کد مطلب: ۲۹۹۰۹
تاریخ انتشار: شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱

علم، فرآیندی جمعی است

غزاله صدر منوچهری

به‌تازگی کتاب «چرا به علم اعتماد کنیم؟» نوشته‌ی نیومی اورسکیز، دانشمند و مورخ علم، با ترجمه‌ی میثم محمدامینی به همت فرهنگ نشر نو منتشر شده است. نیومی اورسکیز در این کتاب به دفاع از علم برخاسته است و به شبهه‌ها و تردیدهای مطرح شده از جانب منتقدان و متفکران درباره‌ی راهکارها و پیشنهادهای علم پاسخ می‌دهد تا شاید به اعتماد به علم جانی تازه بدهد.   

نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه سوم خرداد به نقد و بررسی این کتاب اختصاص داشت و با حضور ابوتراب یغمایی و میثم محمدامینی برگزار ‌شد.

 

در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: در روزگار پاندمی کرونا و بیماری‌های مختلف، بحثی پیرامون میزان اعتمادپذیری آرا و سخنان متخصصان و دانشمندان در دنیا مطرح و برجسته شده است. در پیش‌گفتار کتابی که امروز بررسی می‌کنیم، نویسنده می‌گوید «به ندرت پیش می‌آید که جهان درستی یک استدلال دانشگاهی را ثابت کند. و حتی از آن هم نادرتر این است که با یک کلمه یا اصطلاح این کار صورت بگیرد. کووید ۱۹ به خشن‌ترین شکل ممکن با قراردادنمان میان مرگ و زندگی نشانمان داده است که وقتی به علم اعتماد نمی‌کنیم و توصیه‌ی متخصصان را نادیده می‌گیریم چه اتفاقی می‌افتد». نویسنده بیان می‌کند که در زمان نگارش این متن ایالت متحده‌ی آمریکا هم از حیث تعداد مرگ بر اثر کووید هم از حیث تعداد ابتلا به بیماری کووید در جهان در رتبه‌ی نخست است. در‌حالی‌که گمان می‌رفته است در کشورهایی مثل چین مرگ‌ومیر بالاتر باشد.

او ادامه داد: نویسنده اظهار می‌کند که با هر معیاری، واکنش امریکا به پاندمی فاجعه‌بار بوده است. اما توجه مخاطب را به عامل مشترک میان کشورهایی جلب می‌کند که در این وضعیت بحرانی عملکرد خوبی داشته‌اند. او ادعا می‌کند که این کشورها در مهار شیوع ویروس عملکردی مؤثرتر داشته‌اند و این کار را با تکیه و اعتماد به علم انجام داده‌اند. کمااینکه ویتنام در میان کشورهایی با بهترین علمکردها قرار گرفته است. او در پایان این پیش‌گفتار تأکید می‌کند که با درک مناسب از دانش علمی و بهره‌گیری مناسب از آن، می‌توان جلوی بسیاری از درد و رنج‌ها را گرفت. باید توجه کنیم که ما می‌توانیم از درک دانشمندان از مسائل به نفع خودمان بهره ببریم و در نهایت اشاره می‌کند که «کووید ۱۹ به شکل غمباری نشان داد آن‌ها چیزهایی می‌دانند که با بی‌توجهی به آن چیزها خود را در معرض خطر قرار می‌دهیم.»

محمدخانی افزود: نویسنده در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید، علم با بحران عمومی اعتماد مواجه است و از دفتر ریاست جمهور ایالت متحده تا اخبار رسانه‌های دنیا نظر عموم دانشمندان در مورد مسائلی چون تغییر اقلیم، اثربخشی واکسن‌ها و موضوعاتی از این دست بحث می‌شود و حتی گاهی تصور نادرستی از این مسائل ارائه می‌شود. او می‌پرسد، چرا و چه وقت و چه اندازه باید به علم اعتماد داشت؟ و در نهایت، نویسنده وعده می‌دهد که اورسکیز در این کتاب با پاسخ‌هایی روشن و قانع‌کننده به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد و پایه و اساس اعتماد به علم را با نثری شیوا و خواندنی برای مخاطب تشریح می‌کند. او بیان می‌کند که اورسکیز در این کتاب با قدرت از اجماع علمی دفاع می‌کند و آن را قابل اعتماد می‌داند.  او تأکید می‌کند که این اجماع مبتی بر سرشت علم به مثابه فعالیت جمعی است و نه روش خاص پژوهش یا ویژگی خاص پژوهشگر. 

او در پایان گفت: این کتاب در سه بخش و هفت فصل سامان یافته است و شامل مجموعه سخنرانی‌هایی است که در اواخر نوامبر ۲۰۱۶ ارائه شده است. اورسکیز نظریه انرژی محدود، معدود دانستن رانش قاره‌ای، به‌سازی نژادی، داروهای هورمونی ضدبارداری، نخ دندان را در جایگاه نمونه‌هایی از بیراهه‌روی‌های علم بررسی می‌کند و به عامل مشترک در میان آنها توجه می‌دهد.

 آنچه دانشمند بگوید حجت است

میثم محمدامینی در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: در عنوان اصلی  کتاب، «why we trust science?»، سوگیری وجود نداشت، پس در برگردان هم سوگیری نکردم و از لفظی همچون «باید» استفاده نکردم. هرچند، نویسنده در متن کتاب به دنبال دفاع علم و برجسته کردن اهمیت اعتماد به علم است. 

او بیان داشت: در علوم طبیعی یا علم جدید که با تجربه سروکار داریم و یک قدم به شناخت ماهیت آن نزدیک می‌شویم، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در حوزه‌ی اعتماد به علم توجه ما را به خود جلب می‌کند، عدم قطعیت علم و ابتنای آن بر استقرا است. از سوی دیگر، وقتی این اعتمادپذیری از جانب مردم یا سیاست‌گذاران در زمینه‌ها‌یی چون بهداشت، درمان و آموزش مطرح می‌شود، مواردی همچون چرایی پذیرش علم و نقش راهبری آن در سیاست‌های عمومی و چگونگی استفاده از علم در مسائل مطرح می‌شود. به هر روی، علم ابزاری است که ممکن است خطا بکند و  هرگز گارانتی صددرصدی نمی‌دهد. پس، سپردن جان و مال به توصیه‌ها و راهکارهای علم می‌تواند نگرانی‌هایی هم همراه داشته باشد.

او ادامه داد: حتی اگر به این نتیجه برسیم که باید به سخنان دانشمندان توجه و به توصیه‌هایشان عمل کنیم، در موقعیت‌هایی دانشمندان را بر سر اختلاف می‌یابیم و همواره با این احتمال مواجهیم که باز علم به بیراهه‌ای رفته باشد، همان‌طور که در پنج نمونه‌ی ارائه شده در همین کتاب گزارش شده است. حتی این احتمال هست که توصیه‌ی دانشمندان برای اصلاح امری در یک حوزه منجر به بروز آسیب‌هایی جبران‌ناپذیر در حوزه‌های دیگر شود یا انگیزه‌ی دانشمندان از موضع‌گیری در قبال مساله‌ای در راستای تأمین یا حافظت از منفعت گروهی خاص باشد. برای نمونه علت مخالفت گروه محافظه‌کاران با بحث گرم شدن زمین در امریکا می‌تواند در راستای حفظ سبک زندگی امریکایی (مثلاً ماشین هشت سیلندر و مصرف‌گرایی) باشد که جرج بوش پدر آن را خط قرمز امریکا می‌دانست.   

محمدامینی تأکید کرد: نیومی اورسکیز، اول دانشمندی مطرح بوده است که در زمین‌شناسی و اقیانوس‌شناسی تألیفاتی داشته و در ادامه به سراغ تاریخ علم و بعد فلسفه علم رفته است. این مهم است چرا که امروز در مقایسه با زمان شکل‌گیری رشته‌ی فلسفه‌ی علم در ابتدای قرن بیستم، در مطالعات علم و فناوری، در تاریخ علم و در فلسفه‌ی علم به کار دانشمندان در عمل توجه جدی‌تری می‌شود و آن انفصال و انقطاع از شکل تجربی فعالیت علمی کمرنگ‌تر شده است. آنکه در دانشگاه کار علمی جدی انجام داده باشد یا تاریخ علم را دقیق مطالعه کرده باشد، وقتی در جایگاه فیلسوف علم قرار می‌گیرد، دقت و اعتبار حرف‌هایش در مورد علم بیشتر خواهد بود. 

او توضیح داد: در بدنه اصلی کتاب، نیومی اورسکیز نظراتش را در دو سخنرانی بیان می‌کند. در ادامه چهار نفر نقد و نظراتشان را در خصوص گفته‌های اورسکیز مطرح می‌کنند و در نهایت، اورسکیز به هر کدام از این نقدها پاسخی مبسوط می‌دهد. ساختار کتاب طوری است که مخاطب غیرمتخصص برای خواندن آن به پیش‌نیازهای مفصل نیاز ندارد، اما کتاب مقدماتی نیست و صرفاً برای معرفی دیدگاه‌های موجود در زمینه اعتماد به علم نوشته نشده است، بلکه اثری پژوهشی است که حجم زیادی یادداشت، پی‌نویس و مرجع دارد و نویسنده در آن از تز نسبتاً جدیدی دفاع می‌کند که آن اعتماد به علم است، علی‌رغم آگاهی از ابتنای علم به اجماع دانشمندان و اینکه تک تک نظریات علمی ممکن است بر خطا باشند. او شرایط اجماع علمی را تکثر، تنوع و گشوده بودن جامعه‌ی علمی به نظرات مخالف می‌‌داند و بر آن است که بر پایه‌ی این اجماع می‌توان به نهاد علم اعتماد کرد. بنابراین، نویسنده در روایت و دیدگاه خودش در این کتاب گرایشی جامعه‌شناسانه دارد.  

او بیان داشت: اورسکیز در این کتاب در مورد اینکه چگونه می‌توان در جایگاه یک شهروند یا در حوزه‌های عمومی سیاست‌گذاری به علم اعتماد کرد، سخن نمی‌گوید. اما الان وضع جهان طوری است که ما مرجعیتی (اتوریتی) برای نهاد علم در فرهنگ و جامعه خودمان قائل هستیم؛ یعنی آنچه دانشمند بگوید برای ما حجت است. البته دانشمندان مرجعیت معرفتی دارند؛ به این معنی که در حوزه تخصص خود بهتر از عموم مردم حقایق را می‌شناسد و بنابراین، ما برای پایبندی به شرایط عقلانیت باور دانشمند را در یک حوزه باور می‌کنیم. اما آنچه در این کتاب کمتر به آن پرداخته شده است، این است که دانشمند نمی‌تواند مرجعیت عملی داشته باشد و نمی‌توان از «باید چه کرد» دانشمند هم دفاع کرد و این خود در چارچوب سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شکل‌های مختلفی پیدا می‌کند. در واقع، چون دانشمند از مرجعیت عملی و پایه نمایندگی و انتخاب در نظام‌های دموکراسی برخوردار نیست، حدود و ثغور تبعیت از باور یا عمل او مساله‌ی مهمی است و به نظرم  تفکیک مرجعیت علمی و عملی باید در نظر گرفته شود.

این استاد دانشگاه گفت: اورسکیز برای پاسخ دادن به چرایی اعتماد به علم، به تاریخ رجوع می‌کند و به زمانی برمی‌گردد که علوم طبیعی جدید شکل گرفت. او می‌گوید، ابتدا خود چهره‌های اصلی علم، مردان بزرگ علم مثل گالیله یا نیوتن، منشأ اعتماد بودند. اما در ادامه روش علمی جایگزین چهره‌ها شد و توجه نقادانه به شواهد تجربی اهمیت یافت. شاید بخش عمده‌ی فلسفه‌ی علم در اوایل تا نیمه‌ی قرن بیستم مبتنی بر همین نگاه بود که روشی علمی یا در تعبیر پوپری منطق اکتشاف علمی وجود دارد که می‌توان آن را در چارچوب منطق صوری صورت‌بندی کرد و فهمید چگونه می‌توان از شواهد تجربی به گزاره‌های کلی و نظری رسید. ولی در نیمه دوم قرن بیستم وضعیت تغییر کرد و توجه به تاریخ علم و در ادامه جامعه‌شناسی علم بصیرت‌هایی مهم و جدی را در کار ‌آورد و نواقص رویکردهای قبلی را آشکار کرد. نیومی می‌گوید، تامس کهون، مورخ علم، در «ساختار انقلاب‌های علمی» تجربه‌گراها را در چاهی انداخت که خودشان کنده بوند. یعنی تجربه گراها بر مبانی تجربی نظریه ی علمی تاکید دارند و کهون هم استدلال کرد که ما هم در جایگاه علم شناس یا فیلسوف علم می‌خواهیم به تجربه توجه کنیم و کار دانشمندان را در تاریخ علم بنگریم. یکی از مباحث مشهور در این خصوص در ایران، فلسفه علم پوپر است. او معیار ابطال‌پذیری را برای علمی بودن و جدا سازی علم از شبه علم مطرح می کند. اما او امروز در بیرون از مرزهای فلسفه شناخته شده تر و محترم تر است، چراکه برای نمونه می‌گوید ما به جای تایید به دنبال ابطال هستیم، در حالی که در تاریخ علم موارد متعددی خلاف این ادعا را نشان می دهند.

او نمونه‌های متعددی در رد ادعای پوپر آورد که در آنها دانشمندان در برخورد با شواهد غیرموید یا متعارض دست از نظریه برنداشته و آن را ابطال نکردند و کسی را برای پایبندی به آن زیر سوال نبردند. در ادامه گفت: در نهایت،  نیومی اورسکیز بعد از ارائه‌ی گزارشی خلاصه و سریع از این موارد، به چرخش اجتماعی اشاره می‌کند؛ یعنی به توجه به عوامل اجتماعی و نقش مهم جامعه علمی. امروز در غالب نظریه‌های فلسفه علم یا مطالعات علم و فناوری در مورد طرز کار علم تأکید خیلی زیادی روی جماعات علمی هست و این اهمیت ارتباط‌های علمی، جمع متنوع و پذیرای انتقاد را نشان می‌‌دهد و به ما یادآور می‌شود که علم در انزوا رشد نمی‌کند.

محمدامینی پنج مطالعه‌ی موردی از بیراهه‌روی‌های علم ارائه می‌کند و توضیح می‌دهد که در هر یک از اینها یکی از شرایط ضروری برای اجماع علمی نقض شده است؛ یعنی آن اجماع علمی برآمده از جامعه متنوع و گشوده به انتقاد نبوده است. برای نمونه نظریه‌ی انرژی محدود را مطرح می‌کند و توضیح می‌دهد که در قرن نوزدهم همزمان با مطرح شدن نظریه‌ی ترمودینامیک کسی هم با تکیه بر اصول ترمودینامیکی ادعا کرد که بدن زن‌ها سیستمی مستقل است و اگر بخواهند وارد برخی فعالیت‌ها نظیر فعالیت‌های دانشگاهی شوند، کارکردهای تولیدمثلشان دچار مشکل می‌شود. اورسکیز گوشزد می‌کند که این نظریه را فردی واجد وثاقت و اعتبار دانشگاهی مطرح می‌کند، اما به حرف او توجهی نمی‌شود و با نقدهای جدی هم مواجه می‌شود. درحالی‌که سخنان او به درستی بررسی نمی‌شود. همین‌طور او توضیح می‌دهد که در نگاه به گذشته عموماً بحث از برتری‌نژادی را به آلمان نازی و نظرات فاشیست‌ها نسبت می‌دهیم،در حالی که  بررسی تاریخی دقیق‌تر نشان می‌دهد که  نظریه‌ی اصلاح نژادی در امریکا طرفداران زیادی داشته است.

او تأکید کرد: امروز گزارش این بیراهه‌روی‌ها برای آن مهم است که ما بتوانیم کل نهاد علم را از زیر سوال بیرون بکشیم و مشخص کنیم که چرا و کجاها علم به بیراهه درمی‌غلتد. خود اورسکیز در کتاب «سوداگران مرگ»، که با همکاری اریک کانوی نوشته است، مفصل درباره این توضیح می‌دهد که چطور شرکت‌های دخانیات با تأمین مالی برخی دانشمندان کمپین طولانی و نسبتاً موفقی را پیش بردند تا در فضای عمومی در خصوص مضر بودن دخانیات تردیدافکنی کنند. بنابراین، برای دفاع کردن از علم باید بر معیارهای سلامت جامعه علمی و اجماع حاصل از بحث‌های انتقادی تکیه کرد.

او در بخش‌های پایانی سخنان خود درباره‌ی وسواس روش‌پرستی گفت: اورسکیز بر این باور است که بعضی‌ها در حوزه‌های مشخص، به شدت به شماری از روش‌ها وسواسی شده‌اند و  تعدادی روش را به نام روش علمی شناسایی کرده‌اند که در درس روش تحقیق  آنها را معرفی‌ می‌کنند و پژوهش علمی را در قالب این روش‌ها توصیف می‌کنند. افزون بر حوزه‌ی علوم طبیعی، ما در ایران تأکید بی‌اندازه بر روش‌شناسی را در حوزه‌ی علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز می‌بینیم. در‌حالی‌که در خود فیزیک و شیمی، زیست‌شناسی و زمین‌شناسی و علوم طبیعی این شکل وسواس در مورد روش وجود ندارد. نیومی اورسکیز از این ادعا دفاع می‌کند که روش علمی به معنی مجموعه مشخصی از روش‌ها وجود ندارد، بلکه بعضی روش‌ها وجود دارد و  ممکن است روش‌های دیگر هم پیدا شود و این جامعه‌ی علمی سالم است که باید در  مورد آنها قضاوت بکند.

محمدامینی در پایان به اختصار درباره‌ی نقدهای مطرح شده در این کتاب در مورد سخنان ابتدایی اورسکیز و پاسخ‌های او را به این نقدها توضیح داد.

 

وقتی بی‌اعتمادان به علم هم وارد بازی می‌شوند

ابوتراب یغمایی در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: از ترجمه‌ی این کتاب بسیار خوشحال شدم، چراکه یکی از مقالات اورسکیز و زی وانگ،   «History of science and American science policy» را در کلاس تاریخ علم به دانشجویان سیاست‌گذاری علم و فناوری تدریس می‌کردم و با این نویسنده آشنا بودم. او و همکارش در این مقاله به رابطه‌ی میان تاریخ علم و سیاست علم و فناوری در امریکا می‌پردازند. این مقاله برای دانشجوی سیاست علم و فناوری که از رشته‌ی مدیریت و اقتصاد آمده و چندان اطلاعی از تاریخ علم و فلسفه ندارد، پیوند مهمی را معرفی می‌کند. به هر روی، نقش مورخان علم و فلاسفه‌ی علم در امریکا سابقه‌ی طولانی دارد و همزمان با تأسیس نهادهای سیاست علم در این کشور در سیاست‌گذاری آن نقش داشته است. درحالی‌که در کشورهایی مثل ایران که در زمینه‌ی سیاست عقب‌ماندگی تاریخی دارند، این نیست. حتی من گمان می‌کنم  نقص‌های سیاست علم و فناوری ما تا حدود زیادی به همین نبود همکاری، در انزوا یا بیرون از حوزه‌ی سیاست و فناوری ماندن فلاسفه و مورخان علم برمی‌گردد. 

او ادامه داد: اورسکیز ادعا می‌کند در این کتاب استدلال‌هایی مطرح می‌کند که حتی کسانی را که باور دارند علم حقیقت‌نما نیست و قرار نیست روایت صادقی از جهان بدهد قانع می‌کند به علم اعتماد کنند. این ادعا بزرگ و عجیب است. او دایره‌ی شمول را می‌گستراند و ناباوران و بی‌اعتمادان به علم را هم وارد بازی می‌کند تا سیاست مبتنی بر علم را به نحوی معقول‌تر و موفقیت‌آمیزتر جلو ببرد.

او بیان داشت: اورسکیز در این کتاب با سه عنصر/نهاد/المان سروکار دارد: اول علم یا نهاد علم، دوم دولت یا حاکمیت و سوم توده مردم. او این سه را مبنا قرار می‌دهد و کنش بین آنها را بررسی می‌کند. آن نظام دانشگاهی که بناست این سه را با هم مقایسه بکند، سیاست علم و فناوری است که سابقه‌ای چندین دهه‌ای دارد و به سوالاتی درباره‌ی (الف) نحوه‌ی سیاست‌گذاری در علم و فناوری و (ب) نحوه‌ی کمک رساندن علم و فناوری به ما در مواجهه با مسائل و مشکلات پرداخته می‌شود. در دسته‌ی الف، مسائلی چون میزان بودجه‌ی تخصیصی به علوم مختلف، رشته‌های مورد حمایت، ظرفیت دانشگاه‌ها، تعداد اساتید و ظرفیت پژوهشی مورد بحث قرار دارد و بیشتر سیاست‌گذاران در حوزه‌ی علم با آنها روبه‌رو هستند. اما موضوع این کتاب در دسته‌ی ب قرار دارد و می‌پرسد، علم و فناوری چگونه ما را در حل مشکلاتی مثل آلودگی هوا یا کمبود آب کمک می‌کند. توده‌ی مردم با این مشکلات دست به گریبان‌اند و انتظار می‌رود دانشمندان برای حل آنها به ما کمک بکنند.

یغمایی تصریح کرد: در انتظار گره‌گشایی داشتن از علم این پیش‌فرض نهفته است که ما به علم اعتماد می‌کنیم تا سیاستمان را براساس آن بنا ‌کنیم. اما، اورسکیز در این کتاب از مشکلی در اعتماد به علم در دهه‌های اخیر سخن می‌گوید. او توضیح می‌دهد که سیاست‌های مبتنی بر رهیافت‌های علمی و فناورانه در دهه‌های اخیر با مشکل مواجه شده است تا جایی که دیگر سیاست‌گذار ما هم به راه‌حل‌های علمی متوسل نمی‌شود و سیاست خود را بر اساس علم و فناوری بنا نمی‌کند. در ادامه او می‌کوشد، این مشکل را حل بکند و دلایلی را برای اعتماد به علم اقامه کند. او بر آن است که ما برای اعتماد دلایلی از تاریخ علم و فلسفه علم و جامعه‌شناسی علم می‌خواهیم و نمی‌توانیم درون سیاست علم به این بی‌اعتمادی جواب بدهیم.

او ادامه داد: اورسکیز برای صورت‌بندی دلایل خود دو استراتژی را پیش می‌گیرد، یکی ایجابی و دیگری سلبی. اورسکیز می‌گوید، به دو دلیل ایجابی ما باید به علم اعتماد کنیم و به انواع و اقسام دلایل سلبی می‌توانیم پاسخ رقیبان را بدهیم. او می‌گوید، شواهد تاریخی به ما دلایل خوبی می‌دهند که به علم اعتماد کنیم؛ یعنی در تاریخ علم هر جا دانشمندان وارد کار شده‌اند، به نحو موفقیت‌آمیزی عمل کرده‌اند و ما را به اهدافمان رسانده‌اند. دلیل ایجابی دیگر اینکه علم سرشتی اجتماعی دارد و فرآیندی جمعی است و این فرآیند جمعی یا اجتماعی یا اجماعی در جامعه علمی دلیل خوبی برای اعتماد به علم است. بر این مبنا که وقتی دانشمندان با ارزش‌ها و فرهنگ‌های مختلف، در فرآیند ارزیابی و تصحیح نظرات شرکت می‌کنند سوگیری‌هایشان از بین می‌رود و در نتیجه، ما شاهد خوبی داریم که بگوییم برآیند آن نظریه‌پردازی ما را به درستی هدایت کرده است. من عامدانه از لفط حقیقت یا صدق پرهیز می‌کنم، چون نیومی اورسکیز صدق یا حقیقت را پیش‌فرض نمی‌گیرد، بلکه به این توجه دارد که امور در ظاهر امر چگونه رفتار می‌کنند.

او افزود: البته او به این دلایل اکتفا نمی‌کند و می‌گوید، به رغم اینکه این شواهد وجود دارد، مخالفان اعتماد به علم دلایل متعددی می‌آورند و باید به آنها پاسخ گفت. اولین دلیل اینان استدلال کلاسیکی است که علیه واقع‌گرایی علمی بیان می‌شود: فرااستقرای بدبینانه. او می‌گوید، مخالفان به تاریخ علم متوسل می‌شوند و می‌گویند ما در زمان‌های دور فکر می‌کردیم که نظریه‌های علمی صادق هستند ولی با گذشت زمان فهمیدیم که اینها دیگر صادق نیستند. به همین قیاس، الان هم نظریه‌هایی داریم که ده یا صد سال بعد معلوم می‌شود که صادق نیستند. دلیل دوم، تعین ناقص نام دارد و شبیه دلیل اول است. تعین ناقص می‌گوید، ما برای مجموعه‌ای از شواهد مشخص و معین مجموعه‌ای از نظریه‌ داریم که با هم ناسازگارند و روایت‌های مختلفی از جهان می‌دهند.

یغمایی توضیح داد: اورسکیز ضمن تأیید استدلال‌های بیان شده علیه واقع‌گرایی علمی، ادعا می‌کند که اعتماد به علم ربطی به صدق علم و نظریه‌های علمی ندارد. او تصریح می‌کند که در اعتماد به علم یا نظریه‌ی علمی ما قرار نیست بر این باشیم که این نظریه روایت صادقی از جهان می‌دهد، بلکه به موفقیت آن علم یا نظریه در رابطه با امور طبیعی اعتماد می‌کنیم. علم به ما کمک می‌کند که امور را پیش‌بینی و تبیین کنیم و شاید هیچ‌کدام از اینها به صدق ربطی ندارد. همان طور که نظریه‌ی نیوتن با مطرح شدن نظریه‌ی نسبیت و مکانیک کوانتومی مردود شد، اما هنوز هم در ناسا با نظریه‌ی نیوتن فضانورد به فضا می‌فرستیم و با همین نظریه خودرو می‌سازیم و این نظریه برایمان کار می‌کند. پس، به باور او لزومی ندارد اینها صادق باشند، ولی می‌توانند مبنای کنش و سیاست‌گذاری ما قرار بگیرند.

او در ادامه درباره‌ی پنج نمونه‌ی مفصل اورسکیز در کتاب مفصل توضیح داد و در بخش پایانی سخنان خود، درباره‌ی ربط این کتاب به جامعه‌ی ایران گفت: من این کتاب را برای جامعه‌ی ایران و به خصوص برای نقش‌آفرینان و مسئولات در عرصه‌ی سیاست (پالتیک و پالیستی) ضروری می‌‌دانم. وضعیت ما در سیاست‌گذاری علم و فناوری با کشورهای پیشرفته قدری متفاوت است. وقتی در میان خطوط این کتاب حرف‌های سیاستمداران امریکایی را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که اینها از سوادی اولیه در حوزه‌ی تاریخ علم و فلسفه سوادی برخوردارند؛ یعنی می‌دانند ارزش چیست یا شاهد به معنای درست کلمه به چه معنا است. این امر هم به سابقه‌ی تاریخی آنها و نقش دانشگاه‌ها و دوره‌های آموزشی مختلفی برمی‌گردد که در آن کشور باید بگذرانند و در ایران ما نیست. پس، سیاست‌گذار ما باید مقداری تاریخ علم و فلسفه علم بخواند و با این ادبیات آشنا شود. اما مساله‌ی دوم ما در ایران این است که ما بیشتر با اجماع سیاسی مواجهیم تا اجماع علمی. اغلب دانشمندان ما در مورد مسائل اتفاق نظر دارند؛ یعنی در حوزه‌ی آب بر اینکه نباید هندوانه کاشت یا بر روی خودکفایی در برخی مواد سرمایه‌گذاری کرد، هم‌رأی هستند، اما در این خصوص اجماع سیاسی وجود ندارد. در حالی که در کشوری مثل امریکا مساله نبود اجماع  میان دانشمندان به سبب مسائل ارزشی است که ما کمتر در حوزه‌ی علوم با آن درگیریم و بیشتر در علوم انسانی مثل اقتصاد با آن مواجهیم.

یغمایی در پایان گفت: در جامعه‌ی ما اقوام، نظرها، جوامع و گروه‌های مختلفی با ارزش‌های مختلف در کنار هم زندگی می‌کنند و به باور من، چاره‌ای جز گفت‌وگو پیش رویمان نیست. همان‌طور که نیومی می‌گوید، برای رسیدن به اجماع سیاسی و اجتماعی باید سخن بگوییم و ارزش‌هایمان را آشکار بکنیم تا بعدها به مشکل برنخوریم. از خلال گفت‌وگوهای دانشمندان و سیاستگذاران ما است که ما به اجماع می‌رسیم و می‌توانیم مشکلات را بهتر بشناسیم. بنابراین، این کتاب چه برای عموم مردم چه برای سیاست‌گذاران و مورخان و فلاسفه علم کتاب بسیار مفیدی است که ترجمه‌ی روانی دارد و پیشنهاد می‌کنم در دوره‌های درسی دانشگاهی هم استفاده شود.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST