ایران: در هفت- هشت سال اخیر بخت این را داشتم که در سفرهایی به
شهرها و روستاهای ایران با افراد و گروههایی آشنا شوم که برای ترویج کتابخوانی و
ساختن کتابخانه در روستاها و حاشیه شهرهای ایران کار مشارکتی و داوطلبانه انجام میدهند.
یکی از این آدمها عبدالحکیم بهار بود در چابهار که از
طریق او با آدمهای دیگری در سیستان و بلوچستان مثل عبدالقادر بلوچ و خانم پرویزپور
و... آشنا شدم و با شبکهای که فکر میکنم تا به حال در ۳۰ روستا بدون بودجه دولتی کتابخانه
ساختهاند.
کتابخانه در این روستاها فقط کتابخانه نیست، بلکه یک
نهاد اجتماعی است که به کیفیت زندگی بویژه در کودکان و نوجوانان کمک میکند. مثلاً
در یکی از این روستاها با فعالیتهای ترویج کتابخوانی امکان برگشتن دختران
بازمانده از تحصیل به مدرسه فراهم شده بود.
گروههای داوطلبی ترویج کتابخوانی در کردستان و
آذربایجان و خراسان و خوزستان و لرستان و بوشهر و... فعالیت میکنند و تأثیر میگذارند.
این فعالیتها روی دیگران هم تأثیر میگذارند. خودم یکی
از آدمهاییام که از این آدمها و کارهایشان ایده و الهام گرفتهام.
فکر کنم دو سه سال پیش بود که در سفری به استان اصفهان
به روستای پوده رفته بودیم که خانم بنفشه نفیسی با همراهی همسر و خانوادهشان در
آنجا کتابخانهای راه انداخته بودند که مثل یک مرکز فرهنگی و هنری عمل میکند و
یکی از کارهایشان آموزش صنایع دستی بود.
من همانجا با دیدن کارهای روستاهای مختلف تصمیم گرفتم، هر
طور که شده در روستای زادگاهم کتابخانهای راه بیندازیم و همانجا هم گفتم. حالا
خوشحالم که این کتابخانه بزودی راه خواهد افتاد.به نظرم کارهای مشارکتجویانه و
داوطلبانه در روستاها و شهرهای ایران، روزنههای رو به امیدند، آن هم در یأسآلودترین
روزها.
البته ضروری است این توضیح را اضافه کنم که منظور از کار
داوطلبانه و مشارکتی با کار نمایشی تفاوت دارد که کسی یا کسانی از تهران یا مراکز
استانها از موضعی بالاتر وارد معرکه شوند. در کارهایی که من دربارهشان حرف میزنم،
مدیریت و تصمیمگیری دست افراد محلی است.
پیمایشها و پژوهشها نشان میدهند، شاخصهای همبستگی اجتماعی
افول کرده، پایگاه اجتماعی گروههای مرجع بسیار کوچکتر شده، شکافهای ارزشی و
اقتـــــــــصادی و اجتـماعی عمیقتر شده.
برخی از جامعهشناسان شرایط کنونی را با مفهوم زوال
همبستگی اجتماعی توصیف میکنند و برخی از روشنفکران با مفهوم اتمیزم اجتماعی و
ازدحام تنهایان. نخستین قربانی این شرایط، عدالت و اخلاق و انصاف و دریک کلمه
فضیلتهای انسانی است که جامعه بدون آنها دوام ندارد.
در این شرایط که همه ما استعداد گرفتار شدن در دام خشم و
یأس را داریم، کار مشارکتی و داوطلبانه میتواند درمان حسرتها و گرفتاریهای
فردی داوطلبان باشد.
بسیاری را میشناسم که دردها و افسردگیها و حسرتها و
تبعیضها و رنجهایی را که بر آنها رفته است با کار داوطلبانه تسکین دادهاند و
تسکینشان به خیر عمومی هم منجر شده است، اما کار داوطلبانه در قالبهای نهادهای
غیر دولتی نه تنها تسکیندهنده دردهای فردی ماست که میتواند ملات این خشت و
آجرهای پراکنده باشد، میتواند آدمهای تنها را در قالب گروهها به هم پیوند بدهد
و گروهها را در قالب شبکهها. کار داوطلبانه در قالب نهادهای غیر دولتی نه تنها
در حوزه تخصصی و موضوعی آن کار اهمیت دارد که تأثیر اجتماعیاش در جامعه امروز ما
نیز مهم است.
این فعالیتها باعث همگرایی بیشتر و اخلاقیتر شدن و
عادلانهتر شدن و منصفانهتر شدن فضای حاکم بر جامعه میشود،از آنها غفلت نکنیم.