کد مطلب: ۳۹۰۴
تاریخ انتشار: دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲

این یک عراقی قلابی نیست

بلقیس سلیمانی:  خواندن کنش است. در این کنش ما همراه با آدم‌هایی که در ستیزی دائمی در پی تحقق رویا‌هاشان هستند، رنج می‌بریم، شکست می‌خوریم و‌ گاه طعم شیرین پیروزی را می‌چشیم.
ما در رمان‌ها و داستان‌ها سفر می‌کنیم، این سفر‌ گاه انفسی است و‌ گاه آفاقی،‌ گاه به خود‌شناسی و احیاناً دگر‌شناسی منجر می‌شود و‌ گاه به جهان‌شناسی. آیا ادبیات را همین نقش بس نیست؟
 در هندی قلابی نوشته‌ی عباس خضر، ما در تجربه‌های زیستی شخصیتی سهیم می‌شویم که همین بغل گوشمان، در عراق به دنیا آمده، ممکن است همزاد یکی از ما باشد. و شاید حتی با مادر، برادر یا خواهر او در جایی برخورد کرده باشیم.
ما در مورد عراق صدام، بسیار شنیده‌ایم و احتمالاً دیده‌ایم. در ما نام این کشور حسی بر می‌انگیزد که مثلاً ترکمنستان یا پاکستان بر نمی‌انگیزد. و حالا در کتاب عباس خضر این حس بر ما شکوفا می‌شود و به مرحله‌ی آگاهی می‌رسد. چهره‌ی مردی که از او زخم خورده‌ایم، به تمامه بر ما آشکار می‌شود. رسول قصه‌ی هند قلابی نه ایرانی است، نه کویتی، او یک شیعه‌ی عراقی است، او هم زخم خورده‌ی دیکتاتور است، در نوزده سالگی به زندان افتاده، درحالی که در نوجوانیش شاهد اعدام یک جوان جلو صف دانش آموزان مدرسه بوده است. تا مرحله‌ی اعدام پیش رفته و تنها یک اتفاق و به تعبیر راوی یک معجزه او را نجات داده است.
او درگریز از عراق صدام به اردن و از آنجا به لیبی و دیگر کشورهای مسلمان آفریقایی رفته است. در پی نان و آرامش بخش وسیعی از سرزمین‌های مسلمانان را زیرپا گذاشته و در ‌‌نهایت به آلمان رسیده است و در آنجا درس خوانده و نویسنده شده است، میلی که همیشه با او بوده است.
رسول رنج‌هایش را توی صورت خواننده‌اش تف نمی‌کند، او از رنج‌هایش فاصله می‌گیرد و با طنزی لطیف و ظریف آن‌ها را با خواننده‌اش در میان می‌گذارد. البته که رنج‌های او عمیق و خوفناک هستند. اما او قصد زجر دادن خواننده‌اش را ندارد. اگرچه این زخم‌های عفن‌ گاه از ورای صدای راوی، برما به مثابه‌ی پدیده‌های‌ زاده‌ی بخش شر وجود آدمی آشکار می‌شوند و ما را سراسیمه می‌کنند. مخصوصاً در بخش‌های نوشتن و از دست دادن و از خلاء به تو پناه می‌برم و بازگشت اشباح، لحن تراژیک قصه در جان خواننده می‌نشیند و او را با خود همراه می‌کند.
داستان بلند هندی قلابی قبل از آنکه رمان یا داستان باشد، خاطره است و حتی بیوگرافی است. اگر بخش اول کتاب را که در آن مردی در قطار بین شهر برلین مونیخ دست نوشته‌های مرموزی به زبان عربی می‌یابد و بخش آخر که به نوعی‌‌ همان بخش اول است از داستان حذف کنیم. داستان به تمامه زندگی نامه‌ی یک مهاجر عراقی می‌شود که از جور صدام گریخته و بخش وسیعی از کره‌ی زمین را زیرپا گذاشته و در ‌‌نهایت در جایی آرام گرفته است.
اگرچه نویسنده در بخش دختران کاهن از تمنای جان کاهش برای نوشتن و نوشتن، حرف می‌زند، اما ما بیشتر صدای بلند یک خاطره گو را در اثر می‌شنویم و نقل او راه جان می‌شنویم. تا اینکه یک داستان ببینیم و بخوانیم. اثر چه یک بیوگرافی باشد، چه اثر داستانی، خواننده را نه تنها با خود همراه می‌کند که جان او را در تجربه‌هایی بس یگانه در کوره‌ی حوادث می‌گدازد و در تمام مدت خواندن و بسیار ساعات پس از آن، گریبان او را‌‌ رها نمی‌کند. و این برای یک متن موفقیتی بس عظیم است.
هندی قلابی، نامی بسیار پیش پا افتاده و سردستی برای اثر مورد بحث است. اثر می‌توانست نام بهتری داشته باشد، اگرچه این عنوان نشانه‌ای از بحران هویت یک جهان سومی است که دربه در به دنبال اثبات وجود خود است، اما بر پایه‌ی آنچه در داستان آمده، این نام که بیشتر ناظر به ظاهر راوی است که پوستی شبیه هندیان دارد، چندان گویای رنج و تجربه‌ی زیستی خوفناک او نیست.
نکته‌ی آخر اینکه کتاب به زبان آلمانی نوشته شده است و‌ای بسا موفقیت آن هم همین نوشتن به زبانی باشد که خود را در ادبیات و دیگر فراورده‌های فرهنگی تثبیت کرده است. آیا اگر نویسنده این اثر را به زبان عربی می‌نوشت، همین موفقیت را کسب می‌کرد. به گمانم نه، مخصوصاً اینکه در جهان غرب صدهایی که از شرق و از جهان دیگر می‌آیند، همیشه شنوندگان خود را دارند. چه این صدا از افغانستان باشد که از گلوی خالد حسینی در می‌آید چه از عراق باشد و از گلوی عباس خضر شیعه.
شهرزادهای قصه‌های امروز شرق همچنان برای مخاطبان غربیشان راویان جهان جادو زده‌ی شرق هستند و این چیزی است که غرب دوست می‌دارد. به همین دلیل دیگر صدا‌ها را در شرق نمی‌شنود.

کلید واژه ها: بلقیس سلیمانی -
0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام دوشنبه 15 اردیبهشت 1393
    باسلام من این کتابو نخوندم اماتعریفشو ازاستادمون شنیدم دوست دارم بخونمش اما هرسایتی میگردم نیست
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST