کد مطلب: ۲۹۲۳۱
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰

خودکامگان

ماریو بارگاس یوسا/ مترجم: منوچهر یزدانی

شرق: من از بازخواست روزنامه فرانسوی‌ای که متن نامه پنج استاد معترض را به انتخاب من در فرهنگستان فرانسه منتشر کرده بود صرف نظر کردم، اما تأیید می‌کنم که این اعتراض منطقی بود. البته، این را درست نمی‌دانم که بنا به گفته روزنامه‌های پرو، آن استادان من را «پینوشیست» خطاب کرده‌اند و هرگز هم چنین نبوده‌ام. من در همان روز کودتای پینوشه، در سال ۱۹۷۳، در تلویزیون فرانسه به‌شدت به او تاختم و شاید بیش از بیست بیانیه هم در اعتراض به جنایات دیکتاتور شیلی امضا کرده بودم. حتی برای انتقاد از پینوشه و ابراز همبستگی با رقبای او به سانتیاگوی شیلی رفتم.

من از کودکی از همه خودکامگانی بیزارم که تاریخ سیاسی آمریکای لاتین را تحت‌الشعاع قرار داده و مانع تحقق رؤیای بولیوار (یک قاره متحد به شیوه ایالات‌ متحد) شده‌اند. من هنوز به دوران بلوغ نرسیده بودم که در خانواده‌ام دشمن دیکتاتورها بودیم. دیکتاتور آن زمان پرو، ژنرال اُدریا۱، با کودتایی نظامی دکتر خوزه لوئیس بوستامانته ریوِرو۲، از بستگان پدربزرگ مادری‌ام را از قدرت برکنار کرده بود.
ما در فامیل یک قهرمان بافرهنگ به نام خوزه لوئیس بوستامانته ریورو داشتیم، شخص خوش‌صحبتی که او را یک آرِکیپایی۳ خوب می‌دانستند، به دلیل اینکه بسیار خوش‌لباس بود و همیشه مراقب گفتارش بود. حرف R را هیچ بومی لیمایی نمی‌توانست مانند او با لهجه آرکیپایی ادا کند. من خوزه لوئیس را زمانی دیدم و با او صحبت کردم که پدربزرگم کنسول پرو و او سفیر پرو در لاپاز بود و برای اقامت به خانه ما در کوچابامبا۴ آمده بود. همیشه خوزه لوئیس را با پاداش خوبی که هنگام رفتن در دستانم ‌گذاشت یاد دارم با آن کلاه کوچک و عینکی که به‌ اندازه سخنرانی‌های باشکوهش مورد احترام بودند.
او رئیس‌جمهوری تشریفاتی بود و ژنرال اُدریای خشن، به برکت قدرت تانک‌هایش و با زیر پا گذاشتن کلیه قوانین جاری، به او اجازه نداد بیشتر از سه سال از پنج سالی را که پرویی‌ها در انتخابات قانونی برای ریاست‌جمهوری پرو به او رأی داده بودند، در قدرت باقی بماند. من در میان بستگان و فامیل مادری‌ام با تنفر از اُدریا بزرگ شدم و همان‌جا بود که آن موجودات وحشتناک از نظر من طرد شدند: دیکتاتورهایی که در آن زمان (اکنون دوباره بازمی‌گردند) طاعون آمریکای لاتین بودند. من هنوز یان والتین۵ که اولین راهنمای سیاسی من شد را نخوانده بودم، اما همان زمان از آن ژنرال‌هایی متنفر بودم که معتقد بودند ریاست‌جمهوری کشور برازنده کسی است که مقام ژنرالی داشته باشد و برای همین هم تانک‌ها در اختیار اوست.
به سبب دفاع از انتخابات آزاد و حق مردم در برگزیدن حاکمانشان در یک انتخابات قانونی، دیکتاتورها مرا از حزب کمونیست، که در سال اول تحصیل در دانشگاه سان مارکوس عضو آن شده بودم، و از کوبا دور کردند. این اختلاف عقیده‌ای ابدی با هواداران چپ افراطی بود: به اعتقاد آنها، دیکتاتورهای «خوبی» مانند استالین یا فیدل کاسترو وجود دارند. من معتقدم، و این یکی از اعتقاداتی است که در طول زندگی سیاسی خود به آن پایبند بوده‌ام، که همه دیکتاتورها، چه راست چه چپ، بسیار بد هستند، عاملان همه سوءاستفاده‌ها و اختلاس‌ها هستند و کشورهای پیشرفته به‌ لحاظ فرهنگ سیاسی هیچ دیکتاتوری انتخاب نمی‌کنند، بلکه اجازه می‌دهند مردم رئیس‌جمهور خود را در انتخابات آزاد و معتبر برگزینند.
البته، مردم ممکن است اشتباه هم بکنند، همان‌طور که در ونزوئلا یا کوبا رخ داد، که در انتخاب‌هایشان اشتباه کردند، اشتباهاتی که معمولا عواقب ناگواری برای مردم به ارمغان می‌آورد و رفع این آثار و جبران گذشته سال‌ها به درازا می‌انجامد. در جوامع دموکراتیک نیز ممکن است مردم اشتباه کنند و نمونه آن پرو است که کاملا گویاست. آنها با رأی خود اختلاسگران زیادی را برگزیدند که فکر می‌کردند صالح و مورد احترام هستند. ولی این اشتباهات را می‌توان به مرور زمان اصلاح کرد، اصلاح شده‌اند یا خواهند شد، در حالی که اصلاح یک خودکامه بسیار دشوارتر است، چون روی کسانی حساب می‌کند که متقاعد شده‌اند عدالت اجتماعی از طریق نظام استبدادی تأمین می‌شود.
به همین دلیل، من نظام‌های دموکراتیک را به خودکامگان، چه راست چه چپ، ترجیح می‌دهم، نظام‌های خودکامه‌ای که دچار نابسامانی هستند و قربانیان خود را نیز سر‌در‌گم می‌کنند. بیش از همه در جهان توسعه‌نیافته، حاکمان منتخب بیش از حد قدرت دارند ولی دموکراسی‌های میان‌مایه، اگرچه کمبودهای زیادی نیز دارند، به خودکامگان مرجح‌اند. در حکومت‌های ضعیف، فرصت‌های بیشتری برای پیگیری و جلب مفسدان و فرستادن آنها به زندان وجود دارد تا در نظام‌های به‌ظاهر موقر دیکتاتوری‌ای که کارهای شرم‌آور خود را با روشی خاص تا مرگ خودکامگان و دفن آنها پوشیده نگه می‌دارند و نمونه‌های آن بی‌شمارند.
پیش‌پاافتاده‌ترین و بی‌خاصیت‌ترین دموکراسی بر کامل‌ترین دیکتاتوری ارجحیت دارد، چه در رأس آن پینوشه باشد چه فیدل کاسترو. این شعار من است و به همین دلیل، بدون استثنا، از دموکراسی‌های ناقص در برابر همه دیکتاتوری‌ها دفاع می‌کنم. این کار یک انتخاب بسیار ساده است و کسانی که از نظر سیاسی درمورد من قضاوت می‌کنند باید بدون اشتباه آن را در نظر بگیرند.
در شیلی به‌تازگی انتخابات برگزار شده و در‌حال‌حاضر برای من تردیدی وجود ندارد که اکثر رأی‌دهندگان شیلی مرتکب اشتباهی جدی شده‌اند. شیلی در سراسر جهان برای آزادی‌خواهان نمونه بود، به‌همین‌دلیل از بروز خشونت در تظاهراتی که عده‌ای در آن ساختمان‌ها و ایستگاه‌های مترو را به آتش کشیدند بسیار شگفت‌زده شدیم. به نظر نمی‌رسید اینها نشانی از پاسخ مردم به اقتصاد رو به رشدی باشد که بدون استثنا مورد تأیید همه نیروهای سیاسی هم بوده است. البته به این شکل نبود و به همین دلیل همه شگفت‌زده شدند. چه پیش آمده بود که کشوری که به نظر می‌رسید از کشورهای ممتاز آمریکای لاتین است، چهره‌ای متفاوت و خشن از خود نشان داد؟ من از کاست۶ حمایت کردم، کسی که به نظر می‌رسید ادامه‌دهنده سیاست‌های معقول اقتصادی‌ای است که تقریبا سبب رسیدن شیلی به برخی از کشورهای اروپایی شده و باعث شده این کشور از بقیه کشورهای آمریکای لاتین فاصله زیادی بگیرد؛ بنابراین من فکر می‌کنم شیلیایی‌هایی که سبب پیروزی بزرگ بوریک۷ شدند، اشتباه کردند. اما باید حق اشتباه‌کردن آنها را مورد توجه قرار داد و به آن احترام گذاشت. حتما واقعه بدی رخ داده که بوریک چنین پیروزی بزرگ و روشنی کسب کرده است. مهم‌تر از همه، باید در نظر داشت که انتقادات بوریک به سیاست‌های اقتصادی در مرحله اول انتخابات تأثیر فراوانی بر رأی‌دهندگان شیلی گذاشت و نشان دادند با او موافق‌اند. بدون تردید، آنچه را که به نظر می‌رسید مزایای متعددی برای کشور داشته باشد، آنها به‌آسانی و به‌ صورت آشکاری رد کردند بسیار نگران‌کننده است. اما چنین پدیده‌هایی و این اتفاق غیرمنتظره و غافلگیرکننده که در این کشور رخ داد در زندگی سیاسی شگفتی ندارد. به هر حال، این شکل جدید حکومت، که سیاست گذشته را اصلاح می‌کند، باید تشکیل شود، حتی اگر پیامدهای بسیار منفی‌ای برای کشوری داشته باشد که به نظر می‌رسید در سال‌های اخیر دارای رشدی نظام‌مند بوده است. اگر چنین شود، شیلی زمان خواهد داشت اشتباه خود را جبران و دستاوردهای حکومتی را که هم‌اکنون دست رد به سینۀ آن زده است حفظ نماید.
این عقیده من است. ممکن است اشتباه کنم، اما، در هر صورت، اشتباهات من در پاسخ به نظریه‌ای عمیقا دموکراتیک است: مردم حق دارند اشتباه کنند. در یک جامعه دموکرات، این اشتباهات را می‌توان اصلاح کرد و از آنها پند گرفت.
پی‌نوشت‌ها:
۱. Odría‏ ‏
۲. José Luis Bustamante y Rivero‏ ‏
۳. Arequipeñas‏ ‏
۴. Cochabamba‏ ‏
۵. ‏Jan Valtin؛ نام مستعار ریچارد جولیوس هرمان کربس (Richard Julius Hermann Krebs)، جاسوس کمونیست آلمانی شورویایی در دوران بین دو جنگ. او از سال ۱۹۳۷ به‌عنوان مأمور مخفی در گشتاپو کار کرد تا اینکه سال بعد به ایالات‌ متحده گریخت و کمینترن را انکار کرد.
۶. Kast‏ ‏
۷. Boric‏ 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST