کد مطلب: ۵۷۹۴
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۳

جعل در ریشه‌شناسی واژه‌ها با چه اهداف و نیتی صورت می‌گیرد؟

ایران ـ  نیوشا صدر: ریشه‌شناسی واژه‌های زبان از دیرباز از مقوله‌های محبوب و مورد توجه فیلسوفان و حتی مردم کوچه و بازار بوده‌است و در دوره‌های تاریخی خاصی این توجه و علاقه (گاهی به دلایل ایدئولوژیک) افزایش یافته‌است.
در یونانی، بازسازی صورت اصلی کلمه را «اتیمولوگیا» می‌گفتند که واژه «اتیمولوژی» به معنای «علم ریشه‌شناسی» برگرفته از آن است. افلاطون در رساله «کراتیلوس» به‌تفصیل به سراغ شناخت منشأ واژه‌ها می‌رود و فهرستی از ریشه‌ها ارائه‌می‌کند که البته بسیاری از آنها اکنون اعتبار خود را ازدست داده‌اند. اما این تلاش، نمایانگر قدمت و محبوبیت ریشه‌شناسی نزد یونانیان باستان است که در آن زمان با مقاصدی متفاوت از اهداف کنونی، دنبال می‌شد.
اکنون به کمک علم ریشه‌شناسی و بر پایه مستندات، می توان سیر تحول واژه‌ها، قواعد و الگوهای حاکم بر این تحول و حتی گاه رابطه شرایط فرهنگی و اجتماعی را با این تحول‌ها دریافت و نیز می‌توان به آن از منظر «معناشناسی تاریخی» نگریست.
اما ریشه‌شناسی جعلی، عامیانه و صورتی از این نوع ریشه‌شناسی که آن را با ایدئولوژی (از هر نوع) پیوند می‌زند هدف کاملاً متفاوتی را مدنظر دارد. نمونه‌های آن، این روزها به‌وفور در فضای‌مجازی به‌چشم می‌خورد که متعصبانه و ناآگاهانه به استفاده نکردن از واژه‌های خارجی توصیه می‌شود که با توصیه مبتنی بر دانش متخصصان در این زمینه متفاوت است. اینکه کاربرد و معنای بسیاری از واژه‌ها در فارسی کاملاً متفاوت با نوع استفاده از همان واژه در زبان مبدأ است و نیز «عربی‌نما» بودن بسیاری از واژه‌های فارسی تنها دو مورد از مواردی است که در این‌گونه توصیه‌های افراطی هرگز به آن توجه نمی‌شود.
بسیاری از واژه‌های‌فارسی به دلیل هموزن بودن یا مشابهت‌های ظاهری دیگر با واژه‌های عربی، از سوی عوام، عربی پنداشته می‌شوند. برای مثال واژه «دین» که در عربی مشتقات فراوانی از آن وجود دارد مانند متدین و تدین و... واژه‌ای فارسی است که در زبان مفروض ایرانی‌باستان نیز به شکل daen بازسازی شده‌است. یا برخی از زبانشناسان واژه «درهم» را معرب واژه «داریک»، از سکه‌های هخامنشی دانسته‌اند که از فارسی به عربی راه یافته‌است. واژه «گوهر» از فارسی وارد عربی شده و بعد دوباره به صورت معرب شده جوهر به فارسی بازگشته است. همین اتفاق برای واژه «دهگان» فارسی نیز افتاده و به صورت «دهقان» دوباره از عربی وارد فارسی شده یا «خجالت» و «مذاکره»که از ریشه عربی هستند اساساً در دایره لغات عرب زبانان وجود ندارد.
برخی وجود حروف عربی را علتی بر عربی بودن واژه‌ها و دلیلی برای کنارگذاشتن آن می‌دانند. برای مثال جملات زیر از یکی از سایت‌های مجازی برداشته شده‌است: «ط تنها ویژه واژه‌های عربی است و واژه‌هایی که با ط نوشته می‌شوند عربی‌اند.» این در حالی است که در نگارش برخی از واژه‌ها با ریشه فارسی از حروف عربی استفاده می‌شود. مانند واژه «طهماسب» و «طهران» که امروزه به تهران قدیم گفته می‌شود و بار معنایی متفاوتی را نسبت به «تهران» بر دوش می‌کشد. یا بسیاری به غلط تأکید می‌کنند که «ف» به علت ناتوانی اعراب در تلفظ«پ» و پس از حمله آنها وارد زبان‌فارسی شده‌است. درست است که واژه «پارسی» پس از ورود اعراب و نبود «پ» در زبان آنان «فارسی» نیز تلفظ می‌شود اما این موضوع ارتباطی به وجود«ف» در زبان فارسی باستان ندارد. «ف» جزو حروف الفبای زبان مفروض ایرانی‌باستان و نیز زبان اوستایی است و در واژه‌هایی مانند fravaxšya (در این واژه fra پیشوند است.) به‌معنای اول شخص مفرد (آینده) از فعل «گفت‌وگوکردن» و در بسیاری واژه‌های دیگر در آثاری مانند گاهان و یشتها به چشم می‌خورد.
یا در ادعایی عجیب و با اهداف ایدئولوژیک چنین نوشته‌ای در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود که «زبان‌فارسی لهجه سی‌وسوم عربی است». مرز میان «زبان»، «گویش» و پس از آن «لهجه»، گرچه گاهی به‌دلایل سیاسی و اجتماعی مخدوش می‌شود اما برای زبانشناسان در بسیاری از مواقع کاملاً روشن است و یکی از این مواقع زمانی است که دو زبان متعلق به دو خانواده زبانی متفاوت باشند. زبان‌فارسی از شاخه زبان‌های هند و ایرانی است که خود شاخه‌ای از زبان‌های هند و اروپایی محسوب می‌شوند.  هند و ایرانی به دو شاخه هندی و ایرانی تقسیم می‌شود و زبان‌فارسی یکی از زبان‌های شاخه ایرانی است و با زبان‌کردی که شاخه دیگری از این زبان است هم‌خانواده است، در حالی که عربی از زبان‌های سامی است و با عبری و آرامی هم‌خانواده می‌شود.
 یا در ادعای شگفت‌انگیزی گفته می‌شود که «در ترکی برای بیان انواع دردها ۲۶ کلمه به کار می‌رود که هر کدام درد بخصوصی را بیان می‌کند ولی در فارسی بیش از ۵ یا ۶ کلمه برای بیان درد وجود ندارد...». در اینجا تنها از منظر زبانشناختی به آن جنبه از این ادعا می‌پردازم که نویسنده در جهت ترویج افراط‌گرایی و به‌عنوان دلایل برتری یک زبان خاص بیان کرده‌است؛ نکته اول این است که در هر زبانی واژه‌ها با توجه به نیاز آن زبان پدید می‌آیند و با توجه به گسترش آن و با توجه به تأثیرش در زندگی مردم واژه‌هایی به آن اختصاص می‌یابد. برای مثال، در دایره لغات اسکیموها واژه‌های بسیاری برای نامگذاری برف، متناسب با اینکه برف سفت باشد یا مترصد آب شدن، ریز باشد یا درشت و...  دارند. یا در جنوب ایران و مکان‌های مناسب برای پرورش خرما، واژه‌های بسیاری برای انواع مختلف خرما وجود دارد که شاید بیشتر از سه یا چهار واژه آن برای ساکنین تهران یا گیلان شناخته‌شده نباشد. دیگر اینکه بهره‌گیری از واژه‌های بسیط مثلاً برای انواع دردها نسبت به واژه‌های مرکب هیچ برتری از منظر زبانشناختی ندارد. یک واژه بسیط همانقدر واژه است و همانقدر می‌تواند دارای کاربرد باشد که یک واژه مرکب. در خود زبان‌فارسی در طول زمان و با وقوع تغییرات، بسیاری از فعل‌های بسیط جای خود را به افعال مرکب داده اند یا هر دو در کنار هم استفاده می‌شوند.
در این میان ریشه‌شناسی عامیانه یکی از روش‌های تاریخ‌سازی جعلی است که در آن واژه‌ها را با توجه به شباهت آوایی یا شیوه نگارش آنها غالباً بدون توجه به معنا، خانواده‌های زبانی یا الگوهای تغییرات آوایی به هم مرتبط می‌کنند. جالب اینجاست که این نوع ریشه‌شناسی نیز خود تاریخی دارد و حتی بسیاری از تاریخ‌نویسان و ادیبان بزرگ قدیم هم در دام همین اشتباهات افتاده‌اند. چنین کاری گاهی به وسیله عامه مردم و برای شفاف‌کردن ساختار واژه‌های تیره و گاهی نیز برای سرگرمی انجام می‌شود. برای مثال در یکی از سایت‌ها به این مطلب عامیانه برخوردم: «واژه پسر، شاید چیزی مانند«پوستْدَر» بوده‌است. زیرا کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و «پوستْدَر» برای سادگی تلفّظ به «پسر» تبدیل شده‌است.» اما در واقع، پسر(puca) از فارسی‌باستان به فارسی‌میانه رسیده است (c به جای نوعی س در اینجا آورده شده‌است) و در فارسی میانه به pus و pusar و سپس در فارسی دری به «پس» و «پسر» بدل شده‌است.
 نوعی از جعل در ریشه‌شناسی، بیش‌وکم آگاهانه یا کاملاً آگاهانه و با اهداف سیاسی و فرهنگی خاصی صورت می‌گیرد که تأثیر تشدیدکننده آن در افراط‌گرایی و گسترش نژادپرستی غیرقابل انکار است. با بررسی تعدادی از این واژه‌ها یا عبارات می‌توان به نتایج مشخص‌تری رسید. برای مثال مدتی است که در فضای مجازی به استفاده نکردن از واژه «غذا» به مفهوم «خوراک» تأکید می‌شود. با این توجیه که این واژه در عربی معنای خوشایندی ندارد و اعراب برای تحقیر ایرانیان، بر خوراک آنان این نام را نهاده‌اند! این در حالی است که هیچ سند زبانشناختی‌ای که براین وقایع شهادت دهد، وجود ندارد. اولاً که واژه‌های بسیاری از نظر آوایی و نگارش یکسانند در حالی که در معنا با هم متفاوتند و در لغتنامه دو مدخل متفاوت به آنان اختصاص داده می‌شود. برنج در مدخلی یکی از انواع غله است و در مدخلی درست مجاور آن، آن را معرب برنگ و آلیاژی از مس و قلع و روی دانسته‌اند. این، به آن معناست که این دو واژه تنها از لحاظ آوایی و نگارش به هم شبیه‌اند و از دو ریشه معنایی متفاوت هستند. مبنا قراردادن مشابهت‌های آوایی یکی از سست‌ترین دلایلی است که برای ریشه‌شناسی واژه‌ها و پیوند آنان با یکدیگر به کار می‌رود.
در عین حال باید در نظر داشت که وظیفه اثبات ادعا با مدعی است. آرلاتو در «درآمدی بر زبانشناسی تاریخی» تأکید می‌کند که «کسی که ریشه‌شناسی معینی را پیشنهاد می‌کند، مسئولیت اثبات آن را نیز بر دوش دارد.» درغیر این صورت ادعاهای بی‌اساس فراوانی وجود دارند که هر ثانیه بر تعداد آنها افزوده می‌شود و چون کاملاً بی‌پایه‌اند و از هیچ منبعی برنخاسته‌اند، به همان اندازه هم ممکن است منبع و مأخذی برای ردشان وجود نداشته‌باشد یا به‌آسانی در دسترس نباشد و اگر تمام اینها هم موجود باشد کسی که بر پایه استدلال و برهان حرف می‌زند و می‌نویسد برای جمع‌آوری اطلاعات موثق نیاز به صرف زمانی دارد که به پای سرعت گویندگان و جعل‌کنندگان تاریخ که تنها از تخیل خود کمک می‌گیرند، نمی‌رسد و نمی‌توان دائماً پاسخگوی ادعاهای تمام نشدنی اینان بود. مگر ادعاهایی نسبت به بقیه جدیت و پذیرش‌عمومی بیشتری بیابد و برخی خود را موظف به پاسخ‌گفتن به آن بدانند. اما آنچه باید فراگیر شود، بیشتر از پاسخ‌گفتن به نوشته‌های کذب آنان، آگاهی عمومی نسبت به «علم ریشه شناسی» و الزامات آن است.
ریشه‌شناسی، شاخه ای از زبانشناسی و یک علم است که برای پژوهش در آن باید به ابزار و دانش مختص آن مجهز بود. برای ریشه شناسی علمی، موارد فراوانی را باید در نظر گرفت که تشخیص خانواده‌های زبانی، تاریخ ورود واژه به زبان مقصد، تکوین معنایی واژه، صورت واژه در مرحله انتقال، یافتن واژه‌های هم ریشه، یافتن معادل آن واژه در زبان‌های خویشاوند و... تنها معدودی از این مواردند و بدون توجه به اینها، ریشه‌شناسی قابل‌قبول و قابل‌اعتنا نخواهد بود و در صورت داشتن اهداف مشخص سیاسی و ایدئولوژیک، تنها به گسترش تندخویی، برتری‌جویی، تحقیر و خشونت مسلط بر دنیای کوچک و دلگیر نژادپرستان کمک خواهد کرد.

کتابنامه:

درآمدی بر زبانشناسی تاریخی، آنتونی آرلاتو، ترجمه یحیی مدرسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ، ۱۳۷۳.
تاریخ زبان فارسی، دکتر محسن ابوالقاسمی، انتشارات سمت، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۸۶.
دستور تاریخی زبان فارسی، دکتر محسن ابوالقاسمی، انتشارات سمت، تهران، چاپ هشتم، ۱۳۸۹.
ریشه‌شناسی عامیانه جای‌نام‌های ایرانی، رحمان بختیاری، دوفصلنامه علمی پژوهشی زبان‌پژوهی دانشگاه الزهرا، سال سوم، شماره پنجم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰.
تاریخ زبانشناسی، پیتر.آ.ام.سورن، ترجمه علی محمد حق‌شناس، انتشارت سمت، چاپ چهارم، ۱۳۸۹.

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 1
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام جمعه 8 اسفند 1393
    مقالۀ خوب و دلسوزانه یی بود. با سپاس
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST