عبدالرضا مدرسزاده
بیستم دیماه سالگرد شهادت میرزا تقیخان امیرکبیر است که شکلی تازه و بیسابقه و بسیار سودمند و البته در پایان، دردناک از حکمرانی را در ایران ِ همیشه گرفتار بلا به یادگار گذاشت.
برای آن که ببینیم او برای ایران چه کردهاست کافی است به یاد بیاوریم که از هزاران اسم و رسم آن روزگاران؛ از خود ناصرالدینشاه تا آقاخان نوری و آقاسی و مهدعلیا کدام اسمها بیشتر آبرو و درخشندگی دارد و کدام نام است که غبار زمان و روزمرگی آن را نپوشانیده است و کدام نام است که حس غرور را در شنونده زنده میکند؟
این میرزا تقیخان که در واقع روستاییای گمنام بیش نبود، نشان داد که از آمیزش نبوغ و همت و درستکاری میتوان معجونی تازه از کیاست و کاردانی فراهم کرد که میشود دردهای کهن ِ سرزمینی کهن چون ایران ِ گرفتار استبداد و استعمار را درمان کرد.
در پیشگاه شوم ایرانستیزان و ناجوانمردان ِ وطنفروش البته گناهان این مرد با شرافت یکی دوتا نیست؛ نه فریب القاب پوچ مفتخورهای دربار را خورد؛ نه شاعری را بیهوده برکشید و پاداش داد و نه حرمسرایی انباشته از ابروپیوستگان فربه فراهم کرد و نه شاه را بیش از لیاقت و کارگزاریاش ستود و البته گناه بزرگ او قطع کردن دست بیگانگان و دستنشاندههای داخلی آنان از مرکز دیوان و دولت بود که سرانجام همین اراذل و کثافات سیاسی، فاجعه قتل امیر را در گرمابه باغفین کاشان رقم زدند.
هر کدام از اقدامات ماندگار امیرکبیر، پیشرو بودن این مرد بزرگ و دلسوزی و شتاب او را برای پیشرفت ایران نشان میدهد که معالاسف با مرگ نابهنگام و تلخ او، چند دهه پیشرفت ایران به محاق افتاد.
اگر در برخی مراکز قدرت، سالی یکبار هم نام امیرکبیر برده نمیشود و برخی معدود از مدیران، شکوه خود را در فروپوشانیدن نام امیرکبیر میدانند خود نشان از آن دارد که کوتولههای سیاسی دست عقل و ذهنشان حتی به قاب عکس او نمیرسد چه رسد که بخواهند رفتار او را باز نمایند.
دریغا امیر
دریغا ایران
٢٠ دی ١۴٠٠