاری افراد
روی یکدیگر کاهش خواهد یافت و درنهایت جامعه نمیتواند به اهداف توسعه فرهنگی و
توسعه انسانی-اجتماعی خود نائل شود.
«ژودیت لازار» نیز همین باور را اینگونه توضیح میدهد؛
«افراد بر حسب وضعیتهایی که در آن قرار میگیرند، میتوانند با مراجعه به یک نقش
یا نقش دیگر خود در گروه، به صور مختلف خود را تعریف کنند.» (ژودیت لازار، ۱۳۸۰: ۱۲۱) یعنی، در موقعیتهای مختلف شکلهای مختلفی از «خود» را به نمایش
میگذارند که ممکن است متضاد یکدیگر باشند که نفاق را تداعی می کند. وی نیز در
ادامه در ارتباط با نفاق افراد در جامعه میافزاید، «در وضعیتهایی که نفاق شدت
دارد، وفاق کمتر پایدار میماند.» (همان، ۱۲۴)بنابراین، جامعهای که وفاق اجتماعی در آن کاهش یابد، به تعبیر
دورکیم، انسجام اجتماعی در جامعه کاهش یافته و مشارکت بین آحاد جامعه تضعیف خواهد شد
و در نهایت سلامت روانی و اجتماعی جامعه به خطر خواهد افتاد؛ زیرا «یک تعامل یا
تطابق بین جامعه بیمار و افراد بیمار وجود دارد.» (فروم، ۱۳۹۰: ۱۵) فدریک لوپلی معتقد است ساختار خانواده و ساختار جامعه در تعامل
با یکدیگر بوده و انعکاس یکدیگر هستند؛ به این اعتبار، سلامت و ناسلامتی هر یک،
دیگری را هماهنگ و همراه با خود خواهد کرد.
با الهام از این تفکر، در گذر از پژوهشی مردمنگارانه در
جامعه ایرانی متوجه شدیم که گروهی از جوانان دارای فرهنگ پنهان هستند(منادی، ۱۳۷۷) و دوم در سطح کلان جامعه رفتارهای
غیرمسالمتآمیز و تند افراد را شاهد هستیم که برای جامعه مضر است که با الهام از
مفهوم «فرهنگ پنهان»، میتوان از «خشونت پنهان» یاد کرد؛ رفتارهای غیرمسالمتآمیز
در زندگی روزمرهمان مانند دعواهای لفظی در صف نانواییها یا میادین میوه و تره
بار یا حتی عدم رعایت صف بانک
ها با وجود داشتن نوبت، بوق زدنهای ممتد در زمان رانندگی، فحاشیها
و نزاعهای خیابانی یا به گفته پزشک قانونی، 110 هزار مراجعهکننده به پزشک قانونی
در سال ۱۳۹۷، یا
افزایش خودکشی، یا به گفته رئیس پلیس ایران که هر چند دقیقه یک نفر در اثر ضربات
چاقو کشته میشود؛ همه اینها، نشانههای «خشونت پنهان»
هستند. این خشونتهای پنهان در زیر پوست شهرهای بزرگ در
حال شکلگیری است که باید نسبت به آن آگاه بود. به تعبیر هانا آرنت (۱۳۹۱) اندکی از آنها نمود مییابند و
جامعهشناسان و تحلیلگران علوماجتماعی، زودتر از همه نمود آنها را مشاهده میکنند
و نسبت به آن هشدار میدهند تا کارگزاران و سیاستگذاران برای حل این چالشها تدبیر
کنند.
خشونتهای پنهان معلول علتهای متفاوت و نشان از مسائل
مختلفی است که سلسلهوار دست به دست یکدیگر داده و شرایطی را بهوجود آوردهاند که
افراد جامعه خشونت را، راهحل برونرفت از مشکلات میبینند؛ این خشونتها به چند
سطح «ضربه به خود»، «ضربه به دیگری» و «ضربه به جامعه» ظهور مییابد. بهعنوان
مثال، اعتیاد و خودکشی ضربه به خود محسوب میشود هرچند که در نهایت، جامعه را دچار
آسیب میکند. بیتوجهی به قوانین و ارزشها و داشتن رفتارهای نابهنجار و درنهایت نزاعها،
ضربه به دیگری محسوب میشود. تخریب اموال عمومی از آسیب به محیط زیست گرفته تا تخریب وسایل عمومی حتی اختلاسهای
کلان، در دسته ضربه به جامعه به شمار میرود.بیتوجهی به «خشونت
پنهان» می تواند اضطراب و ناامنی اجتماعی ایجاد کند.
سیاستگذاران و مجریان و پژوهشگران علومانسانی هر یک می توانند
در جایگاه خود سهمی در حل این چالش اجتماعی- فرهنگی داشته باشند تا مانع شکلگیری «فرهنگ پنهان» و به تبع «خشونت پنهان»
در جامعه شوند که تبعات آن میتواند لایههای مختلف
جامعه را تحت تأثیر قرار دهد.