کد مطلب: ۲۹۷۸۴
تاریخ انتشار: دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

مرگ حسن حاتمی

مرتضی میرحسینی

اعتماد: حسن حاتمی که سال ۱۳۹۵ در چنین روزی درگذشت، شاعری اهل کازرون بود و دستی هم در نثرنویسی و پژوهش داشت. او که در سال‌های سلطنت پهلوی اول متولد شده بود، نزدیک به ۸۲ سال عمر کرد و در یکی از بیمارستان‌های شهرش، کازرون از دنیا رفت. دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی بود و درباره فرهنگ و آداب و رسوم و باورهای مردم زادگاهش تحقیقات زیادی داشت. دلبسته سنت‌ها و جهان‌بینی کازرونی‌ها بود و در همین شهر هم به خاک سپرده شد. حتی ترانه «گنجشگک اشی‌مشی» که عمده شهرت حاتمی به آن برمی‌گردد نیز ریشه در همین دلبستگی داشت. خبرگزاری ایسنا در انتشار خبر وفات حاتمی - به نقل از عباس سجادی - به این نکته اشاره کرده بود. اینکه «گنجشگک اشی مشی» که بیشتر ما آن را با صدای فرهاد مهراد شنیده‌ایم، یک متل کازرونی است که حسن حاتمی آن را برای احمد شاملو می‌فرستد و شاملو که آن زمان ظاهرا در «کیهان» بوده آن را با گویش تهرانی در سال ۱۳۴۰ منتشر می‌کند (شاملو آن زمان مدیریت مجله «کتاب هفته» را که نشریه‌ای از نشریات موسسه کیهان بود به عهده داشت). سجادی می‌گفت «گنجشگک اشی‌مشی» به ده‌ها سال پیش از حاتمی برمی‌گردد و بسیاری از مردم فارس، پیش از آنکه به نام حاتمی - و به واسطه شاملو-به گوش همه مردم ایران برسد، این ترانه را شنیده بودند و می‌شناختند. حتی صادق هدایت در یکی از نوشته‌هایش که به سال ۱۳۱۰ برمی‌گردد این ترانه را با اندکی تفاوت آورده است. ترانه «گنجشکک اشی‌مشی» در تاریخ فولک شیراز و کازرون ترانه‌ای انقلابی بوده که به گفته حاتمی، در گویش کازرونی مخفف «با شاه منشین» است.
 گنجشگک اشی‌مشی، قصه پرنده کوچکی است که روزی یاقوتی از یاقوت‌های تاج شاه را می‌دزدد و برای بچه‌های خودش می‌برد، اما در راه بازگشت به خانه به پیرزنی فقیر برمی‌خورد و یاقوت را به او می‌بخشد. کمک به پیرزن و احساس رضایت از نجات انسانی درمانده از تنگنا، زندگی گنجشگک را دگرگون می‌کند. او از آن پس جواهرات دیگری را از قصر شاه می‌دزدد و برای نیازمندان می‌برد و برای اینکه شناخته نشود، پیش از هر دزدی، خودش را در حوض نقاشی به رنگی دیگر درمی‌آورد. «گنجشگک اشی مشی/ لب بوم ما مشین/ بارون میاد خیس می‌شی/ برف میاد گوله می‌شی/ میفتی تو حوض نقاشی/ خیس می‌شی گوله می‌شی/ میفتی تو حوض نقاشی/ کی می‌گیره؟ فراش‌باشی/ کی می‌کشه؟ قصاب‌باشی/ کی می‌پزه؟ آشپزباشی/ کی می‌خوره؟ حاکم‌باشی/ گنجشگک اشی‌مشی، گنجشگک اشی‌مشی/ لب بوم ما بشین/ نگاه کن از اون بالا/ چی می‌گذره توی حوض نقاشی/ لب بوم ما دیگه بارون نمیاد/ اگرم بیاد، خیس نمی‌شی/ گنجشکک اشی‌مشی/ خیس نمی‌شی، گوله نمی‌شی/ دیگه نمیفتی تو حوض نقاشی...» البته حاتمی خودش را سراینده این متل می‌دانست و به نوشته مهدی شعبانی در سایت کازرونی‌ها، به شاملو برای ویرایش متل و تغییر گویش و بعد هم چاپ آن معترض بود.
 نیز ناگفته نماند حاتمی سال‌های زیادی از زندگی‌اش را به تدریس گذراند و در لباس آموزگاری نیز به اهالی کازرون خدمت کرد. اواخر عمر را به کتابفروشی گذراند و سرانجام بر اثر ابتلا به عفونت ریوی، چشم از جهان فروبست.

 

مرگ حسن حاتمی

مرتضی میرحسینی

حسن حاتمی که سال ۱۳۹۵ در چنین روزی درگذشت، شاعری اهل کازرون بود و دستی هم در نثرنویسی و پژوهش داشت. او که در سال‌های سلطنت پهلوی اول متولد شده بود، نزدیک به ۸۲ سال عمر کرد و در یکی از بیمارستان‌های شهرش، کازرون از دنیا رفت. دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی بود و درباره فرهنگ و آداب و رسوم و باورهای مردم زادگاهش تحقیقات زیادی داشت. دلبسته سنت‌ها و جهان‌بینی کازرونی‌ها بود و در همین شهر هم به خاک سپرده شد. حتی ترانه «گنجشگک اشی‌مشی» که عمده شهرت حاتمی به آن برمی‌گردد نیز ریشه در همین دلبستگی داشت. خبرگزاری ایسنا در انتشار خبر وفات حاتمی - به نقل از عباس سجادی - به این نکته اشاره کرده بود. اینکه «گنجشگک اشی مشی» که بیشتر ما آن را با صدای فرهاد مهراد شنیده‌ایم، یک متل کازرونی است که حسن حاتمی آن را برای احمد شاملو می‌فرستد و شاملو که آن زمان ظاهرا در «کیهان» بوده آن را با گویش تهرانی در سال ۱۳۴۰ منتشر می‌کند (شاملو آن زمان مدیریت مجله «کتاب هفته» را که نشریه‌ای از نشریات موسسه کیهان بود به عهده داشت). سجادی می‌گفت «گنجشگک اشی‌مشی» به ده‌ها سال پیش از حاتمی برمی‌گردد و بسیاری از مردم فارس، پیش از آنکه به نام حاتمی - و به واسطه شاملو-به گوش همه مردم ایران برسد، این ترانه را شنیده بودند و می‌شناختند. حتی صادق هدایت در یکی از نوشته‌هایش که به سال ۱۳۱۰ برمی‌گردد این ترانه را با اندکی تفاوت آورده است. ترانه «گنجشکک اشی‌مشی» در تاریخ فولک شیراز و کازرون ترانه‌ای انقلابی بوده که به گفته حاتمی، در گویش کازرونی مخفف «با شاه منشین» است.
 گنجشگک اشی‌مشی، قصه پرنده کوچکی است که روزی یاقوتی از یاقوت‌های تاج شاه را می‌دزدد و برای بچه‌های خودش می‌برد، اما در راه بازگشت به خانه به پیرزنی فقیر برمی‌خورد و یاقوت را به او می‌بخشد. کمک به پیرزن و احساس رضایت از نجات انسانی درمانده از تنگنا، زندگی گنجشگک را دگرگون می‌کند. او از آن پس جواهرات دیگری را از قصر شاه می‌دزدد و برای نیازمندان می‌برد و برای اینکه شناخته نشود، پیش از هر دزدی، خودش را در حوض نقاشی به رنگی دیگر درمی‌آورد. «گنجشگک اشی مشی/ لب بوم ما مشین/ بارون میاد خیس می‌شی/ برف میاد گوله می‌شی/ میفتی تو حوض نقاشی/ خیس می‌شی گوله می‌شی/ میفتی تو حوض نقاشی/ کی می‌گیره؟ فراش‌باشی/ کی می‌کشه؟ قصاب‌باشی/ کی می‌پزه؟ آشپزباشی/ کی می‌خوره؟ حاکم‌باشی/ گنجشگک اشی‌مشی، گنجشگک اشی‌مشی/ لب بوم ما بشین/ نگاه کن از اون بالا/ چی می‌گذره توی حوض نقاشی/ لب بوم ما دیگه بارون نمیاد/ اگرم بیاد، خیس نمی‌شی/ گنجشکک اشی‌مشی/ خیس نمی‌شی، گوله نمی‌شی/ دیگه نمیفتی تو حوض نقاشی...» البته حاتمی خودش را سراینده این متل می‌دانست و به نوشته مهدی شعبانی در سایت کازرونی‌ها، به شاملو برای ویرایش متل و تغییر گویش و بعد هم چاپ آن معترض بود.
 نیز ناگفته نماند حاتمی سال‌های زیادی از زندگی‌اش را به تدریس گذراند و در لباس آموزگاری نیز به اهالی کازرون خدمت کرد. اواخر عمر را به کتابفروشی گذراند و سرانجام بر اثر ابتلا به عفونت ریوی، چشم از جهان فروبست.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST