اعتماد - مقاتل، یکی از مهمترین و اصلیترین ژانرهای تاریخنگاری اسلامی محسوب میشوند. البته تاریخنگاری در میان مسلمین با سیرهنویسی آغاز شد و به شیوههایی چون کتب مغازی، فتوح، مسالک و ممالک، خراج، حدیث، رجال، کلام و... بسط و گسترش یافت. هر یک از این ژانرها یا شیوهها مختصات و ویژگیهای خاص خود را دارند. مقتلنویسی یکی از مهمترین شیوهها یا ژانرهاست که در آن کیفیت قتل یا شهادت یکی از بزرگان تاریخ اسلام روایت میشود، مواردی چون مقتل علی (علیهالسلام)، مقتل حجر بن عدی و... از این دست است. واقعه عاشورا به خصوص در تاریخ تشیع یکی از مهمترین مقاطع تاریخ محسوب میشود و به لحاظ پیامدها و تاثیری که بر مومنان گذاشته، نقطه عطفی حیاتی است. به همین لحاظ مقتلنگاری برای اباعبدالله الحسین (ع) نواده پیامبر (ص) که در سال ۶۱ هجری در پی قیام علیه حاکم جور زمانه، یزید به شکلی مظلومانه و غریبانه با یارانش در صحرای کربلا کشته شد، از همان سدههای نخست تاریخ اسلام مورد توجه مورخان و وقایعنگاران مسلمان قرار گرفت و مقتلهایی متعدد درباره شهادت آن امام همام (ع) نگاشته شد. یکی از ویژگیهای اساسی ژانر مقتلنویسی تاکید آن بر احساسات و عواطف و جنبههای شورانگیز و عاطفی وقایع تاریخی است. به همین سبب در مقاتلی که برای امام حسین (ع) نوشته میشد نیز بر همین سویههای احساساتی تاکید شد و همین امر سبب شد که در طول بیش از ۱۴ قرن در برخی از این مقاتل شاخ و برگهایی به اصل واقعه افزوده شود که البته این اضافات و بعضا تحریفات در بیشتر موارد با نیت پاک صورت گرفت. همین امر سبب میشود که امروز بعد از گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال از آن واقعه بزرگ و تاثیرگذار در بازخوانی این مقاتل توصیه ارزشمند امام علی(ع) در حکمت ۹۴ نهجالبلاغه را به کار بندیم که میفرماید: «اعقلوال الخبر اذا سمعتموه عقل رعایه لاعقل روایه، فان رواه العلم کثیر و رعاته قلیل» یعنی «چون خبری را شنیدید آن را از روی تدبر و اندیشه در آن دریابید نهاز روی نقل لفظ آن، زیرا نقلکنندگان علم، بسیارند و اندیشهکنندگان در آن، اندک.» (ترجمه فیضالاسلام)
البته باید توجه داشت که خود مقاتل را نیز میتوان دستهبندی کرد. به طور کلی به لحاظ زمان نگارشی مقاتل را سه دسته میکنند: نخست مقاتلی که تا قرن پنجم هجری نگاشته شده است. این مقاتل به دلیل نزدیکی زمانی با حادثه عاشورا دارای کمترین اشکال هستند و به ندرت مطالب سخیف و بیپایه و خلاف عقل در آنها وجود دارد. از میان مقاتل نسل اول میتوان به تاریخ طبری (ذیل حوادث سال ۶۰ و ۶۱ هجری)، الارشاد فیمعرفه حججالله علی العباد شیخ مفاید، مقاتلالطالبین از ابوالفرج اصفهانی یاد کرد. دسته دوم مقاتل در دوره تیموریان نوشته شده است که در آنها بعضا نکات قابل بحثی وجود دارد. نسل سوم مقاتل به دوران صفویه و قاجاریه باز میگردند و باید در خوانش آنها بسیار دقت کرد و مطالب آنها را با مقاتل دست اول سنجید. مقتل الحسین نوشته ابومخنف لوط بن یحیی ازدی غامدی (متوفی ۱۵۷ ه. ق.) در واقع نخستین مقتل مکتوب امام حسین (علیه السلام) است که اصل آن متاسفانه در گذر زمان از بین رفته است. اگرچه کتابهایی غیرمستند و آمیخته با تحریفات تاریخی فراوان با نام مقتل ابومخنف منتشر شدهاند. این کتاب بعد از آنکه توسط ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متوفای سال ۳۱۰ هـ. ق.) نقل شد و مورخان دیگری مانند ابوالفرج اصفهانی خلاصه آن را در کتاب خود جای داد و شیخ مفید در کتاب الارشاد مطالب زیادی از آن نقل کرد.
ابومخنف شیعه امامی، تاریخدان و سیرهنویس پرکاری از مردم کوفه بود. ۳۲ کتاب به او نسبت میدهند که فتوحالشام، فتوحالعراق، جمل، صفین، نهروان، مقتل علی، الشورا، مقتل الحسین(ع) و اخبار المختار بن ابی عبید الثقفی که با نام اخذ الثار از آن یاد میکنند، از آن میان است. بل، مستشرق آلمانی در دایرهالمعارف اسلام درباره ابومخنف چنین مینویسد: «وی از قدیمیترین مورخین و محدثین عرب است. ۳۲ رساله در تاریخ حوادث سده نخست هجری نگاشته که بیشتر آنها را طبری در تاریخ خود حفظ کرده است.» همین امر سبب میشود که با وجود از بین رفتن اصل مقتل ابومخنف، بتوان برای بازیابی آن از تاریخ طبری سود جست. این کاری است که حجتالله جودکی انجام داده است. او در کتاب مقتل الحسین (علیهالسلام) که به تازگی توسط انتشارات خیمه منتشر شده است، مقتل الحسین (ع) ابومخنف را از کتاب تاریخ طبری تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم (چاپ مصر) استخراج کرده و برای تصحیح آن از دیگر متون تاریخ استفاده کرده است. ابومخنف در آغاز مقتل خود سلسله النسب راویان خود را روایت کرده و نوشته: «حدثنا ابوالمنذر هشام، عن محمد بن سائب الکلبی، قال حدثنا عبدالرحمن بن جندب الازدی، عن ابیه قال... » او کتابش را با اشاره به صلح امام حسن (ع) آغاز میکند و بعداز گزارش مختصری از آن زمان تا مرگ معاویه و درخواست بیعت از امام حسین (ع) برای یزید به وسیله والی مدینه ولید بن عتبه ارایه میکند و سپس به جریان کربلا گریز میزند. در گزارش خود، یک بار از کلینی درباره بیماری معاویه و نامه نوشتن به یزید جهت احضار او به دمشق یاد میکند و یکبار هم در موضوع بیرون رفتن امام حسین (ع) از مدینه به مکه میگوید: «ذکر عمار فی حدیثه» و در همه موارد دیگر میگوید«قال ابومخنف»، تا اینکه در گزارش بریدن سر امام حسین (ع) و لگدکوب کردن جسدش میگوید: «قال طرماح بن عدی: کنت فی القتلی و قد وقع فی جراحات...» بیآنکه از واسطههای نقل نام ببرد.
در مقدمه این کتاب محمدمهدی جعفری، قرآنپژوه و استاد برجسته تاریخ اسلام مینویسد: مشهور است که خبرنگار جنگی کربلا حمید بن مسلم بوده است و ابومخنف تنها یک بار در ضمن گزارش به میدان رفتن امام حسین (ع) و شیون حضرت زینب کبری (علیهالسلام) «قال عماره بن سلمان عن حمید بن مسلم». گزارش ابومخنف از حماسه کربلا، به علت نزدیکی او به زمان واقعه و نیز امام و کوفی و ثقه بودن او، در مجموع اطمینان ما را به این متقل استوار و تثبیت میکند. مهمترین حوادثی که در مقتل ابومخنف روایت شده عبارتند از: مرگ معاویه، بیعت نکردن امام حسین (ع) با یزید، هجرت امام از مدینه به مکه، جنبش شیعیان در کوفه، آمدن مسلم به کوفه، شهادت مسلم و هانی در کوفه، هجرت امام(ع) از مکه به سوی کوفه، وقایع کربلا و پیامدهای آن. مجموعه حوادث مقتل به شکلهای مختلف با مناطق جغرافیایی شام، حجازین (مکه و مدینه)، عراقین (کوفه و بصره) و سرانجام کربلا ارتباط دارد.
مرگ معاویه و خلافت یزید در نیمه رجب سال ۶۰ هجری اتفاق افتاد و امام (ع) در ۲۷ رجب همان سال از مدینه به مکه هجرت کرد و در دوم شعبان سال ۶۰ هجری وارد مکه شد. در نیمه ماهه مبارک رمضان همان سال حضرت در پاسخ به دعوت اهالی کوفه، رسول خویش مسلم بن عقیل را به سوی آنان فرستاد. مسلم در ۸ ذیحجه در کوفه خروج کرد و در روز ۹ ذیحجه به شهادت رسید. امام (ع) ماههای شعبان، رمضان، شوال و ذیقعده را در مکه به سر برد و در ۸ ذیحجه سال ۶۰ هجری از مکه به سوی کوفه رهسپار شد و سرانجام در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری در دشت کربلا شهید شد.
حجتالله جودکی، مترجم و شارح کتاب در پیشگفتار قابل توجهی که بر این کتاب نوشته اطلاعات مفیدی از منازلی امام (ع) از مکه تا کوفه داشته ارایه کرده و به طور مفصل مخبرین و شاهدان عینی حادثه و راویانی را که نقل خبر کردهاند معرفی میکند. او در این کتاب به روشی نقادانه و علمی مقتل ابومخنف را از تاریخ طبری استخراج کرده و آنها را در یک ترتیب تاریخی مدون کرده است. با این توصیف میتوان گفت کتاب حاضر، همان مقتل ابومخنف است، اگرچه شاید همه آن نباشد.