کد مطلب: ۷۶۲۰
تاریخ انتشار: سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵

ویتگنشتاین به تنهایی یک جریان فلسفی است

زهرا سلیمانی‌اقدم

فرهیختگان: لودویگ ویتگنشتاین یکی از معروف‌ترین فیلسوفان قرن بیستم است که می‌توان مدعی شد تقریباً تمام آثار وی در ایران به فارسی ترجمه شده است، از این رو می‌توان گفت او یکی از فیلسوفان خوش اقبال در ایران است. اما این اقبال گاهی با جهت‌گیری و کمی‌ها و کاستی‌هایی همراه است که حق مطلب اندیشه این فیلسوف بزرگ را ادا نمی‌کند. برای بررسی اهمیت و جایگاه ویتگنشتاین با جلال پیکانی به گفت‌وگو پرداخته‌ایم. جلال پیکانی، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «تاریخ فلسفه تحلیلی» است که به همراه بیت‌الله ندرلو این کتاب را به تازگی ترجمه و منتشر کرده است. او همچنین ترجمه رساله‌ای از هیوم را که رساله اصلی وی محسوب می‌شود با عنوان «رساله‌ای درباره طبیعت آدمی» به دست ناشر سپرده است که به‌زودی منتشر می‌شود.

می‌توان گفت خوشبختانه ویتگنشتاین یکی از فیلسوفانی است که در ایران اقبال خوبی به او شده است و تقریباً بیشترین آثار او ترجمه شده و بخش عمده‌ای در پایان‌نامه‌ها دارد. این اقبال از کدام جذابیت می‌آید؟
جذابیت ویتگنشتاین به نظر من بیشتر از آنکه از فلسفه‌اش ناشی شود از شخصیتش ناشی می‌شود. یعنی در ایران این مساله برای فلسفه‌ورزی آفتی است، اینکه ما عموماً به جای آنکه به فلسفه‌ورزی فیلسوف نگاه کنیم به شخصیت او نگاه می‌کنیم. ویتگنشتاین زندگی رازآلودی داشت. زبان او هم در پژوهش‌ها، هم رسالات و هم یادداشت‌ها رازآلود بود. او در بخش‌هایی از زندگی‌اش کارهایی انجام داده است که او را شبیه فردی که اتونومی (خودفرمانروایی) دارد، می‌کرده است. مثلاً رها کردن دانشگاه یا ارثیه پدری. بیشترین جذابیت ویتگنشتاین به خاطر این مسائل است.  در کل ویتگنشتاین دوم جذاب‌تر از ویتگنشتاین اول است. به این دلیل که ویتگنشتاین دوم رازآلودتر است با تاکیدی که بر زمینه‌گرایی در نظریه واحدهای زبانی دارد. در بحث هرمنوتیک و زبان‌های رایج به سنت قاره‌ای نزدیک می‌شود و چون در ایران هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی فلسفه قاره‌ای از فلسفه تحلیلی مطلوبیتش بیشتر است در نتیجه ویتگنشتاین دوم به این دلیل باز در ایران محبوب‌تر است.

با این وجود می‌توانیم بگوییم ویتگنشتاین به هر دلیلی که اقبال داشته است، این توجه و ستایش به ما کمک کرده است او را به خوبی بشناسیم و اندیشه‌هایش را درک کنیم؟

متاسفانه شناخت ما از ویتگنشتاین در سطح جهانی نیست. در سطح و تراز جهانی رویکردهای مختلفی نسبت به وی است. اما رویکرد غالب ما این است که ویتگنشتاین اولی تحلیلی و دومی فیلسوفی است که به فلسفه قاره‌ای نزدیک می‌شود. اما فعالیت‌هایی که در ایران با تمرکز بر آثار وی انجام می‌شود از جزئیات خالی است. یکی دیگر از نقدهایی که به ویتگنشتاین‌پژوهی در ایران وارد است، این است که ما ویتگنشتاین را گاهی از فلسفه تحلیلی جدا می‌کنیم. ویتگنشتاین تا حد زیادی میراث‌دار راسل و فرگه است متن‌ها توجهی که به ویتگنشتاین می‌شود بسیار بیشتر از توجهی است که به راسل و فرگه می‌شود. درواقع ما داریم ویتگنشتاین را از این بستر جدا می‌کنیم و در خلأ، اندیشه او را بررسی می‌کنیم.  در هر صورت در کنار این نقایص حسن کار این است که ویتگنشتاین این اقبال را در ایران داشته است که کتاب‌ها، مقالات و پایان‌نامه‌های بسیاری در موردش نوشته شود.

شما از جذابیت‌های پرداختن به ویتگنشتاین در ایران گفته‌اید، اما اگر بخواهیم به مهم‌ترین ویژگی‌های این فیلسوف بپردازیم که او را در تاریخ اندیشه‌ورزی خاص و یکتا کرده است، آن ویژگی‌ها چیست؟

جذابیت‌های ویتگنشتاین استقلال فکری اوست. عده‌ای از مورخان فلسفه معتقدند در صد سال آتی شاید از بعضی فیلسوفان اسمی نماند اما حتماً از ویتگنشتاین نام خواهند برد؛ چون تفکر او اصیل است و این اصالت از همان اتونومی او نشأت گرفته است. درست است که ویتگنشتاین میراث‌دار راسل و فرگه هم است اما خودش نوآوری‌های بسیاری داشته به‌خصوص در دوره دوم. پس مهم‌ترین مشخصه و ویژگی یا جذابیت اندیشه ویتگنشتاین، استقلال است، اما این مساله متناقض‌نما است. چون با وجود این جذابیت‌ها ویتگنشتاین موجب جریان دنباله‌داری نمی‌شود، یعنی ویتگنشتاین به نوعی با خودش تمام می‌شود. ولی خودش به قدری بزرگ است که به تنهایی یک جریان است؛ یک فرد به تنهایی یک جریان فلسفی است.

می‌توان گفت متاسفانه به‌خصوص در دانشگاه‌ها ما به واسطه ترجمه سراغ شناخت فیلسوفان می‌رویم. از این رو بیشتر در گرو شناخت فیلسوف در سنت ترجمه هستیم تا واقعیت مستقل آن و کمتر سراغ شارحان و نقادان می‌رویم. گرچه در بیست سال اخیر، اقبال ما به ترجمه آثار ویتگنشتاین خوب بوده است اما این شناخت فرای نقد و بررسی و فقط در جهت شناخت و پذیرش اندیشه ویتگنشتاین پیش می‌رود، این مساله چه معایبی دارد؟

برخورد ما و نگاه اهالی فلسفه به ویتگنشتاین منفعلانه است، مثال دیگر آن الوین پلانتینگا است. نگاه ما به او که یک فیلسوف دین در فلسفه تحلیلی است نیز منفعلانه است؛ یعنی هرچه گفته است را پذیرفته‌ایم و با آب و تاب از او سخن می‌گوییم. در مورد ویتگنشتاین هم این اتفاق افتاده و در ایران به‌شدت تحسین و کمتر نقد می‌شود.
این نقصی است که ما در خوانش ویتگنشتاین داریم. گویی ما فکر می‌کنیم ویتگنشتاین آنچه گفته و کرده برترین است و او را خاتم فلاسفه می‌دانیم. نقد کردن، بخش مورد غفلت واقع شده نظرگاه ما به فلسفه ویتگنشتاین است.

شما گفته‌اید در ایران از پرداختن به جزئیات اندیشه ویتگنشتاین غفلت شده است، این جزئیات چه هستند؟
از دیگر وجوه ویتگنشتاین که کمتر به آن پرداخته شده نسبت او با فلسفه دین است. الان کارهای خوبی درباره استخراج فلسفه دین از آثار و اندیشه ویتگنشتاین می‌شود. بحث‌های دیگری هم که صورت می‌گیرد و من اخیراً چند رساله دکتری در این باره دیده‌ام در زمینه نظریه درمانگری ویتکنشتاین و مقایسه آن با روانکاوی فروید است. پرداختن به نسبت ویتگنشتاین اول و دوم نیز از مسائل مهمی است که بیشتر باید به آن پرداخته شده است. قبلاً ویتگنشتاین اول و دوم خیلی جدا از هم تلقی می‌شدند اما الان به بررسی این مساله بیشتر توجه دارند و تلاش می‌کنند بین این دو قضیه پل بزنند. این‌ها کارهایی است که با عطف‌نظر به جزئیات فلسفه و اندیشه ویتگنشتاین حاصل می‌شود.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST