وینش: ادبیات زیرزمینی یا ممنوعه یا همان سامیزدات (samizdat) به سیستمی در اتحاد جماهیر شوروی سابق و اقمارش گفته میشد که ادبیات ممنوع در مجاری دولتی را به طور پنهانی و زیرزمینی چاپ یا رونویسی میکرد. هزاران شهروند به این ترتیب خود در چاپ و پخش یک داستان یا شعر سهیم میشدند و آن را دست به دست میگرداندند. سامیزدات معادل ادبیات مخفی و زیرزمینی است اما در عمده زبانها با همان کلمهی روسی آن جاافتاده است. روسها علیرغم تاریخچهای از استبداد که در کارنامهشان دارند، از تاریخ مفصلی از مقاومت در برابر استبداد هم برخوردارند.
سامیزدات، روشی زیر زمینی برای انتشار ادبیات در روسیهی زمان شوروی بود. به طور دقیق، سامیزدات عنوان کلی نشریههای زیرزمینیای بود که در دوران اتحاد جماهیر شوروی، مقالات سیاسی، اخبار، داستانهای کوتاه و بلند، اشعار، متون مذهبی و کارهای توقیف شدهی خارجی را به صورت مخفیانه و غیررسمی منتشر میکرد.
سامیزدات، مخفف ترکیب самостоятельное издательство (ساماستایاتیلنایا ایزداتیلستوا) است و به معنی انتشارات مستقل میباشد. این واژه را در مقابل گاسیزدات، یا انتشار دولتی قرار میدهند. تامیزدات (Тамиздат) هم عنوان کلی کتابهایی بود که در خارج از اتحاد جماهیر شوروی منتشر میشدند و به صورت غیرقانونی، به دست شهروندان شوروی میرسیدند.
البته، سامیزدات فقط مختص به نوشتهها نیست. صفحات گرامافون و موسیقیهای ممنوعه هم به نوعی، جزو سامیزدات به شمار میآیند.
انتشار آثار ممنوعه به شکل غیررسمی و گرداندن آن به صورت دست به دست در روسیه سابقه تاریخی هم داشت. در اواخر قرن نوزدهم میلادی، دانشآموزان روس، جزوههایی رادیکال را در محکومیت تزار منتشر میکردند. پس از انقلاب نافرجام سال ۱۹۰۵ و سرکوب آزادیهای مدنی هم متنهایی تند و اعتراضی، به صورت دست به دست و گسترده منتشر شدند.
ولادیمیر بوکوفسکی (نویسنده، فعال حقوق بشر، سیاستمدار و دگراندیش اهل شوروی)، تعریف جذاب و کاملی را از سامیزدات ارائه داده است. او روند انتشار یک سامیزدات را اینطور خلاصه میکند: «خودم آن را مینویسم، خودم ویرایشش میکنم، خودم وظیفهی سانسور را بر دوش میکشم، خودم آن را منتشر میکنم، خودم توزیعش میکنم و خودم هم به خاطرش به زندان میروم.»
اما تمام ماشینهای تحریر باید در شوروی ثبت میشدند و به علاوه در شوروی قوانین سفت و سختی برای خرید کاغذ وضع شده بودند. بر همین اساس، هر خرید بیش از مقدار مجاز (که چندان هم زیاد نبود)، فوراً گزارش میشد. این ماجرا زمانی اهمیت مییابد که بدانید سامیزدات معمولاً از ۱۰ صفحه تشکیل میشد. از طرف دیگر، هر گیرندهای دراین زنجیره، حداقل ۴ نسخه دریافت میکرد. در این میان، ریسک بزرگ و بزرگترین ریسک این بود که یکی از گیرندهها، خبرچین پلیس باشد. بنابراین شهروندان حسابی در خطر بودند.
بنجامین رام، یکی از نویسندگان و روزنامهنگاران پیشین بیبیسی و نشریهی OpenDemocracy در مقالهای با عنوان «نویسندگانی که سانسور در اتحاد جماهیر شوروی را به چالش کشیدند»، به روشهای مبتکرانهای اشاره میکند که نویسندههای روس برای زیر پا گذاشتن قوانین سختگیرانهی شوروی ابداع کرده بودند.
یکی از مهمترین نویسندگان و شاعران تحت فشار شوروی آنا آخماتووا بود. آخماتووا، شاعر روس، مثل خیلی از شاعران دیگر دنیا، اشعارش را با قلم روی کاغذ مینوشت. در گام بعدی، اصلاحات لازم را اعمال مینمود و در نهایت، حاصل کار را با صدای بلند روخوانی میکرد؛ میخواست مطمئن شود که همه چیز، درست به نظر میرسد. بعد از این مرحله، یا شعر را برای مجلهای میفرستاد، یا آن را در گوشهای، به امید رسیدن به کمال، رها میکرد.
اما زیر فشار پلیس مخفی استالینی که هر لحظه ممکن بود سر برسد و آپارتمان آنا آخماتووا را بازرسی کند؛ در چنین شرایطی، یک خط شعر، یک خطِ اشتباه از یک شعر، میتوانست به قیمت جانش تمام شود. به همین دلیل، به محض نوشتن یک شعر، تمامی کلماتش را به خاطر میسپرد و در نهایت، کاغذی را که بر روی آن سروده بود، میسوزاند. اما شعر برای زنده ماندن، باید به اشتراک گذاشته شود. به همین دلیل، آخماتووا چند تن از زنان نزدیک به خود را به خانهاش دعوت میکرد و هر شعر را بارها و بارها برایشان میخواند تا مطمئن شود که اشعارش زنده میمانند.
در مقالهی پیش رو، مارتین پوچنر، منتقد، فیلسوف ادبی و استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، به بازخوانی شرایط زندگی حرفهای شاعران و نویسندگان، در دوران شوروی پرداخته است. او آنا آخماتووا و الکساندر سولژنتسین را به عنوان نمونههای موردی این مقاله برگزیده است.
سرانجام در مقالهی سوم سراغ ستاره سامیزداتها، الکساندر سولژنیتسین میرویم. «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» که منتقدان ادبی آن را با قصههای تولستوی یا «خاطرات خانه مردگان» داستایفسکی مقایسه کرده بودند، یک روز از زندگی یک محکوم در اردوگاههای کار اجباری شوروی در سیبری را روایت میکند. این رمان کوتاه در مجله ادبی مشهور نووی میر چاپ شد. اما از اواخر دهه شصت میلادی کارهای سولژنیتسین دیگر ممنوع شده بودند.
سولژنیتسین معتقد بود که شهروندان معمولی شوروی یک وظیفه دارند و آن هم اینکه همدست دروغگوها نشوند. اما، هنرمندان مسئولیت بزرگتری بر دوش دارند. آنها باید دروغها و دروغگوها را شکست بدهند. درباره زندگی او و نقش سامیزدات در همهگیر شدن آثارش این مقاله را بخوانید.
اما سامیزدات منحصر به روسیهی شوروی نبود و در اروپای شرقی و به خصوص چکسلواکی هم نقش مهمی در حفظ ادبیات ایفا کرد. در شامگاه ۲۰ آگوست ۱۹۶۸ برای آزادیخواهان چکسلواکی همه چیز به پایان رسید. در این شب 200 هزار سرباز و 2 هزار تانک از شوروی و سایر کشورهای پیمان ورشو وارد چکسلواکی شدند و بساط دوران کوتاه آزادی را که موسوم به بهار پراگ شد برچیدند. این بیستویک سال دوران سیاهی برای ادبیات چک و اسلواکی قرار بود بشود. اما برخلاف انتظاری که میرفت، این بیستویک سال دوران سیاهی برای ادبیات چک نشد.
یکی از مهمترین عواملی که به نویسندگان چکسلواکی کمک کرد، انتشار آثارشان به وسیله سیستم انتشار زیرزمینی سامیزدات بود. به فاصلهای کوتاه از سرکوب بهار پراگ، شبکهای در کشور به وجود آمد که نوشتههای نویسندگان ممنوع کشور را مثل برگ زر روی دست میبردند. چکسلواکی در این زمینه در اروپای شرقی و مرکزی تحت سیطره کمونیستها، شاخصترین بود.
در یکی از جوکهای معروف شوروی آمده است: مادربزرگی تمام تلاش خود را کرد که نوهاش به جنگ و صلح علاقهمند شود. وقتی نتوانست، مغلوب ناامیدی نشد! رمان را با دست تایپ کرد تا شبیه یک نشریه سامیزدات به نظر برسد.