کد مطلب: ۵۶۸۵
تاریخ انتشار: پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳

چرا فوتبال این قدر جذاب است

ایران ـ پروفسور پاول هاینینگن‌هون/ ترجمه فاطمه حجازی‌زاده: پروفسور پاول هاینینگن‌هون فیلسوف آلمانی دارای تخصص در فلسفه‌ علم و اخلاق علم است. او هم‌اکنون در دانشگاه لایب‌نیتز هانوفر تدریس می‌کند و ریاست مرکز فلسفه اخلاق این دانشگاه را بر عهده دارد. آنچه در پی می‌آید بخشی است از مقاله‌ او با عنوان «چرا فوتبال این قدر جذاب است».
٭٭٭
شاید شما به این جمله که «فوتبال داستان زندگی را بازسازی می‌کند» اعتراض داشته باشید؛ اما آیا فوتبال واقعاً بخشی از زندگیمان نیست؟! برای مثال، آیا بازی فوتبال پیامدهای جدی ندارد؟! مثل احتمال باخت به حریف و بعد سقوط به لیگ پایین‌تر که خسارت‌ها و پیامدهای مالی سنگین را به دنبال می‌آورد. آیا فوتبال یک مسیر واقعی از زندگی نیست؟ برای این بازی به ظاهر ساده، جوانب بسیار بیشتری را می‌توان برشمرد که آن را کاملاً پیچیده و همراه با فاکتورهایی از زندگی واقعی نشان بدهد. بنابراین انگار همچنان که به فرضیه‌ام می‌اندیشم، این گزاره که «فوتبال داستان زندگی را بازسازی می‌کند» فرومی‌پاشد. اگر فوتبال بخشی از زندگی واقعی است، چگونه می‌تواند داستان زندگی را بازسازی کند؟
البته من متوجه چیزهایی هستم که می‌توانند گفته من را رد کنند. بله، در فوتبال حرفه‌ای امروز سهام‌ مالی نقش پررنگی دارند؛ همراه با پیامدهایی که معمولاً پول با خود می‌آورد. یک جنبه مالی این قضیه هم به شرط‌بندی‌های فوتبالی می‌انجامد که برای عده‌ای از مردم اهمیت حیاتی دارد.
تا آن حد که حتی ممکن است برای شکست یک تیم آدم هم بکشند. (مثل قتل آندرس اسکوبار کلمبیایی بعد از اینکه در دور مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ گل به خودی زد و باعث حذف کلمبیا شد) و حتی بیشتر از آن، فوتبال می‌تواند آشوب و بلوای ملی درست و حسابی هم برپا کند: بعضی تحلیلگران حدس می‌زنند که شکست مجارستان در دیدار پایانی جام جهانی ۱۹۵۴ (در برابر آلمان) بعد از سی و یک پیروزی پیاپی طی بیش از چهار سال، دو سال بعد، ۱۹۵۶، در قیام ملی علیه قانون شوروی تأثیرگذاشت.
در نگاه این تحلیلگران ناامیدی مردم مجارستان به نظام سیاسیشان به گونه‌ای با شکست ۱۹۵۴ تیم ملی جهت‌دهی و متمرکز شده بود و دو سال بعد به انفجار رسید.
اشکالی که به فرضیه جدا کردن فوتبال از زندگی واقعی صورت می‌گیرد از همین نکته است. درگیری با مسائل مالی، حرفه‌ها و شغل‌های مرتبط با فوتبال، ماشین‌های فوق‌العاده، خواننده‌ها و بازیگران سر‌شناس به عنوان همسران بازیکن‌های معروف، نفرت علیه بازیکنان بازنده و حتی شورش‌های سیاسی؛ «این‌ها همگی واقعی‌اند». این‌ها قسمتی از زندگی واقعی هستند، مانند هر چیز دیگری که در داستان زندگی نقش دارد، گرچه این درگیری‌ها ثانویه‌اند.
اما این‌ها نیستند که فوتبال را یک بازی جذاب می‌کنند. این درگیری‌ها مانند انگل‌هایی بر جذابیت ذاتی این بازی چسبیده‌اند. این وابستگی انگلی، در جوامعی که هر چیز قابل خرید و فروشی، قانونی یا غیرقانونی، معامله می‌شود، همواره رخ می‌دهد و فوتبال هم در این میان استثنا نیست. برای دریافتن این نکته، کافی است به بازی دو گروه پسربچه میان دو مدرسه یا میان دو باشگاه عضو لیگ‌های دسته چندم بنگرید. در این مواقع برای بازیکن و برای هوادار هیچ پول یا هیچ ارزش دیگری نمی‌تواند جای کیفیت «احساس پیروزی» را بگیرد.
اما وقتی به سراغ لیگ‌های بالا‌تر یا رقابت‌های ملی می‌رویم این جذابیت اولیه نقطه اتکا و پشتوانه‌ای برای این چیزهای دیگرِ زندگی واقعی می‌شود که امروز عمیقاً با این بازی در پیوند هستند. این ویژگی‌های ثانوی جذابیت موجود در بازی را تقویت می‌کند اما این خصوصیات ثانوی، جذابیت آن را پدید نمی‌آورد و نباید با ویژگی اولیه که جذابیت بازی را می‌آفریند اشتباه گرفته شود.
تحلیل من پیامد نسبتاً شگفت‌انگیز دیگری هم دارد: توجه به تماشاگرنما‌ها. شاید برخی رفتار این گروه را در نسبت با خشونت، پول یا هر چیزی دیگری تحلیل کنند. اما به نظر من، یک تماشاگرنما متوجه تفاوت زندگی واقعی و بازی نیست. آن‌ها خودشان را در بازی غرق کرد‌ه‌اند که به اشتباه آن را نمایش واقعی زندگی می‌دانند و می‌خواهند در این جنگ زندگی واقعی نقش داشته باشند.
پرسش آخر این است که آیا تمام بازی‌ها و ورزش‌ها بدون ارزشی ذاتی، بازنمایشی از موقعیت‌های واقعی زندگی‌اند؟ برای نمونه آیا یک دونده صد م‌تر، صورتی از کسی نیست که از دست یک خرس گرسنه فرار می‌کند؟ و آیا شمشیربازی تنها یک تصنعی از جنگ با شمشیر واقعی است؟ و همین طور الی آخر.
در واقع، بله. همه این بازی‌ها و ورزش‌ها جنبه‌ای نمایشی از داستان زندگی و فرایندی ساختگی است که ارزش ذاتی و درونی ندارد. اما در این می‌ان، فوتبال خاص است و در قوانین ساده شده‌اش تنوعی باورنکردنی از موقعیت‌ها ایجاد شده که قابلیت و شانس بی‌‌‌نهایت متغیر و غیرقابل پیش‌بینی دارد. اگر یک بحث فوتبالی دربگیرد، لزوماً کسی که تحصیلات بهتری دارد، برنده بحث نیست. چیره‌دستی کسانی با پس‌زمینه‌ تحصیلی ضعیف در این حیطه شگفت‌آور است.
وقتی صحبت از فوتبال است طبقات اجتماعی بی‌اهمیت می‌شود. فوتبال برای همه قابل دسترس است و فیلترهای اجتماعی را که بسیاری از قلمروهای زندگی را زیر سلطه دارند، حذف می‌کند. همچنین ورزش‌های دیگر در مقایسه با فوتبال تنوع کمتری از ترکیب شانس و قابلیت را در یک مسابقه دارند. مثلاً رولت روسی و شطرنج را در نظر بگیرید. رولت بی‌‌‌نهایت مبتنی بر شانس است و در مقابل، شانس در شطرنج بسیار پایین است. اما این درصدهای شانس انگار ثابت‌اند و بنابراین این بازی‌ها قابل پیش‌بینی می‌شوند.
اما در فوتبال، داستان قابلیت و شانس بسیار متغیر است. هنگامی که یک مسابقه فوتبال را نگاه می‌کنید نمی‌دانید چه چیز در انتظار شماست: تعلیق یا ملال، پیش‌بینی‌پذیری یا شگفتی، موفقیت یا ناکامی، خوش‌شانسی کامل یا بدبیاری بزرگ، عدالت یا بی‌عدالتی، ظرافت یا خشونت، هوشمندی یا یک چیز معمولی. ظاهراً هر کس، اگر مستعد فوتبال باشد، می‌تواند چیزی را در یک مسابقه بیابد. فارغ از اینکه پیر است یا جوان، فقیر است یا پولدار، کارگر است یا دکتر، غربی است یا شرقی، جنوبی است یا شمالی. تغییرپذیری فوتبال‌ آن قدر وسیع است که یک تحلیلگر فوتبال مثل رونالد لوی، سخت می‌تواند بگوید که ما چند سال نوری از درک فوتبال دوریم. هیچ چیزی قابل مقایسه با این تغییرپذیری شگفت‌آور و آمیزه‌ پیش‌بینی‌ناپذیری از «شانس» و «قابلیت» نیست، بجز خودِ زندگی.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST