کد مطلب: ۲۸۹۸۱
تاریخ انتشار: سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰

حکایت مارگارت اتوود و گربه‌ای که در نوشتن کمک‌حالش است

گسترش فرهنگ و مطالعات: مارگارت اتوود نویسنده‌ای است که علاقه‌ی خاصی به گربه‌ها دارد. به گزارش گاردین، این نویسنده در دوران کودکی‌اش همیشه دوست داشته یک گربه داشته باشد و به دلیل نبود امکان این قضیه، تا مدت‌ها این آرزویش عملی نشد.

گربه‌ها حتی در نقاشی‌های دوران کودکی اتوود نیز سروکله‌شان پیدا می‌شد. گربه‌هایی که همچون یک پرنده در حال پرواز بودند و گربه‌هایی که با توپ بازی می‌کردند! بعدها و با فراهم شدن شرایط خانوادگی، اتوود بالاخره صاحب یک گربه‌ی خانگی به نام پِرکی شد. اتفاقی که البته پایان خوشی نداشت؛ چراکه وقتی ۱۲ سال داشت و خواهر کوچولویی به‌عنوان عضو جدید خانواده، به خانواده‌ی آن‌ها اضافه شد، پدر و مادر از ترس اینکه گربه باعث اذیت و آزار نوزادشان نشود، آن را گذاشتند تا برود. یک روز که اتوود از مدرسه به خانه بازمی‌گردد، می‌بیند که پِرکی دیگر نیست. آیا این گربه سر از پناهگاه حیوانات درآورده بود؟ جواب این سؤال هیچگاه برای مارگارت روشن نشد. این اتفاق برای این نویسنده حکم یک تراژدی را داشت که برای همیشه در ذهنش ثبت شد. آیا بعدها مارگارت توانست پِرکی را فراموش کند؟‌ پاسخ اتوود سریع و کوتاه بود: «هرگز!»

بعدها گربه‌های دیگری به کلیکسون گربه‌های اتوود اضافه شدند. گربه‌هایی همچون پِیشنس و روبی. با تولد فرزند اتوود، این حس اشتیاق به گربه‌ها که از کودکی در او بود، همچون میراثی ژنتیکی به فرزندش نیز منتقل شد. فرزندِ اتوود مشتاقانه خواهان داشتن یک گربه‌ی خانگی بود اما در مسیر برآورده شدن این آرزوی کودکانه، یک مانع بزرگ وجود داشت: خانواده یک موش خانگی داشت! موشی که البته بدقلقی‌های خاص خود را هم داشت و گاه اذیت‌هایش کلافه‌کننده می‌شد! با مرگ موش خانگی، شرایط برای داشتن گربه‌ی خانگی فراهم شد. در همین هنگام، یکی از همسایه‌ها که چندتایی گربه داشت، به دنبال کسانی می‌گشت که سرپرستی آن‌ها را واگذار کند. خانواده‌ی اتوود یکی از این گربه‌ها را به سرپرستی گرفت و بدین‌ترتیب «فلافی» عضو جدید خانواده‌ی آن‌ها شد.

قانونی وجود دارد مبنی بر اینکه بچه‌ها بزرگ می‌شوند و مسیر خود را می‌روند و این گربه‌ها هستند که برای والدین به ارثیه باقی می‌مانند. بنابراین فلافی در کنار بلکی تبدیل به گربه‌های مارگارت اتوود شدند. این نویسنده می‌گوید: «فلافی همچون مالک بی‌چون‌وچرای راه‌پله‌ها برخورد می‌کرد و بلکی در اتاق کار می‌چرخید و در نوشتن کمک‌حالِ من بود.»

اتوود می‌گوید: «این گربه‌ها بعدها وارد داستان‌های من شدند. گربه‌هایی که بدل به همدمان وفادارم شدند.»

آرزوی دوران کودکی اتوود محقق شده اما این اشتیاق نه تنها از بین نرفته، بلکه پررنگ‌تر شده است. این نویسنده می‌گوید: «دوست دارم چندتایی گربه داشته باشم و دوست دارم گربه‌هایم همچنان همراه من باشند.»

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST