کد مطلب: ۲۹۲۵۸
تاریخ انتشار: دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۰

سیاه همچون سیاست

سیاه همچون سیاست
گفت‌وگو با آلن مابانکو، نویسنده رمان «مرگ رفیق رئیس‌جمهور»

آرش نهاوندی- مترجم

همشهری آنلاین: ترجمه کتاب «مرگ رفیق رئیس جمهور» توسط مهدی غبرائی، آلن مابانکو، نویسنده اهل کشور کنگو برازاویل را در ایران به نویسنده‌ای شناخته شده تبدیل کرده است. آلن مابانکو، نویسنده، روزنامه‌نگار، شاعر و استاد دانشگاه اصالتا اهل جمهوری کنگو برازاویل است. آلن مابانکو در سال2015 به‌دلیل نگارش کتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور جایزه بزرگ «صداهای فرانسوی» را به‌خود اختصاص داد. در این کتاب داستان میشل خیالباف روایت می‌شود که در‌ ماه مارس 1977درست پیش از فرارسیدن فصل باران و پس از ترور مارین انگوابی مشهور به رفیق رئیس‌جمهور، زندگی‌اش کاملا زیرورو می‌شود. میشل به‌رغم قرابت خانوادگی مادرش با رئیس‌جمهور فقید کشور از آسیب‌ها در امان نمی‌ماند و برای حمایت از خانواده‌اش ناگزیر دروغگویی را فرامی‌گیرد. این کتاب در واقع روایتی مکاشفه‌آمیز از استعمار و مبارزات ضد‌استعماری و پایان استعمار و بن‌بست‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پس از استقلال کشورهای آفریقایی ارائه می‌دهد. سایت جشنواره بین‌المللی کتاب ادینبورگ در حاشیه این جشنواره گفت‌وگویی از راه دور با آلن مابانکو در پاریس درباره کتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور و نظرات و روایات مطرح شده در آن انجام داده که در ادامه می‌خوانید.

پیش از شیوع کرونا و اعمال قرنطینه، عکس‌هایی از شما در حال آشپزی و خرید مواد غذایی به چاپ رسیده بود، پس از کرونا نیز شما به یک سرآشپز اینستاگرامی تبدیل شدید، قرنطینه چه تأثیری بر شما گذاشته است؟ و چطور شد که در زمینه آشپزی در اینستاگرام نیز بدل به چهره‌ای مشهور شدید؟
تصور نمی‌کنم که قرنطینه برمن تأثیر گذاشته باشد، حتی با وجود اجتماعی بودن و سفر به این سو و آن سو، فردی تنها هستم. در دوران قرنطینه به مادرم فکر می‌کردم و به یاد آوردم که در دوران کودکی و نوجوانی برایم چه غذاهایی درست می‌کرد و تلاش می‌کردم روش پخت غذاهای مادرم را به‌خاطر بیاورم. اینگونه شد که به آشپزی روی آوردم و تصاویر و فیلم‌هایی از خود در حال پختن غذا در اینستاگرام انتشار دادم و حتی دورادور خبرهای بامزه‌ای به گوشم رسید؛ مبنی بر اینکه امکان دارد من را در مراسمی نه به‌عنوان یک نویسنده که به‌عنوان یک آشپز دعوت کنند تا به دیگر مدعوین آشپزی یاد دهم.

به‌عنوان یک نویسنده، داستان رمان مرگ رفیق رئیس‌جمهور در کنگو برازاویل و در زادگاه شما -پونت‌نوار- که یک شهر بندری در حاشیه اقیانوس اطلس و پایتخت تجاری کشور محسوب می‌شود، می‌گذرد. چه عاملی باعث می‌شود که شما به دوران کودکی خود در شهر پونت‌نوار بازگردید، البته به مادرتان اشاره کردید، اما احتمالا عوامل دیگری نیز در این میان دخیل هستند. دلایل علاقه شما به ترکیب زندگینامه با داستان چیست؟
فکر کنم یکی از دلایل نویسنده‌شدن من این باشد که مادرم به مدرسه نرفته است، بنابراین نویسنده شدن خود را جبران این کمبود مادرم تلقی می‌کنم. هیچ‌گاه متوجه نشدم چرا او به مدرسه نرفت، در دهه‌های 1950و 1960زنان در کنگوبرازاویل از خانه خارج نمی‌شدند. زنان به‌دلیل مشغله نگهداری از کودکان و خانه نمی‌توانستند به مدرسه بروند. بنابراین زمانی که من ادبیات آفریقایی مخصوصا کتاب‌هایی که در زبان فرانسه نوشته شده بودند را می‌خواندم، هدف من از نگارش بیشتر این بود که به مادرم و مادران دیگر نشان دهم که کنگو برازاویل چه کشور زیبایی بوده است و چگونه این کشور به‌دلیل سیاست‌های رژیم حاکم برآن منزوی شده است. اما دوران کودکی من بسیار دوران خوب و سرگرم کننده‌ای بود، من به دریا می‌رفتم به کنار رودخانه می‌رفتم، ماهیگیری می‌کردم. من در واقع می‌خواستم در زمان نگارش کتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور خود واقعی‌ام را به خوانندگان نشان دهم، نمی‌خواستم این اثر یک زندگینامه صرف درباره خودم باشد، در غرب نویسندگان زندگینامه‌ها به‌طور معمول درباره خود می‌نویسند و از دنیا و افراد پیرامونی خود کمتر می‌گویند، من تلاش کردم فقط به زندگی خودم نپردازم و درباره زندگی مردم کنگو نیز بنویسم، شاید این مسئله باعث شود که جوامع آفریقایی بتوانند خود را بهتر بشناسند.
داستان شما در پونت‌نوار می‌گذرد و روایت داستان هم از زبان کودکی به‌نام میشل بیان می‌شود در واقع دنیای آن زمان از طریق نگاه میشل بازسازی می‌شود اما در عین حال او تنها کودکی ‌زاده پونت‌نوار نیست و نگاهی جهانی دارد و می‌تواند کودکی متعلق به هر مکان و جای دیگری نیز باشد، در حساب توییتری شما یکی از کاربران پرسیده چرا فقط درباره آفریقا و چرا به زبان فرانسه مطلب می‌نویسید. فکر می‌کنید مردم چرا این سؤال را می‌پرسند.
این سؤال بازمی‌گرد به اینکه در کنگو زبان فرانسه رایج است، فکر نمی‌کنم کسی از نویسندگان انگلیسی زبانی که دارای اصالت بریتانیایی نیستند، بپرسند چرا به انگلیسی مطلب می‌نویسید؟ شما به زبانی می‌نویسید که خواندن و نوشتن را با آن فرا گرفته‌اید، البته من خود به هفت زبان کنگویی صحبت می‌کنم. تصور می‌کنم یک نویسنده آفریقایی نباید فقط درباره انقلاب و جنگ داخلی بنویسد، من در کتاب خودم تلاش کردم وضعیت کشورم در دهه 1970میلادی را به تصویر بکشم. در دهه1970 خیلی از کشورهای آفریقایی با وقایع سرنوشت‌سازی‌ روبه‌رو شدند. در آن دوران دیکتاتورهای زیادی بر سر کار آمدند، مانند موبوتو سه‌سه‌کو در زئیر(کنگوی امروزی)، در کنگوبرازاویل، دنیس ساسونگسو، دیکتاتوری که پس وقفه‌ای کوتاه‌مدت دوباره به ریاست‌جمهوری رسید و همچنان در قدرت است، حکومت می‌کند. در زمانی که او به قدرت رسید من 13ساله بودم و اکنون که 56سال دارم او همچنان قدرت را در دست دارد. در نوشته‌هایم می‌خواهم توصیف کنم که نوشتن برایم چه معنایی دارد، در زمان نوشتن من خودم هستم و نویسنده‌ای نیستم که برای دیگران و مطابق میل آنان مطلب بنویسم و خود را متعهد به جریان فکری خاصی بدانم. اگر فردی بخواهد در نگارش تابع خواسته دیگران باشد، این دیگر می‌شود بردگی. دلیل نوشتن برای شما این است که صدایی می‌شنوید و می‌خواهید درباره اتفاق‌ها، رویدادها و حوادثی که در جامعه شما رخ داده شهادت بدهید. اما شما ادعا نمی‌کنید که من می‌نویسم چون باید مردم را نجات دهم یا راه‌حل خاصی برای رهایی آنان از وضعیت موجود ارائه دهم. شما در زمان نگارش احساسات عمیق درونی خود را توصیف می‌کنید و من در نوشته‌هایم توصیف‌گر وضعیت کنگو برازاویل هستم.
شما به دهه1970 و اینکه تحولات این دوران چقدر بر تاریخ سیاسی آفریقا تأثیر‌گذار بودند، اشاره کرده‌اید، شما در کتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور درباره انقلاب سوسیالیستی کنگو در دهه1960 می‌نویسید. شما این انقلاب را ملغمه‌ای از سوسیالیسم علمی و مقداری کاپیتالیسم مختص مناطق گرمسیری توصیف می‌کنید. در رمان‌ مرگ رفیق رئیس‌جمهور، همچنین به این مسئله اشاره کرده‌اید که پس از انقلاب سوسیالیستی، قبیله‌گرایی که سیاست امپریالیستی اروپایی‌ها برای اختلاف‌افکنی و اداره کنگو برازاویل بود، رسما از میان رفت. با این حال شما در رمان خود همچنین به تنش‌ها میان اهالی شمالی کشور و گروه‌های مختلف در سال‌های پس از استعمار نیز اشاره کرده‌اید، عموی میشل هم در نتیجه این تنش‌ها و نزاع‌ها در مقابل افراد خانواده‌اش کشته می‌شود. می‌خواستم بدانم آیا این قسمت داستان را بر مبنای اتفاقات واقعی نوشته‌اید. نقش تنش‌های قومی در وضعیت کنونی کنگوبرازاویل را چگونه می‌بینید و چه کسانی مسئول این اتفاقات هستند؟
درکتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور؛ جنبه‌های واقعی زیادی وجود دارد، روایت داستان خیلی نزدیک به دوران کودکی من است چرا که سروانی که کشته شد؛ سروان کیبولاکایا، عموی من بود. من هر جایی این را نگفتم، او عموی من بود. او کاملا مردی دارای روحیه یک نظامی بود. در آن زمان تلویزیون‌ها سیاه وسفید بود و چیزی به‌نام کنترل از راه دور وجود نداشت و برای خاموش کردن تلویزیون اغلب باید از این سر اتاق به آن سر اتاق می‌رفتیم. عموی من به‌دلیل روحیه نظامی‌ای که داشت تنها کسی بود که در خانه به من می‌گفت برو تلویزیون را خاموش کن. ما کشته شدن عمو را به‌عنوان یک راز پنهان کردیم و من هم به‌دلیل قولی که داده بودم نمی‌توانستم تا زمان زنده بودن مادرم در این‌باره چیزی بنویسم. اما بعد از مدتی تأخیر به این نتیجه رسیدم که باید درباره عمویم، دخترهایش و پسرعمویم نیز بنویسم. در این مقطع بود که نگارش کتاب مرگ رفیق رئیس‌جمهور را آغاز کردم. در این کتاب بخش‌های مهمی از زندگی خود و عموهایم و سروان کیبولاکایا را روایت کرده‌ام، اما مهم‌تر از همه این کتاب درباره زنان آفریقایی است، ازجمله مادرم که به بازار می‌رود قصد دارد چیزی را بفروشد و در این میان با سایر فروشندگان وارد بحث و جدل و درگیری می‌شود، بنابراین این کتاب درباره زنانی است که در دهه1970 در کشورم زندگی می‌کردند. داستان زنانی است که می‌خواستند حقانیت خود را در جامعه آن زمان کنگو برازاویل فریاد بزنند.
مادر میشل در کتاب روایت جالبی از شهر پونت‌نوار در سال‌های پیش از دهه1970 ارائه می‌دهد. او این شهر را شهری در حال ترقی و به مثابه شهری که در یک چهارراه فرهنگی قرار دارد، توصیف می‌کند. اما در عین حال پونت‌نوار یک شهر تقسیم شده بود، فکر کنم رؤیاهای تبدیل این شهر به شهری مترقی و یک چهارراه واقعی تلاقی فرهنگ‌ها در نهایت محقق نشد، نظر شما در این‌باره چیست؟ از سوی دیگر می‌خواستم دیدگاه شما را نیز درباره شصتمین سالگرد استقلال کنگو برازاویل بپرسم.
استعمار کشورهای ما (کشورهای آفریقایی) را به ورطه سقوط کشاند. میراث استعمار، دیکتاتورهایی بودند که برای مدت طولانی بر کشورهای ما حکومت کردند، تقسیم شهر پونت‌نوار اتفاقی نبود که من را غافلگیر یا شگفت‌زده کند، چرا که در تمام شهرها طی دوران استعمار دیوارهای فرضی وجود داشت و شهرها به دو قسمت تقسیم شده بودند، در یک طرف شهر مردم بومی آفریقا و در آن سوی دیگر سفیدپوستان زندگی می‌کردند. افراد سیاهپوست صبح‌ها خانه خود را ترک می‌کردند و برای کار به سمت دیگر شهر که محل اقامت سفیدپوستان بود، می‌رفتند و ساعت 7یا 8شب به خانه بازمی‌گشتند. بخش سکونت سفیدپوستان در شهرهای آفریقایی نورانی و بسیار پر امکانات بود اما اگر به محل سکونت سیاهپوستان می‌رفتید، امکانات اولیه زندگی نظیر آب و برق وجود نداشت و به شهر مردگان فقیر می‌ماند. در شهرهای آفریقایی در دوران استعمار، نوعی جدایی نژادی وجود داشت.

مکث

ما وقتی رمان مرگ رفیق رئیس‌جمهور را می‌خوانیم علاوه بر اینکه به هجویات زیادی برمی‌خوریم، به اطلاعات زیادی درباره سیاست‌های جاری در کنگوبرازاویل نیز دست پیدا می‌کنیم. از طریق نگاه و توصیفات میشل در کتاب، با خانواده‌های حاکمان کنگو و فسادی که در آنها رخنه کرده و فسادی که بخش مهمی از سیستم حکومتی را احاطه کرده است، آشنا می‌شویم، به‌نظر شما داستان‌ها چه نقشی در مقاومت در برابر دیکتاتوری‌ها دارد و اینکه آیا انتقاد از رژیم حاکم بر کنگوبرازاویل برای شما هزینه داشته یاخیر. بله خیلی برایم هزینه داشته چراکه من سکوت نمی‌کنم و اگر به من میکروفونی داده شود یا پنجره خیلی کوچکی مثل الان پیش‌رویم گشوده شود، سخنانم را آشکارا بیان می‌کنم. به‌عنوان یک نویسنده باید بگویم بسیاری از مردم کنگو می‌ترسند افکارشان را بر زبان بیاورند چرا که اگر سخن بگویند به زندان خواهند رفت. البته وضعیت یک نویسنده در آفریقا بسیار مبهم است، مردم شما را به‌عنوان یک نویسنده درنظر می‌گیرند و دوست‌تان دارند و عاشق‌تان هستند اما همزمان از شما نیز می‌خواهند که به جلو بروید و در صف اول مبارزه با حاکمیت قرار بگیرید. مردم از نویسندگان آفریقایی خواستار عمل هستند، اما اگر من نویسنده‌ فرانسوی بودم چنین خواسته‌ای از من وجود نداشت چرا که مردم در این کشور اگر به‌عنوان مثال امانوئل ماکرون را نخواهند می‌دانند که تنها 4سال باید صبر کنند تا در یک انتخابات نظر خود را پای صندوق رأی ابراز کنند و در نهایت وی دوباره تأیید می‌شود یا اینکه با رأی مردم به دیگر کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌بازد و از قدرت کنار می‌رود یا اینکه پس از 8یا 10سال برای همیشه با صندلی ریاست‌جمهوری خداحافظی می‌کند. من آخرین بار در سال 2013به کنگو رفتم از آن زمان به بعد در حال انتقاد از طولانی شدن دوران ریاست‌جمهوری هستم، رئیس‌جمهور کنگو برازاویل اکنون 80سال دارد و در تلاش است قانون اساسی را تغییر دهد تا در قدرت بماند. در همین زمان رئیس‌جمهور مالی به‌دلیل اینکه مردم دیگر او نمی‌خواهند و خواستار تغییر هستند از کشور فرار می‌کند. در آفریقا ما به تغییر نیاز داریم. بنابراین اگر بخواهم به پرسش شما درباره اینکه ادبیات چه چیزی می‌تواند به مردم آفریقا دهد، پاسخ دهم، باید بگویم ادبیات به مردم روندی را ارائه می‌دهد که از طریق آن به تغییرات مدنظر خود برسند. نویسنده کسی است که مدام واژه تغییر را در گوش مردم زمزمه می‌کند، ادبیات می‌تواند به‌عنوان یک نیروی مؤثر در تغییر اوضاع عمل کند.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST