کد مطلب: ۳۰۰۵۰
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۱ تیر ۱۴۰۱

بافت زبان و ساختِ پیام در شعر

عابدین پاپی

آرمان ملی: رومن یاکوبسن، زبان‌شناس روسی و نظریه‌پرداز ادبی و از ساختارگرایان روسی در نمودار فرآیند کلامی، شش نقش را بر پایه ارتباط با مخاطب، گوینده، موضوع، پیام، مجرای ارتباطی و رمز ترسیم می‌کند که عبارتند از: نقش عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی، و نقش ادبی. بنابراین آنچه در روند جهت‌گیری زبان از «خودکار» به «برجسته» نقش می‌آفریند، شاید نقش ادبی و فرآیند کلامی باشد. از نظر یاکوبسن، در این نقش، جهت ارتباط کلامی به سوی خود پیام و نه اندیشه آن؛ بلکه ساخت پیام است. یعنی ساختار و معماری پیام، مرکز توجه است و زبان کارکردی شعری می‌یابد. اما مبحثِ گفت‌وگو و گفت‌وگومندی تنها به این شش نقش مرتبط و ختم نمی‌شود؛ بلکه من فکر می‌کنم که یک معلول حالا این معلول چه اجتماعی باشد و چه طبیعی و مفهومی؛ مثلاً مخاطب یا موضوع و پیام یا اینکه معلولی به نام عاطفه یا ترغیب و ارجاع یا فرازبان- نه‌تنها از یک علت؛ بلکه از علت‌های متعدد و مختلفی به وجود می‌آیند. هر معلولی از علت‌های مختلفی ساخته می‌شود و در علم فلسفه هم دیگر مبحث یک علت و معلول مدنظر نیست؛ بلکه بحث علت‌ها و معلول‌هاست. اینکه در شعر، نقش عاطفه می‌تواند وابسته به یکسری علت‌ها باشد، درست است اما یک علت عمده تعیین کننده نیست. بنابراین خود شعر هم تنها علتش، شاعر نیست؛ بلکه علت‌های متعددی در طبیعت و جامعه دست‌به‌دستِ هم می‌دهند تا که معلولی به نام شعر به وجود آید. برای ارتباط با هرنشانه‌ای چه اجتماعی و چه طبیعی، فکر می‌کنم نقش‌های متعددی را باید کشف، تجربه و تبیین کرد. شاعر در زوایایی برای سُرایش شعر از دو عنصر درونی به نام اختیار و انتخاب نیز استفاده می‌کند. شعر امروز، تنها شعر فی‌البداهه نیست؛ بلکه شعر اندیشه و عقل و تدبیر هم است و من به جهانِ مشاهده و مشاهده جهان اعتقادِ بیشتری دارم و شعر را جهان مشاهده، و نه مشاهده جهان می‌پندارم. شعر مشاهده در مشاهده هم است و کارکرد آن، اغلب اجتماعی و تجربی است. ما برای سُرودنِ شعر هم باید اختیار کنیم و هم انتخاب کنیم. این شیوه به ما کمک می‌کند تا به یک تصمیم درست و فراروند دست یابیم. در جهانِ پست‌مدرن که جهان پاتافیزیک است و در همآورد با متافیزیک، درمبارزه و جدال است، دیگر مرکز توجه نمی‌تواند به سمت یک شعر متافیزیک باشد یا یک شعر مدرن با کاربست‌هایی مدرن. واسازی(deconstruction) مهم‌ترین مبحثی است که ساختمان شعر ما را تخریب و طرحی دیگر را با ساختاری دیگر برای ما تجویز می‌کند. زبان در جهانِ امروز به مثابه حرکت زمان است که این حرکت پیش‌رو و فراروی خود را می‌بیند؛ نه واماندگی‌های پشت‌سر خویش را. بافت زبان شعر، با کلاف‌های زمان ساخته می‌شود و همین برساختگی، منجر به ساخت‌مندی پیام می‌شود. هیچ شاعری نمی‌تواند زبان را از زمان بگیرد؛ زیرا خصلت و مرام ذاتی زبان، حرکت در زمان‌ها و مکان‌هاست و همیشه امری قراردادی بوده است. من این حرکتِ زبان را تطور می‌دانم؛ نه تغییر و تحول. ساخت پیام بدون پیامدی معنایی، بی‌ارزش است. ارزش زبانِ شعر را پیامِ شعر تعیین می‌کند. زبان، پیام‌ساز است و پیام هم باید زبان‌ساز باشد و این یک رابطه معنایی دوسویه و چندگویه است. منتقد وقتی اثری را نقد می‌کند، هدفِ آن تغییر زبان و تغییر در ترکیبِ معنای شعر است. زبانِ شعر، مانند زبانِ جامعه، در حال تغییر است. وابستگی در دنیای امروز به یک زبان مستقل؛ هرقدر هم زیبا و جذاب و کارآمد باشد، منجرِ به تکرار و عادت می‌شود. شعر، یک تولید اجتماعی است و لباس شاعر هم کلمات هستند که تنوع درکلمات، باید یکی از دغدغه‌های مهم شاعر باشد. زبان مهم‌ترین عنصر شعر و یکی از عناصر مهم جهان و واقعیات جهان به شمار می‌رود. هیدگر، فیلسوف اصالتِ وجود زبان را «خانه هستی» می‌داند. پس درجهانِ امروز و براساس تفکر ویتگنشتاین، سیالیت در زبان و ذهن و به اصطلاح؛ اصالت ذهن و زبان در هر موضوع و پیامی بسیار مهم است. من زبان را یک انتخاب می‌دانم که از جانب شاعر اختیار می‌شود؛ برخلاف هر نیاز دیگر که انسان ابتدا آن نیاز را اختیار و بعد انتخاب می‌کند. اگرچه درجهانِ دیروز، شاعر، شعر را اختیار می‌کرد و بیشتر فی‌البداهه به جای ارتجال ایفای نقش می‌کرد و این اختیار بر اساس اراده و ارادگی‌های او اتفاق می‌افتاد. با وجود تعریف هیدگر، زبان را می‌توان «خانه کلمات» دانست و این فرهنگ کلمات‌اند که زبان را شکل می‌دهند. البته نقش‌های عاطفی و تجربی و سایر نقش‌ها هم در جهت بالندگی هرچه بیشتر معنا و مفهوم شعر به زبان کمکی بایسته می‌کنند. فرآیند کلام براساس فرآیند و برآیند شاعر درنشانه‌های طبیعت و اجتماع شکل می‌گیرد و چه‌بسا یک شاعرِ بد اخلاق و غیرعاطفی، هرگز قادر به تولدِ زبانِ عاطفه درشعر نیست. ازسویی دیگر، نقش همدلی یا فرازبانی یک کلیت و فرآیند جهان‌شمول نیست زیرا همدلی در یک بافتار یکنواخت مرتبط با یک فرهنگ و تمدن، بارور می‌شود. پس ممکن است شما نتوانید زبان شعر را در یک بافت اجتماعی با توجه به دترمینیسم اجتماعی به سمت فرهنگ همدلی هدایت کنید. با این تفاسیر، من با نگاه ِیاکوبسن درجهاتی نسبی موافقم اما یک کلیت و قطعیت محض نیست که همه از آن تبعیت کنند. نقش‌ها در شعر به همین سادگی قابلِ اجرا نیستند؛ چراکه هرکلمه‌ای نقشِ خودش را بازی می‌کند و البته فرهنگِ کلمات هم متفاوت است. دریک کتاب، تنها جهان کلمات یک زیست‌مندی مشابه را تجربه نمی‌کنند؛ بلکه تقابل مفهومی کلمات هم از عمده موارد مدنظر است. نقش‌ها به همان‌اندازه که نقش‌پذیرند، به همان مقدار هم نقش‌گریزند؛ مثلاً نقش یک کلمه عاطفی و یا یک انسان عاطفی ممکن است با کلمه و یا انسان دیگر متفاوت باشد؛ همچنان‌که همدلی و همزبانی کلمات هم به یک اندازه نیست.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST