کد مطلب: ۷۵۲۶
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵

یافتن گنجینه‌‌ای تازه از واژگان هنر خاقانی است

آناهید خزیر

سروده‌های خاقانی شروانی که زبان فارسی دری را در آذربایجان در خدمت مفاهیم بلند عرفانی و اخلاقی قرار داده است، ضمن رعایت اسلوب راستین شعر فارسی خراسانی، بسیاری کارکردهای تازه هم دارد که سبک خاص این شاعر فارسی‌زبان را در آذربایجان رقم زده است. مرور کارکردهای سبکی شعر خاقانی در واقع توجه کردن به ظرفیت‌های ارزشمند زبان فارسی در قرن ششم و بررسی تاریخ زبان و بیان فارسی است.

خاقانی در «منطق‌الطیر» فصل بهار را توصیف می‌کند

دکتر عبدالرضا مدرس‌‌زاده‌ سخنانش را این‌گونه آغاز کرد: اجازه می‌خواهم به عنوان طلیعه‌ی سخن و این که فصل بهار است، به قصیده‌ی بهاری خاقانی اشاره کنم. در موضوع بهار پیش از خاقانی، شاعرانی مثل انوری، فرخی، منوچهری و عنصری قصایدی سروده‌اند که همه وصف داغگاه و صله گرفتن است، اما خاقانی این هنر و حُسن سلیقه را دارد که در گرایش دینی و آیینی‌اش فصل بهار را با باورهای دینی تلفیق کند. خاقانی در قصیده‌ی معروف «منطق‌الطیر» فصل بهار را توصیف می‌کند و این که هر کدام از پرندگان به گل و گیاه و درختی علاقه دارند. بعد سخن را به بیت تخلص می‌کشاند و به مدح مبارک حضرت پیامبر اکرم می‌پردازد. به نظر من این قصیده هم به‌خاطر نوع نگاه خاقانی به بهار و هم به‌دلیل توجه او به شخصیت مبارک حضرت ختمی مرتبت جزو شاهکارهای ادب فارسی است:
رخش به هرا بتافت بر سر صفر آفتاب/ رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب
روز چو شمعی به شب زودرو و سرفراز/ شب چو چراغی به روز کاسته و نیم تاب
مرغان چون طفلکان ابجدی‌آموخته/ بلبل الحمدخوان گشته خلیفة الکتاب
تا آنجا که می‌گوید:
عنقا بر کرد سر گفت: کزین طایفه/ دست یکی در حناست، جعد یکی در خضاب
این همه نورستگان بچه‌ی حورند پاک/ خورده گه از جوی شیر گاه ز جوی شراب
گرچه همه دلکش‌اند از همه گل نغزتر/ کو عرق مصطفاست وان دگران خاک و آب

خاقانی فراوان شعر مفاخره دارد

اشاره‌ی خاقانی به این نکته است که در شب معراج قطره‌ای از عرق مبارک حضرت رسالت بر زمین فرو چکید و از آن گل سرخ رویید. اگر تمام شعر فارسی را جست‌وجو کنیم، در تلفیق طبیعت با باورهای آیینی، به این شکل هنرمندانه قصیده‌ای پیدا نمی‌کنید.
مفاهیم سنتی سبک‌شناسی در متون فارسی فراوان و پُرشمار بوده و هست؛ اما هنر فرنگی‌ها در این است که آموزه‌های سنتی را، که در ادب ما فراوان هست، جمع و دسته‌بندی کرده‌اند. مثلاً تعبیر پارادوکسیکال را ما در ادب خود داریم. باباطاهر در قرن پنجم از تعبیر «خراب‌آباد دل» استفاده کرده است که یک تعبیر پارادوکسیکال است. مفهوم سبک هم به همین گونه است. معادل‌هایی که ما در گذشته برای سبک داشته‌ایم عبارتند از: طرز، شیوه، روش، سیاق، نقد عراقی، نقد خراسانی و نمونه‌های دیگر. یکی از کسانی که بیشترین تعبیرهای مرتبط با مقوله‌ی سبک شناسی را دارد، خاقانی است.
خاقانی چون شاعر بزرگی بوده، معاند و حسود هم داشته است و برای این است که خاقانی شعرهای مفاخره‌‌ای بسیاری دارد. مثلاً به او می‌گفتند که عنصری شاعری بزرگتر از توست: «به تعریض گفتی که خاقانیا/ بُود شاعری نکته‌دان عنصری». طبیعی است که دل خاقانی از این سخن به درد می‌آمده است. امروزه که مفاخره‌های خاقانی را داوری می‌کنیم می‌بینیم تعریف و ستایش صرف نیست و به آسانی می‌توان دریافت که او برتر از عنصری بوده است؛ برای همین است که به آن تعریض این گونه پاسخ می‌دهد:
به یک بیت ده بدره و برده یافت/ ز محمود کشورستان عنصری
به معشوق نیکو و ممدوح نیک/ غزل‌گو و مدح‌خوان عنصری
یعنی اگر آن شعرهای مدحی را از دیوان عنصری بیرون بیاوریم هیچ چیز دیگر باقی نمی‌ماند. حق هم همین است که خاقانی گفته و داوری او در سبک‌شناسی منصفانه است:
شناسند افاضل که چون من نبود/ به مدح و غزل دُرفشان عنصری
مرا شیوه‌ی خاص و تازه ست و داشت/ همان شیوه‌ی باستان عنصری
ز ده شیوه کان حلیت شاعری است/ به یک شیوه شد داستان عنصری
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد/ که حرفی ندانست از آن عنصری 

هنر خاقانی تحویل گرفتن زبان فارسی خراسان و بازسازی آن

یکی از بهترین و عالی‌ترین نمونه‌های شعر مفاخره‌ی عنصری این است:
نیست اقلیم سخن را برتر از من پادشاه/ در جهان ملک سخنرانی مسلم شد مرا
این مفاخره در برابر شاعران آذربایجان بوده است. در آنجا خاقانی رقبایی داشت که سبک و بیان آنها به خاقانی نمی‌رسید؛ بنابراین خصم او شده بودند. خاقانی خود می‌گوید:
گرچه دلت شکست ز مشتی شکسته‌نام/ بر خویشتن شکسته‌دلی چون کنی درست
این هم یک شکل کارکردهایی است که استشمام سبک‌شناسی و گونه‌گونی سخن از آن می‌آید.

شکل سوم هم این است که شیوه‌ی او تازه است، نه رسم باستان. در هر کار سبک‌شناسی توجه به زبان و اندیشه و فکر وجود دارد. بدین‌گونه است که می‌توان به سبک شاعر مورد نظر رسید. در این بحثی نیست که خاقانی زبان شعری خود را از خراسان گرفته است. یعنی می‌توان اصطلاحات دری خراسانی را در شعر خاقانی پیدا کرد، اما اگر بخواهیم بسامد بگیریم متوجه می‌شویم که درصد بسیاری از تعبیرات شعر کهن خراسانی در دیوان خاقانی نیست یا اگر هست خیلی کم است. در تمام شعر او یک «الفغدن» که ناصرخسرو به‌کار بُرده، پیدا نمی‌کنید. چون زبان هرچه از خراسان دورتر شده صیقلی‌تر و شسته رُفته‌تر شده است و شاعر از امکانات تازه‌ی زبانی استفاده کرده است. پس هنر خاقانی تحویل گرفتن زبان فارسی خراسان و بازسازی آن است.

ویژگی‌های ادبی خاقانی منحصر به فرد است

یک کار دیگر خاقانی که جزو توفیقات اوست به‌کار بردن واژه‌های خاص و ترکیب‌سازی است. هر شاعری یکی دو واژه دارد که آن واژه‌ها ممکن است در دیوان دیگران هم پیدا شود، اما خاص آن شاعر است. مثلاً واژه‌ی «رند» در متون قبل از حافظ هست اما در دیوان او از نظر واژه‌ای و کاربرد معنا برجسته‌تر است. حداقل دو واژه می‌توان در دیوان خاقانی یافت که سبک شخصی اوست و جزو ابتکاراتش. قبل از خاقانی کلمه «عطسه» در دیوان‌های شعری به‌کار رفته است؛ اما خاقانی زیرساخت اسطوره‌ای کلمه‌ی عطسه را پیدا کرده و برای اولین بار به آن شکل در شعر به‌کار برده است. «عطسه» در اصطلاح به معنی «فرزند» است. خاقانی گاه در یک بیت سه بار کلمه‌ی عطسه را به‌کار برده است.

یک کلمه دیگر که در دیوان خاقانی به این شکل و معنی هست و در جای دیگر نیست کلمه‌ی «صاحب» است. «صحبت» در اصل لغت به معنی «زفاف» و «عروسی» است و «صاحب» که اسم فاعل است به معنی «داماد» است. صاحب به معنی «داماد» را فقط خاقانی به‌کار برده است. این هنر خاقانی است که به دنبال گنجینه‌ی تازه‌ای از واژگان می‌رود.

جالب اینکه هرچند خاقانی شاعری سنی‌مذهب است، مفاهیم خارج از وادی فکر اهل سنت را به‌کار برده است. خاقانی بحث شفاعت را قبول دارد و به بحث توسل و تبرک بسیار توجه می‌کند و در سفر حج تربت مطهر حضرت ختمی مرتبت را با خود می‌آورد و در بازگشت، به زیارت تربت سلمان فارسی شیعی می‌رود و تسبیحی را که از تربت سلمان درست شده، همراه خود می‌آورد.

خاقانی حدود سی ترکیب با عدد «هفت» دارد؛ یا برای «خورشید» ده‌ها تعبیر به‌کار می‌برده است. مثل «یوسف زرین‌نقاب»، «نان زرین‌چرخ»، «شمع هفت‌چرخ»، «خسرو چهارم‌سریر» و نمونه‌های دیگر. می‌خواهم بگویم که خاقانی قدرت وسیع ترکیب‌سازی و امکان وسیع زبانی دارد؛ اما ویژگی‌های ادبی خاقانی منحصر به فرد است؛ مثل قدرت او در وصف. خاقانی شاعری است که از حج حرف زده است. در آن قصیده ده پانزده بیت در وصف عَلم کاروان حج می‌آورد. در بحث آرایه‌های ادبی نیز خاقانی استاد جناس و انواع آن است؛ اما آرایه خاص او «خلاف‌آمد» یا «متناقض‌نما» است.

 

send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST