کد مطلب: ۷۱۵۰
تاریخ انتشار: شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۴

شبکه‌های اجتماعی کتاب را به روی مخاطب بسته‌اند

اعتماد ـ پیام رضایی: خیلی‌ها بر این باورند که بخشی از کم شدن اقبال به کتاب به دلیل حضور فراگیر و پررنگ شبکه‌های اجتماعی است. در واقع الزامات شبکه‌های اجتماعی و تغییراتی که در این حوزه رخ داده است، سبب شده تا کتاب از متن به حاشیه برده شود. بخشی از این اتفاق هم در پی نظریات مانوئل کاستلز، جامعه‌شناس اسپانیایی و نویسنده کتاب سه‌گانه عصر اطلاعات است که از شبکه‌های اجتماعی رسانه حرف می‌زند. با این‌همه بسیاری با این نظر موافق نیستند. از سوی دیگر جنبشی تحت‌عنوان «کتاب همچنان رسانه برتر است» در دانشگاه اسلو نروژ به راه افتاد که نقدی بود بر چنین نگاه‌هایی به شبکه‌های اجتماعی. مجید رضاییان، استاد دانشگاه و دکترای روزنامه‌نگاری از کسانی است که می‌گوید با کاستلز موافق نیست و شبکه‌های اجتماعی رسانه نیستند. او معتقد است که شبکه‌های اجتماعی در مقابل کتاب، مخاطب را از خوانش‌های عمقی دور می‌کنند.

  در دانشگاه اسلو، کمپینی به نام «کتاب همچنان رسانه برتر است» به راه افتاد و ظاهراً همچنان هم دارد گسترده‌تر می‌شود. داستان این کمپین و دلیل این اتفاق چه بود؟
مجموعه اتفاقاتی که تاکنون در شبکه‌های اجتماعی افتاده، در دانشکده‌های ارتباطات و ژورنالیزم اروپا، موافقان و مخالفانی دارد. مخالفان بیشتر کسانی هستند که هم از آسیب‌هایی که از رهگذر شبکه‌های اجتماعی بر ارتباطات میان‌فردی وارد شده، ابراز نگرانی می‌کنند و هم لطمه‌ای که به ژورنالیزم حرفه‌ای زده است. اتفاقی که اخیراً تحت عنوان «آشوب اطلاع‌رسانی» دارد ایجاد می‌کند به ویژه بعد از اتفاقات پاریس.
  شما با یکی از اساتید دانشگاه اسلو در همین رابطه صحبت‌هایی داشتید.
بله! پروفسور هلگه رونینگ، استاد دانشگاه اسلو، در دانشکده علوم ارتباط و علوم رسانه دانشگاه آزاد سخنرانی داشت و من نقدی در تشابه و تمایز حرف‌های ایشان با کاستلز نوشته بودم. وقتی با هم صحبت کردیم، گفتند که «ما کمپینی را از دانشگاه اسلو شروع کردیم و در دانشگاه‌های دیگر هم آن را در قالب یک جنبش پیگیری می‌کنیم»، حرکت ما در این کمپین در نقد شبکه‌های اجتماعی است و شعار ما این است که «کتاب همچنان رسانه برتر است». این محوریت و مبنای این کمپین این است. پیشتاز این کمپین هم برخی از دانشکده‌های ارتباطات و روزنامه‌نگاری و مطالعات رسانه هستند و نقدشان بیشتر به آن دو جنبه بود که گفتم.
  امروز شبکه‌های اجتماعی به نوعی حکومت می‌کنند و به نظر می‌رسد این اتفاق سهم بزرگی در پس راندن کتاب داشته است. اما بسیاری از این اتفاق و از تداوم و استقبال از شبکه‌های اجتماعی دفاع می‌کنند. شما به عنوان یک متخصص حوزه ارتباطی چه موضعی دارید؟
سؤال شما را در دو قسمت جواب می‌دهم. نظریه کاستلز یک سه‌گانه است: شبکه‌ای شدن جامعه، تغییر مفهوم قدرت و بروز پدیده‌ای به نام قدرت شبکه‌ای و سوم اینکه شبکه‌های اجتماعی رسانه هستند. من می‌خواهم درباره این سومی حرف بزنم. من با این نظر که شبکه‌های اجتماعی رسانه هستند، من موافق نیستم. شبکه‌های اجتماعی وسیله ارتباطی هستند اما رسانه نیستند. این موضوع هم هرچه زمان بیشتر می‌گذرد، بیشتر ثابت می‌شود. یکی از ارکان رسانه مالکیت است. اما شبکه‌های اجتماعی مالکیت ندارند و منهای این، اساساً تولید محتوا در رسانه حرفه‌ای، رویکرد دارد. یا برای خبر است یا برای آموزش که این‌ها باید از آن منتج شود. اینکه شما در شبکه‌های اجتماعی هر تولید متنی را، معادل تولید محتوا ببیند، بدیهی است که آماتور است و شهروندی است.
  یعنی کارکرد ندارند؟
از اینجا می‌خواهم وارد این بشوم که نه اینکه شبکه‌های اجتماعی کارکرد ندارند. قطعاً دارند و در سودمندی آن شکی نیست. اما معایب هم دارند. معایبشان هم این است که در آنجا شما با یک تولید حرفه‌ای و چارچوب‌مند مواجه نیستید. آنچه در یک کتاب می‌بینید یک پژوهش و پویش است و برخی از آن‌ها سال‌ها تدریس شده و تبدیل به نظریه می‌شود.
  اما به نظر می‌رسد عملاً این در شبکه‌های اجتماعی ممکن نیست.
در شبکه‌های اجتماعی نه این ظرفیت هست و نه این اتفاق افتاده است. وقتی شما در هر سه این‌ها شبکه بودن را به کار می‌برید، آن انتظاراتی را که از یک مسیر پژوهشی شروع می‌شود و تبدیل به تولید می‌شود، در شبکه‌های اجتماعی نیست. به نظرم «کتاب همچنان برترین رسانه است» بهترین شعار در نقد شبکه‌های اجتماعی بوده است. این کمپین هوشمندانه است. همه هم ارتباطاتی هستند. این را می‌گویند تا ما را به ارتباطات میان فردی توجه بدهند که از عمق جدا نشویم، در سطح فکر نکنیم و متون ترکیبی نباشد. در شبکه‌های اجتماعی شما اسناد تک‌سندی نمی‌بینید. هیچ کدام این‌ها در طول زمان ثابت نکرد که مخاطبان عمیق‌تر شدند بلکه سطحی‌تر شدند و دانسته‌هایشان افزون‌تر شد. اما کتاب مخاطب را عمیق بار می‌آورد.
  اما حجم اطلاعات زیادی در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و خیلی‌ها در دفاع از شبکه‌های اجتماعی در مقابل کتاب علاوه بر الزامات زندگی امروز به همین نکته استناد می‌کنند.
ارسطو تعریفی از انسان دارد. «انسان حیوان ناطق است». مراد ارسطو از نطق دو چیز بود. یکی خرد یا قوه تشخیص و یکی هم نطق به معنای همه فرم‌های بیانی. و ارسطو نخستین کسی است که پایه و بنیان نمایش را گذاشت. چون معتقد بود باید به همه فرم‌های بیانی توجه کنیم. به نظرم این خیلی روشن است که شبکه‌های اجتماعی با انسان دارای خرد و بیان چه کرده است. انسان را تبدیل کرده به انسانی که «بسیار می‌داند یعنی ساینس» ولی «بسیار شناخت ندارد یعنی نالج». انسان را به دانستن کشانده اما دانستن‌های بسیار پراکنده و این‌ها نمی‌توانند شما را به عمق برسانند. حتی همین حالا هم در شبکه‌های اجتماعی اگر بخواهیم مطلبی را خوانش کنیم و کمی وقت بگذاریم از وب۲ به وب۱ برمی‌گردیم و می‌بینیم که لینک باز شده و آن را خوانش می‌کنیم. ما معمولاً در وب۲ حتی فرصت نمی‌کنیم پیام‌های کوتاهی که از گروه‌های مختلف داریم را ببینیم و پاسخ دهیم. کی فرصت می‌کنیم بر سر آن تعریف عمیق برویم! تحقق آن تعریف با کتاب ممکن است و کتاب ما را می‌رساند به عرصه‌ای به نام قدرت تشخیص و عمقی بودن. قدرت ارتباطی انسان قبل از هر چیز قدرت تشخیص است. بر پایه خرد است. اینکه ما اسیر تکنولوژی شده‌ایم و جبرگرایی رسانه چرا مطرح می‌شود؟! چون تکنولوژی بر محتوا حاکم شده است. ارتباطات محتوایی بر عهده انسان صاحب خرد و تشخیص است. انسان به عنوان عنصر صاحب معرفت. این را تکنولوژی نیاورده و اتفاقاً معرفت در سایه تکنولوژی قرار گرفته و حتی تکنولوژی خودش را بر فرمی به نام رسانه هم تحمیل کرده و آن را هم به دنبال خودش کشانده است. نه تنها کتاب بل هر نوع قرائتی که عمقی باشد به ما قدرت تشخیص می‌دهد.
  اما چندرسانه‌ای بودن شبکه‌های اجتماعی برای خیلی‌ها جذاب است.
می‌گوییم وب محصول سه عنصر بود: متن، صدا، تصویر. اما در وب۲ داریم به سمت حذف متن می‌رویم. وقتی توییتر آمد مدیر آن گفت از امروز تعریف خبر عوض می‌شود و هر توییت یک خبر است. می‌خواهم عرض کنم متن‌های وب۱ در وب۲ به توییتر رسید، توییتر در شبکه‌های اجتماعی نماد خبر کوتاه است. می‌خواهم بگویم در شبکه‌های اجتماعی تصویر و فیلم دارد جای متن را تنگ می‌کند و این اتفاق خوبی نیست. مگر اینکه در ارتباطات میان فردی بشر و جوامع را احیا کنیم و کتاب را زنده کنیم. شبکه‌های اجتماعی باید در خدمت این نگاه قرار بگیرند. کسی نمی‌گوید شبکه اجتماعی وسیله ارتباطی نیست اما نمی‌تواند عمقی بودن، عمقی‌شدن و ماندن را محقق کند. وسیله ارتباطی بودن نشان‌دهنده این است که کتاب همچنان رسانه برتر است.
 می‌دانید که سال گذشته و امسال آقای مسجدجامعی فراخوانی برای رفتن به کتابفروشی‌ها و خرید کتاب دادند که بسیارمورد استقبال قرار گرفت. تحلیل و نظر شما از این اتفاق چیست؟
اساساً نخستین موضوعی که باید مد نظر داشته باشیم و این هم به واقع یک برخورد ارتباطی اجتماعی با پدیده کتاب بود، ما آمدیم و به مخاطب خودمان فراخوان دادیم. در این فراخوان گفتیم بیا و کتاب را امروز بخر و ما هم می‌رویم. به نظرم ابتکار خوبی بود از طرف آقای مسجدجامعی و باید استمرار پیدا کند. امیدوارم تبدیل شود به وجوه تخصیصی و ما در طول سال هر ماه یک روز این را داشته باشیم. اگر تخصصی شود این ظرفیت را دارد و بعضی حوزه‌ها در سال دو روز هم می‌توانند این اتفاق را داشته باشند. مثلاً کسانی که طالب کتاب‌های حوزه اقتصاد و هنر هستند ناشران متفاوتی دارند و می‌توانند غیر از یک روز عمومی روز تخصصی هم داشته باشند. به نظرم از این حرکت نمادین و قطعاً مثبت باید بهره‌برداری و آن را نهادینه کنیم. این خیلی زمان و کار می‌برد. اما به نظرم ظرفیت‌ها و زمینه‌های آن هست. باید از تمام ظرفیت‌های رسانه‌ای استفاده کنیم و این اتفاق را از شکل نمادین به شکل سامان‌مند برسانیم. ناشران ما هم باید غیر از فروش اینترنتی به سمت آی بوک بروند. باید فروش کتاب‌های الکترونیک آغاز شود. خیلی‌ها دوست دارند. باید از این ظرفیت وب هم در توسعه نشر و کتاب استفاده شود.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST