کد مطلب: ۳۰۵۳۲
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱

خون جاری

دکتر نعمت‌الله فاضلی

انجمن جامعه‌شناسی ایران: از همان زمان که علم مدرن و نهادهای آن در ایران پاگرفت یعنی از دوره ناصرالدین شاه، «قبله عالم»، تا زمان رضاشاه، و بعد از او محمد رضاشاه و دوره جمهوری اسلامی، نظام های سیاسی و حاکمان ایران و قبله عالم ها حداقل در یک چیز اجماع داشته اند: نقد یعنی سیاه نمایی، منفی بافی، ناامید کردن مردم و توطئه دشمن. این اجماع نیز حداقل یک پیامد بزرگ و همیشگی داشته و آن پرهزینه کردن اندیشه ورزی نقادانه و کشتن تفکر مستقل و جلوگیری از شکل گیری سوژه خلاق و نقاد از طریق نظام‌های آموزشی و آموزش عالی است. در مدرسه و دانشگاه نه تنها به «علایق رهایی بخش» توجه نمی شود و اساساً سرکوب می شوند؛ بلکه تفکر تحلیلی و انتقادی معرفت شناسانه هم آموزش نمی دهند که مباد روزی اندیشه ای مستقل به ذهن شان خطور کند. پیامد این وضعیت و استمرار تاریخی و طولانی آن موجب شده اهمیت و جایگاه مفهوم نقد از نظام آموزشی و آموزش عالی ایران حذف یا کاملاً حاشیه ای شود و فراموش شود که نقد خون جاری در رنگ نظام آموزشی و آموزش عالی است. خشک شدن این خون، مرگ و نیستی آموزش است. معلمان و مدرسان نیز عموماً رغبتی به دانستن، آموختن و ورزیده شدن در نقد ندارند. «گفتمان ضدنقد» توانسته بر گفتمان نقد مسلط شود و حتی صورتی هژمونیک و چیره پیدا کند. «ضد نقد» زبان و مفاهیمی را خلق و جا انداخته است: سیاه نمایی، منفی بافی، روشنفکر بازی، نقد منصفانه و نقد مشکل گشا (همراه با راه حل). فرهنگ آموزش و فرهنگ دانشگاه، فرهنگ نقد است. هر از گاهی لازم است این فرهنگ را بشناسیم و ویژگی‌های آن را یادآور شویم. یادآوری این ویژگی ها ضرورت دارد؛ تا این ضرورت ها را ندانیم، نمی توانیم دریابیم که چرا آزادی و آزادی بیان و آزادی اندیشه و آزادی دانشگاهی، مفاهیم لوکس، غربی و باری به هر جهت نیستند. تا ندانیم نقد خون جاری زندگی دانشگاهی است، و لازمه جاری بودن این خون، فضای آزاد است، نمی توانیم ریشه فلاکت‌ها و فقرها و فقدان‌های مان را بشناسیم. چشمان دانشگاه بدون نقد نابیناست، و نقد بدون آزادی، ممکن نیست. این قصه وقتی نوبت به علوم انسانی و اجتماعی می‌رسد، اهمیتی مضاعف و صد چندان دارد. گمان نکنیم که تنها سیاستمداران و قبله عالم‌ها هستند که نقد را بر نمی تابند، نقد را نمی شناسند، دل خوشی از نقد ندارند؛ نه، سخت خطا کرده ایم اگر چنین پنداریم داریم. دشمنان نقد و آزادی خانگی هم هستند. استادان و شبه استادان و مدیران و دیوانسالاران دانشگاهی و نظام آموزشی برای پاسداشت منافع شخصی و از میدان به در بردن رقیب و چیزهای دیگر، دیوارهای صخره ای و سنگی عبور ناپذیرتری برای نقد و آزادی در محیط های آموزشی و دانشگاهی ساخته و تراشیده اند. آنها حتی بیش از ناصرالدین شاه نیازمند دانستن و فهمیدن فرهنگ نقد هستند. بگذارید مروری کنیم بر ویژگی ها این فرهنگ در اجتماعات علمی علوم انسانی.
۱) فرهنگ نقد «جزء ساختاری» و «هویت بخش» اجتماعات دانشگاهی است و بدون نقد، علم و اجتماع علمی و دانشگاهی وجود ندارد؛ در حالی‌که اجتماعات دیگر می توانند بر پایه عناصر دیگر قوام و دوام یابند، و نقد برای آنها جنبه ثانویه دارد. علت این امر به نحو ساده به «نظام خود ارزیابانه» علم و دانشگاه مربوط است. روایی و اعتبار یا قابل قبول بودن و نبودن و به طور کلی ارزش گذاری در باره فعالیت دانشگاهی در حوزه علم تنها و تنها بر عهده دانشگاهیان است و نظام یا ابزاری خارج از نظام علم، مشروعیت و صلاحیت ارزشیابی فعالیت‌های علمی و دانشگاهی را ندارد. این دانشگاهیان هستند که به «نحو مسئولانه» به فعالیت‌های علمی و پژوهشی و دانشگاهی حساس بوده و به فعالیت های دانشگاهی و تولیدات علمی واکنش نشان دهند و با ارزیابی انتقادی میزان درستی یا نادرستی و سهم هر فرد و فعالیت در پیشبرد علم و مرزهای دانش را تعیین می‌نمایند. «قوه قضاییه» به معنای نیروهای قضاوت کننده در عرصه علم همان کسانی هستند که علم را خلق می کنند. این تمایزی اساسی است که بین نظام علمی و دیگر نظام های اجتماعی وجود دارد. در صورتی که دانشگاهیان از «برخورد انتقادی» و مسئولانه به فعالیت‌های همکاران خود پرهیز کنند، «اجتماع علمی» هرج و مرج درونی می‌شود و نهایتاً از پویایی و رشد باز می‌ماند.
این خصیصه در علوم انسانی و اجتماعی از بیشتر سایر حوزه‌های علمی اهمیت دارد؛، زیرا در این علوم همان گونه که «دنزین» (۱۵ :۲۰۰۰) روش شناس برجسته می گوید «نقد» بنیان روایی و اعتبار یافته های علمی است. او می نویسد: «روایی و اعتبار هر تحقیق اجتماعی بسته به میزان آگاهی انتقادی است که آن تحقیق ارائه می کند.» البته این معیار برای سنجش روایی و اعتبار تحقیقات اجتماعی تنها در اجتماعات علمی ای پذیرفته است که از مرحله پوزیتویسم خشک قرن نوزدهم گذشته و قدرت تحلیل ذهن انسان را محدود به محاسبات آماری و استفاده از اعداد نمی دانند، و برای سنجش روایی و اعتبار تحقیق، صرفاً به معناداری روابط میان متغیر ها تابع و وابسته در پژوهش اکتفا نمی‌کنند. بسیاری از تحقیقات در حالی که از نظر محاسبات آماری معتبرند، نمی توانند مسئله ای را طرح یا پاسخی برای موضوعی فراهم کنند. بر اساس این معیار که می توان آن را «هنجار نقد» نامید، می توان یکی از اساسی ترین ارکان فرهنگ نقد را سنجید. ارل ببی در کتاب «جامعه شناسی علم انتقادی» به درستی استدلال می کند که «علوم اجتماعی، هوشیاری و آگاهی انتقادی از حیات اجتماعی است» ( ۱۳۷۹: ۱۵). پیر بوردیو نیز معتقد است: «ممارست و تمرین در جامعه شناسی فی نفسه داروی پیشگیری کننده از بروز کنش‌های غیر عقلانی است، زیرا ماهیت این علم نقد و مراقبت مداوم از خود است» (۱۹۶۹:۱۹). اگر بپذیریم علوم اجتماعی یعنی نقد، ناگزیر باید پذیرفت تمرین جامعه شناسی نیز، به منزله پاره ای از خود، مستلزم نقد است.
۲) در اجتماعات علمی و دانشگاهی نقد سازمان تعریف شده ای دارد؛ و هنجارها و معیارهای نقد کم و بیش بر پایه اجماع عام صورت می گیرد و «نقد خصوصی» یا «زبان خصوصی نقد» ، و «نقد خارج از سازمان علم» وجود ندارد. می توان این را «هنجار عمومیت» فرهنگ نقد نامید. در صورتی که کنشگران علم کنش های ارزیابانه خود در حوزه علم را، خارج از این چاچوب انجام دهند، می توان آن را «نابهنجاری» نامید. شاید مناسب ترین روش برای مطالعه آسیب شناسانه میزان سرپیچی از هنجار عمومیت در فرهنگ نقد مردمنگاری باشد. زیرا افراد نقدهای خصوصی و خارج از چارچوب رسمی سازمان علم را در روابط غیر رسمی، گفتگو های دوستانه، و به طور کلی زندگی روزمره ابراز می دارند؛ و «مشاهده مشارکتی» در «اجتماع دانشگاهی» می تواند توصیفی دقیق و عمیق از این امر فراهم سازد.
۳) مشارکت در فرهنگ نقد برای کلیه اعضاء اجتماع علمی و دانشگاهی الزامی است؛ و میزان «تعلق حرفه ای» فرد در اجتماع علمی و دانشگاهی تابع میزان «مشارکت نقادانه» او است. این امر را می توان «هنجار مشارکت» نامید. به روش‌های گوناگون می توان پایبندی اعضاء اجتماع علمی و دانشگاهی به این هنجار را سنجید. میزان مقالات انتقادی که دانشگاهیان در ارزیابی و نقد آثار دیگران یعنی همکاران خود نوشته و در نشریات علمی منتشر کرده اند شاخصی دم دست و ساده برای سنجش هنجار مشارکت در یک اجتماع دانشگاهی است. البته شاخص های دیگر مانند به چالش کشیدن نظریه ها و فرضیه های موجود در قالب ارائه «نظریه رقیب» به نحو عمیق تر مشارکت انتقادی در فعالیت علمی را آشکار می کند.
۴) نقد، عمل و «کنش موقت» یا «واکنش موضعی» در برابر یک حادثه نیست، بلکه «فرایند نهادی شده ای» است که به صورت پیوسته و در قالب ها و اشکال گوناگون تحقق می یابد.
۵) اگرچه نقد در اجتماع علمی و دانشگاهی مانند دیگر اجتماعات در پیوند با مناسبات قدرت است، اما «اعتبار» و «مشروعیت» آن از مرجعیت یا «اقتدار» سرچشمه نمی گیرد. حتی آنجا که بر مبانی قدرت هجوم برده و آشکارا قدرتی را به چالش می کشد نیز از حمایت و اقتدار قدرت های رقیب برکنار است.
در اجتماع علمی فرد مجاز است از هر ایده ای سخن بگوید و از هر عقیده ای دفاع کند و هر ایده ای متعلق به دیگری را به چالش و نقد دعوت کند، تنها به شرط آنکه این کار بر پایه مبانی عقلانی و منطق صورت گیرد، و نه با اتکاء به مرجعیت و قدرت. زیرا صاحبان قدرت در منطق اجتماع علم، از آن حیث که زمام قدرت در دست آنهاست، منبع مشروعیت و اعتبار نیستند. حضور عوامل قدرت در اجتماع علم یا به‌کارگیری زبان آنها در چالش‌های گفتمان علمی، مداخله غیر مسئولانه محسوب شده و باعث کاهش مشارکت اعضاء اجتماع علمی و دانشگاهی می شود.
همچنین باید توجه داشت که حضور غیرمسئولانه کنشگران قدرت در فرهنگ نقد تابع میزان استقلال نهاد علم و سازمان دانشگاه و دیگر نهادهای مولد دانش از سازمان سیاسی جامعه است. در غیر این صورت سرشت سلطه جویانه و اقتدارطلبانه دستگاه قدرت می طلبد که مرزهای اجتماع علمی و دانشگاهی را به رسمیت نشناسد و همواره نهاد علم را جزیی از دستگاه دیوانسالاری خود بشمارد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST