شرق: روزی خواجه کاشانی - نخستوزیر پادشاه سلجوقی- به دیوان نشسته بود. عمر خیام درآمد و گفت: «ای صدر جهان، از وجه دههزار دینار معاشِ هر سالِ من کهتر به دیوانعالی مانده است. نایبان دیوان را اشارتی بلیغ میباید تا برسانند». خواجه گفت: «تو چه خدمت میکنی که هر سال دههزار دینار مرسوم تو باید داد؟» عمر خیام گفت: «ای شگفتا! من چه خدمت کنم؟ هزار سال آسمان و اختران را در مدار و سیر به شیب و بالا جان باید کندن، تا از این آسیابک، دانهای درست چون عمر خیام بیرون افتد و ازین هفت شهر پای بالا و هفت دیه سرنشیب یک قافلهسالار دانش چون من درآید. اما اگر خواهی از هر دهی در نواحی کاشان چون خواجه دهده بیرون آرم و بهجای او بنشانم که هریک از عهده کار خواجگی بیرون آید». این حکایت به حضرت سلطان ملکشاه باز گفتند، گفت: «بالله که عمر خیام راست گفت». یادآوری چنین روایتی از مکتوبات «خاقانی شروانی»، در روز بزرگداشت حکیم عمر خیام، هشداری است برای نسل جدید که ظلمِ رفته بر این حکیم و ریاضیدان را دریابند و بازشناسند؛ این ظلم همانا، نشناختن ویژگیهای بارز این اندیشمند، عالم و محقق است. خیامشناسان پیشین- از فیتزجرالد گرفته تا صادق هدایت- همگی گویا از ظن خود یار او شدهاند اما نسل جدید در مواجهه با چنین شخصیتی، نیاز به شناخت دقیق این چهره چندبُعدی دارد. چهرهای که اکنون از خیام در جهان درست شده، انسانِ رندِ لاابالی و دائمالخمری است و اینچنین است که پایگاه دانشی والای او -که دقیقترین اندازهگیریهای نجومی را داشته- پایمال میشود تا جایی که از او شخصیتی عامهپسند در جهان امروز ساختهاند. هیچکس در این میان به کارهای دانشی شگفت او نمینگرد و شخصیت برتر او را از یادها بردهاند. روز بزرگداشت حکیم عمر خیام، فرصت کوتاه اما ارزشمندی است در میان نسل جوان، تا چهره واقعی او، از این چهره ساختهشده بازشناسی شود.