به تازگی رمان «شبهای کوشآداسی» نوشتهی م. مالمیرآبادی به همت انتشارات هیلا منتشر شده است. رمانی طنز دربارهی عشق و کلیهی بیماریهای دل. رمانی است سراسر عشق و اشتیاق که در قرن بیمهریها، سرگذشت واقعی زندگی فرشته و ابوالفتح خان و بابا و مامان و مش قنبر و اسکندر و ترگل و ورگل و افراسیاب و صفر آقا و بقیهی شخصیتهای این رمان آموزنده را با قلمی شیرین به تصویر میکشد و در پایان چنان خواننده را غافلگیر میکند که تا مدتها وی را به تامل وامیدارد. خواندن این کتاب به تمام پدران و مادرانی که فرزندان زیر سیودو سال دارند و همچنین دلسوختگان آیندهی بشریت و فعالان محیط زیست توصیه شده است.
رمان شبهای کوشآداسی سه شنبه هجدهم خردادماه در مرکز فرهنگی شهرکتاب نقد و بررسی شد. در این نشست دکتر امیرعلی نجومیان، ابوالفضل حری و رویا صدر حضور داشتند.
م. مالمیرآبادی این نشست را تحریم کرده و در آن حضور نداشت! ضمنا لازم به تاکید است که ایشان رمان خود را به رویا صدر تقدیم کردهاند؛ چراکه گویا نوشتن را از او آموختهاند.
خیانت مودبانه یا تادیب خائنانه!
نجومیان رمان «شبهای کوشآداسی» را در دستهی نقیضه یا پارودی جای داد و به تعداد اندک ایندست آثار در سالهای اخیر اشاره کرد؛ وی تصریح کرد: این رمان در قالب طنز نوشته شده است و این یکی از مهمترین ویژگیهای آن است؛ البته از تعریف نقیضه درمییابیم که یکی از ویژگیهای آن طنز است. از دیگرسو حائز اهمیت است که این رمان به همت کسی نوشته شده که خود محقق حوزهی طنز است. بنابراین اثر وی هم از حیث پژوهشی اهمیت دارد هم از نظرگاه نگارش خلاق. سایمون دنتیث در کتابی به نام پارودی، پارودی را نوعی تقلید میداند، تقلید از سبک نویسنده، هنرمند یا ژانری ویژه با اغراقگویی عمدی برای ایجاد تاثیر طنز یا کمیک. پارودی در گسترهی ادبیات انگلیسی پیشینهای بسیار طولانی دارد. بهترین پارودیها در قرون هجده و نوزده نوشته شدهاند چون قرن هجدهم بهعنوان عصر روشنگری و خردگرایی، عصر نقد نیز به شمار میرود.
وی افزود: در این دوره نقد اهمیت یافته است. الکساندر پوپ، نویسنده و شاعر انگلیسی قرن هجدهم، در منظومهای نقد را از نگارش خلاق مهمتر ارزیابی میکند. این نگاه سبب شد نگاه نقادانه در قرن یادشده رونق یابد. نقیضهنویسی بخشی از این رویکرد است. پارودی نوعی تقلید از یک متن جدی است؛ در اینجا این پرسش مطرح است که آیا ادبیات عامهپسند متنی جدی است؟ پاسخ مثبت است؛ چراکه ادبیات عامهپسند خود را بسیار جدی فرض میکند؛ در اینباره مباحثی مطرح است که اشاره خواهم کرد. دنتیث تعریف دیگری هم از نقیضه ارائه میکند؛ به اعتقاد او «نقیضه از شیوهی جدی و ویژگیهای مشخص یک اثر ادبی تقلید میکند؛ یا سبک ممتازی از نویسندهای یا سبک معمول و دیگر ویژگیهای یک ژانر ادبی جدی را تقلید میکند و با تنزل متن اصلی به موضوعی کممایه یا طنزآمیز آن را خوار میشمارد.»
نجومیان بر نقدآمیزبودن نقیضه تاکید کرد و افزود: حتا میتوان این رویکرد را ساختارشکنانه خواند؛ چراکه در آن نوعی واسازی صورت میگیرد. گویی کسی که به این امر اشتغال دارد ویژگیهای پنهان پشت متن را برمیکشد و افشا میکند. دنتیث در جایی دیگر میگوید: «هرکنش فرهنگی که تقلید ارجاعی مجادلهآمیزی از یک متن یا یک کنش فرهنگی دیگر باشد را نقیضه میگوییم.» ارسطو برای اولینبار از واژهی پارودیا استفاده کرده است؛ در تعریف او نیز بر کمدی و طنز تاکید شده است. نکتهی مهم دیگر این است که نقیضه خود نوعی از ارجاعات بینامتنی است. از دورهی ساختارگرایی به بعد در حوزهی نقد ادبی مسالهای مطرح شد مبنی بر اینکه متون در یک رابطهی ارجاعی با یکدیگر قرار دارند؛ این رابطهی ارجاعی میتواند خودآگاه یا ناخودآگاه باشد؛ از این نظرگاه اندیشهی ژرار ژنت با بحث نقیضه همخوانی دارد.
وی تاکید کرد: ژنت در نظریهی خود بر مفاهیم بیشمتن و پیشمتن تاکید دارد؛ مثلا رمان محل نقد یک بیشمتن است از یک پیشمتن که در واقع ادبیات عامهپسند ایرانی در یک دورهی خاص است. بنابراین میتوان در این رویکرد نوعی رابطه بیشمتنیت دید؛ از زاویهای دیگر این رابطه نوعی رابطهی سرمتنیت است. به اعتقاد ژنت گاه نویسنده ژانری را برمیگزیند و آثاری را در آن تولید میکند؛ در واقع باز نوعی رابطهی ترامتنی شکل میگیرد. به این ترتیب وقتی شعر یا داستانی نوشته میشود (حتا اگر نقیضه نباشد) نوعی رابطهی ترامتنی ایجاد میشود. در ادبیات انگلیسی نقیضه به «ویژه» و «عام» تقسیم میشود. در نقیضهی ویژه متنی خاص انتخاب میشود؛ حال آنکه نقیضهی عام به مجموعهای از متون یا نوعی گفتمان ارجاع دارد.
نجومیان ضمن تاکید بر دیگر انواع دستهبندی نقیضه افزود: وقتی ارجاعی کامل به متنی مشخص صورت میگیرد، نقیضهی کامل شکل گرفته است. وقتی در نقیضه به متون بسیار متفاوت ارجاع میشود، نقیضهی پراکنده صورت میگیرد. از این منظر شبهای کوشآداسی یک نقیضهی پراکنده است؛ چراکه یک رمان خاص را هدف قرار نداده است.
وی در ادامه اهداف مترتب بر نقیضهنویسی را برشمرد و اظهار داشت: آنچنانکه گفته شد مهمترین هدف نقد است؛ البته معانی متعدد نقد در نظر است؛ میتواند انتقاد باشد با نیت کاویدن شالودهی یک اندیشه؛ میتواند ارزیابانه باشد و نیز میتواند جنبهی افشاگرانه داشته باشد. درون ادبیات عامهپسند مجموعهای ایدئولوژی پنهان وجود دارد. ادبیات عامهپسند این ایدئولوژیهای پنهان را که تاثیر اجتماعی بهسزایی نیز دارند جدی میگیرد؛ از اینروی باید ادبیات عامهپسند را جدی بگیریم. کنارگذاشتن این ادبیات غفلت جدی آکادمیها و دانشگاهها بوده است. این گونهی ادبی در سلیقهسازی و تحمیل ایدئولوژی بسیار موثر است؛ از این حیث نمیتوان آن را با ادبیات نخبهگرا مقایسه کرد. باختین هدف دیگر نقیضه را کارناوال میداند؛ با نگاه به ویژگیها و شکل کارناوال میتوان دریافت نقیضه نیز با نوعی نگاه کارناوالی شکل میگیرد؛ به این معنی که ژانرها و آثار مختلف را کارناوالیزه میکند.
نجومیان تاکید کرد: به اعتقاد من نقیضه در چهار سطح صورت میگیرد. سطح اول بر موضوع و مضمون دلالت دارد؛ دومین سطح، سطح زبانی و بلاغی است؛ در سطح سوم روایت موضوع قرار میگیرد؛ چهارمین سطح را سطح گفتمانی نام نهادهام. پیش از پرداختن به این بحث باید به یاد آوریم که نقیضه برای ایجاد نوعی تاثیر طنزآمیز صورت مییابد؛ بر این اساس نویسنده هم باید به پیشمتن خود اشراف داشته باشد، هم باید منتقد باشد و هم باید ابزار طنزپردازی را بشناسد. در رمان شبهای کوشآداسی دو ابزار طنزپردازی به کار گرفته شده است. میدانیم که پایه طنز بر عدمتجانس بنا شده است. در این رمان عدم تجانس اول در سطح زبانی و بلاغی صورت میگیرد و بعد در سطح گفتمانی نیز نمایان میشود. ما در رمان شبهای کوشآداسی با داستانی عاشقانه و درامی خانوادگی رویاروییم. این یکی از موضوعات اصلی ادبیات عامهپسند در ایران است (حداقل در دورهای خاص).
وی ضمن خواندن بخشهایی از رمان تصریح کرد: در سطح زبانی و بلاغی اتفاقی ساده در این اثر صورت میگیرد. در ادبیات عامهپسند احساساتگرایی بسیار است؛ شخصیتها در لحظاتی احساسات بسیار سطحی و بیعمق خود را بروز میدهند. نویسنده ایندست آثار نیز قدرت بیان عمق روانشناسانه را ندارد؛ در این اثر این رویکردها توصیف شدهاند. استفاده از استعارههای کلیشهای یک از اتفاقات مهمی است که در سطح زبانی در رمان شبهای کوشآداسی صورت یافته است. در ادبیات عامهپسند از عبارات و استعارههای کلیشهای زیاد استفاده میشود. جز این در ادبیات عامهپسند زبانی عامیانه، ساده و تقلیدی نیز جایگاهی ویژه دارد؛ در این اثر نمونههای جالب توجهی از ایندست وجود دارد. تعارض میان زبان عامیانه و زبان فاخر در این رمان بسیار دیده میشود؛ این عدم تجانس در بخشهایی از آن به اوج میرسد.
نجومیان رویکردهای نویسنده در سطح روایت را تشریح کرد؛ وی اظهار داشت: در ادبیات عامهپسند کلیشههای روایتی بسیار است؛ پایان خوش، تقابل قطبی، مطلقنگری نسبت به شخصیتها و ارجاعهای روایی به متون دیگر از آندست هستند. شرح حوادث پیدرپی و بیمنطق، بیتوجه به ساخت روایت از دیگر مولفههای ادبیات عامهپسند است؛ اطناب از دیگر مولفههای این گونهی ادبی است؛ رمان محل نقد نیز با رویکردی طنزگونه مولفههای یادشده را در نظر آورده است. در این اثر شخصیتهای تکبعدی و بسطنایافته نیز بسیار است که این نیز از ویژگیهای آثار عامهپسند محسوب میشود.
وی در انتهای مباحث خود به تشریح سطح گفتمانی در نقیضهنویسی پرداخت و افزود: ادبیات عامهپسند به نوعی فقدان در تحلیل شرایط اجتماعی و گفتمانی دچار است؛ این گونهی ادبیات آدمها را از گفتمان فرهنگی، طبقاتی و اجتماعی جدا میکند و به آنها میپردازد؛ از اینروی اشتباهات و خطاهای شخصیتها بدون در نظرگرفتن تاثیر شرایط اجتماعی، فردی تلقی میشوند؛ این بزرگترین خیانت این نوع ادبی است. نباید از یاد ببریم که رمان برای بازنمایی رابطهی فرد با اجتماع تولید شده است؛ چراکه نمایشنامه و داستان از حیث امکانات زبانی نمیتوانستند این امر را محقق کنند. نویسنده این اثر این موضوع را نشانه گرفته و به آن پرداخته است. نویسنده به خوبی نمایانده است که ادبیات عامهپسند به نوعی انفعال گفتمانی دچار است.
وی تاکید کرد: در حوزهی گفتمانی میتوان به موضوع عشق نیز پرداخت؛ در گفتمان عمومی جامعهی ما (سطحی کلانتر از ادبیات عامهپسند) عشق دچار تعارضهای بسیار است که در این رمان به درستی تشریح شده است. آنچنانکه گفته شد باید ادبیات عامهپسند را جدی گرفت؛ چراکه زمینهی درک بهتر ایدئولوژیهای پنهان فرهنگی را فراهم میکند؛ این ادبیات ناکامی ادبیات نخبهگرا در ارتباط با مخاطب را جبران میکند؛ زوایای ظاهرا غیررسمی و بیاهمیت آدمها را بازنمایی میکند؛ این گونهی ادبی جایی است برای تحقق آنچه آدمها در زندگی واقعی نمیتوانند به دست آورند. ادبیات عامهپسند وجود دارد و از اینروی نگاه انتقادی به آن ضرورت است. نقیضهنویسی این امر را محقق میکند؛ ادبیات کلیشهای را به چالش میخواند و فضایی برای شکلگیری نوعی ادبیات نو فراهم میکند. رمان شبهای کوشآداسی نمونهای از این کوشش است.
طنز رمانتیک شاید عامهپسند
حری به سخنی از عبید اشاره کرد و بر اساس آن دو وجه جدی و غیر جدی را برای روایتگری برشمرد؛ وی تصریح کرد: «فضیلت نطق که شرف انسان بدو منوط است، بر دو وجه است: یکی جد و دیگری هزل؛ و رجحان جد بر هزل، مستغنی (از بیان) است. چنانکه جدِ دائم موجب ملال میباشد، هزلِ دائم نیز باعث استخفاف و کسر عِرض میشود... هزل در سخن مانند نمک در طعام است.» البته، منظور از روایت غیرجدی این نیست که از حیث ارزش و اعتبار، در مرحلهی فروتر یا دانیتر از روایتهای جدی قرار دارد، بلکه روایتهایی است که صرفا سرگرمکنندهاند و جنبهی تفننی دارند.
وی ادامه داد: اولینبار ارسطو بود که تراژدی را به منزلهی متون جدی، از کمدی به منزلهی متون غیرجدی بازشناخت. در مجموع، متون جدی (مانند تراژدی، اسطوره، محاکات عالی و رمانسها) روایتهای اشخاصیاند که از حیث اخلاقی و اندیشگانی در مرتبهی فراتر از افراد معمولی قرار دارند؛ این اشخاص در موقعیتهایی قرار میگیرند که مجبور میشوند صفات و ویژگیهای عالی خود را نمایش دهند. متون غیرجدی (مانند انواع کمدیها، روایتهای محاکات دانی و کنایی) دربارهی اشخاصیاند که از حد متعارف فروترند؛ موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند، پیش پاافتاده، غیرتراژیک و حتی خندهدار است (یا اینگونه بازنمایی میشوند). البته پیداست که این دستهبندیها چندان دقیق نیست. برای نمونه، تمام متون غیرجدی مشابه نیستند؛ برخی از متون غیرجدی، آشکارا خندهدار و طنزآمیزند.
حری مولفههای روایت غیرجدی را برشمرد و گفت: روایت غیرجدی در قالب توالی رخدادهای طنزآمیز موجد خنده معمولا در سه قالب موقعیتمحور (بصری)، کلاممحور (شفاهی و مکتوب) یا ترکیب هردو (سمعی و بصری) جلوه و بروز پیدا میکند. این سه جلوهی خنده در قالب پیکرهی عظیم آثار شفاهی و مکتوب بشری، لبان را به خنده باز میکند. گاه این خنده از روی تفریح و سرگرمی است (فکاهیات، شوخیها، لطیفهها و جوکها)؛ گاه آنچه میخنداند، ریشهی زبانی دارد (بازیهای کلامی، جناسها، لغزها)؛ گاه ریشهی فرهنگی دارد (لطیفههای قومی، گروهی، مذهبی، سیاسی)؛ گاه مبتنی بر حرکات نمایشی است (کمدی و انواع آن)؛ گاه ترکیب گفتار و عمل است؛ گاه از روی استهزاء است (ریشخند، نیشخند، پوزخند در سطح دانی و هجو و هزل در سطح عالی)؛ گاه از روی طعنه است (طعنه) و گاه از روی کنایه است (کنایهی طنزآمیز)؛ گاه به جای خنده، زهر بر لبان مینشاند (زهرخند، تلخند، کمدی سیاه)؛ گاه میترساند و میخنداند (گروتسک)؛ گاه میخروشد و میآشوبد و میخنداند (طنز پرخاشگر)؛ گاه لودگی میکند و ادا و اطوار در میآورد (سیاه بازی، روحوضی، فارس)؛ گاه شکلک در میآورد (نظیرهسازی/ بورلسک دانی و عالی، مضحکه)؛ گاه دشنام میدهد (دشنامگویی)؛ گاه اغراق میکند (کاریکاتور)؛ گاه کوچک مینمایاند؛ گاه بزرگ (کوچکنمایی و بزرگنمایی) و گاه نقض میکند (نقیضه) و گاه خیلی کارهای دیگر انجام میدهد! از اینرو بسته به اینکه این خنده به چه نحو در رخدادهای غیرجدی تجلی پیدا کند، با انواع و گونههای روایت طنزآمیز غیرجدی سروکار داریم. در واقع این گونههای شفاهی و مکتوب که دست پروردهی بشرند، از جمله عوامل تولید خنده محسوب میشوند.
وی ضمن تاکید بر اینکه در گسترهی زبان فارسی واژگان بسیاری وجود دارند که حوزه معنایی مشترک میان آنها، عنصر خنده و شوخ طبعی است، به شرح و تبیین برخی مولفههای نقیضه پرداخت و تصریح کرد: نظیره و نقیضه دو شگرد عمده در میان انواع شیوههای طنزپردازی است؛ بهتر است بگوییم طنزپردازی پرخاشگرانه محسوب میشود. نیک میدانیم طنز پرخاشگر، نوشتهای است منظوم یا منثور که معایب را هدف قرار میدهد تا افراد بشر را مسخره و هجو کند. طنز در یک کلام، کاربرد مضحکه، کنایه، طعنه، بذله، فکاهی، بدبینی و هتاکی در کلام یا نوشتار است، به منظور برملاکردن و سرزنش معایب و رذایل انسانی. در واقع، طنز پرخاشگر کاربرد خاص شوخ طبعی در راستای اهداف اخلاقی است. طنز پرخاشگر از ابزار خنده استفاده میکند؛ نه فقط به این خاطر که معایب انسانی را فرایادمان آورد، بلکه به این سبب که در برابر رذایل، بر فضایل و مناقب پسندیده بشری نیز تاکید گذارد. آنچنانکه گفته شد به نوعی رویکرد انتقادی در آن جاری است.
وی ضمن اشاره به نمونههای نقیضه در ادبیات فارسی و نیز برخی انواع نقیضه، رمان شبهای کوشآداسی را در زمرهی پاستیش طنزآمیز قرار داد و تاکید کرد: پاستیش، تقلید از سبک متن اصلی است. پاستیش طنزآمیز، نقیضهای سبک شناختی است. متن نقیضهکننده با تقلید از سبک اثر اصلی و کاربرد آن برای بیان موضوعی سبکتر و دانیتر، متن اصلی را هجو میکند. با نگاهی به این دستهبندیها درمییابیم که جملگی (آنچنانکه پیشتر از قول دنتیث گفته شد) اشکال و شیوههای فرهنگیاند که روی یک پیوستار قرار میگیرند.
حری با در نظر داشتن مبحث روایتگری نقیضهمحور رمان شبهای کوشآداسی را بررسی کرد؛ وی پس از تشریح اطلاعات برونمتنی که نمایانگر ماهیت طنزآمیز اثر هستند به تببین مولفهایی پرداخت که رمان شبهای کوشآداسی را در دستهی آثار نقیضهای قرار میدهند؛ حری در اینباره گفت: من ابتدا دربارهی موقعیت روایی طنزآمیز رمان صحبت میکنم که درنهایت به جهانداستان طنزآمیز نویسنده ختم میشود. در این موقعیت روایی، مولفههایی دستاندرکارند که سازوکار روایتگری طنزآمیز این رمان را میسازند. دو ویژگی راوی این رمان، همهجابودگی و همهچیزدانی است؛ او همه جا حضور دارد و همهچیز را دربارهی همهکس و همهچیز میداند؛ هرچند ممکن است هر آنچه را میداند، بروز ندهد یا دستکم خواننده اینگونه باور دارد که بروز نمیدهد. این راوی، نویسندهمحور یا معطوف به نویسنده است؛ چون نقش نویسنده را ایفا میکند.
وی افزود: در این رمان نیز نویسنده موقعیت روایی نویسندهمحور خلق کرده است؛ گرچه این موقعیت روایی در این رمان، بازیگوشانه تقلید شده است. در واقع نویسنده با خلق این نوع راوی که به زبانی فاخر از موضوعات عادی سخن میگوید، اولین نشانههای طنزآمیز رمان را آشکار میکند. این نوع راوی از همان ابتدا به طرزی مضحک همهچیز را دربارهی اشخاص میداند و با تفسیر، قضاوت، کلیگویی و مداخلههای خود که از جمله نشانههای حضور راوی آشکار در روایت است (به تعبیر چتمن)، در امور مربوط به اشخاص دخالت میکند و جهانبینی خود را دربارهی مسائل مربوط به اشخاص ارائه میکند.
حری ادامه داد: علاوه بر راوی همهچیزدان و همهجاحاضر رمان که عامل اصلی موقعیت روایی طنزآمیز رمان است، صحنهپردازی طنزآمیز رمان، دومین عامل این موقعیت روایی است. صحنه اصلی رمان، تعمیرگاه خودرو است و در همین مکان است که موضوع اصلی رمان یعنی عاشقشدن شخصیت اصلی مطرح میشود. این مکان که نویسنده تلاش کرده است با دادن آدرس کامل آن بر واقعیبودنش تاکید کند، هیچ نشان متعارفی از صحنههای رمانتیک ندارد و دست برقضا، فضا بیشتر مردانه است تا زنانه و رمانتیک. لیکن نویسنده با انتخاب این مکان بهعنوان صحنهی اصلی ماجرای رمان، تلاش کرده است با همسازکردن موضوعی رمانیتک در فضایی غیرشاعرانه، به نوعی عدم تجانس دامن بزند که از جمله مولفههای طنزپردازی (به ویژه طنزپردازی کلامی) است.
وی ضمن خواندن بخشهایی از رمان عوامل یادشده را تشریح کرد و اظهار داشت: در واقع، تضاد میان آنچه در اصل امری پیشپاافتاده است (تعمیر میللنگ) و آنچه ممکن است با سرنوشت شخصیت در ارتباط باشد (زندگی مشترک او) ایجاد نوعی طنز میکند؛ البته در این طنز، تقابل سبک و سیاق زبان فخیمانهی راوی با موضوعی کاملا پیشپاافتاده، نوعی بورلسک عالی پدید میآورد.
حری به مصادیق متعددی در تایید این امر اشاره کرد؛ از آنپس به تشریح دیگر عامل روایی در شکلگیری طنز پرداخت و تصریح کرد: علاوه بر راوی و صحنهپردازی، دیگر عامل مهم در ایجاد موقعیت روایی طنزآمیز، ارجاعات و تلمیحات مستقیم نویسنده به آثار هنری و ادبیای است که برای خوانندگان دیرآشناست؛ لیکن نویسنده این ارجاعات را بازیگوشانه به خدمت گرفته است. این نوع ارجاعات به سایر متون که از آن با نام کلی بینامتنیت یاد میشود، متن اصلی (زبرمتن به تعبیر ژنت) را در ارتباط با متن دوم (زیرمتن به تعبیر ژنت) قرار میدهد. این رابطهی بینامتنی بازیگوشانه، گاه صریح است و آشکار و گاه تلویحی است و پنهان؛ گاه راوی با تلمیحی آشکار به ابیاتی از شاعری دیگر، آن را مناسب حال و روز شخصیت میداند.
وی در انتها تاکید کرد: آنچه گفته شد نمونههایی است از سازوکارهایی که نویسنده به خدمت گرفته است تا موقعیت روایی طنزآمیز رمان را ایجاد کند که در مجموع در ژانر نقیضه قرار میگیرد. بدیهی است این موقعیت روایی طنزآمیز که خود از موقعیتهای خرد و درشت بسیار تشکیل شده است، جهانداستان نقضیهای رمان را پدید میآورد. به نظر میآید این جهانداستان نقیضهای از جهانداستان گونهی ادبیات داستانی رمانتیک عامهپسند باشد. نویسنده تا حدود بسیاری موفق شده است با استفاده از مولفههای موقعیت روایی طنزآمیز این نوع رمان، نقیضهای را که تقریبا در میان آثار ادبیات داستانی ایرانی مسبوق به سابقه نیست، پدید آورد.
دریایی از طنز
رویا صدر در ابتدا پیشینهی شکلگیری این اثر را تشریح کرد؛ وی گفت: آغاز روند نوشتن این رمان در سالهای پس از سال ۷۲ ریشه دارد؛ آنوقت من همکار گل آقا بودم و سعی میکردم سبکها و شیوههای مختلف طنز را به کار گیرم. در سال ۷۵ سردبیر نشریهی زن روز از من خواست به مناسبت روز زن مطلب طنزی بنویسم؛ آنوقت سرگرم تحقیقی جدی دربارهی فمینیسم بودم؛ از آنپس به ذهنم رسید نثرهای جدی و سنگین متونی مثل نقد ادبی را به طنز درآورم؛ با رعایت تمام اصول مقالهنویسی، مقالهای دربارهی فمینیسم نوشتم که در عین جدیبودن چرند بود؛ زن روز آن را جدی پنداشت و چاپش نکرد؛ حال آنکه پس از چاپ در گل آقا در جشنوارهی مطبوعات سال ۷۶ برندهی جایزهی طنز مکتوب شد. از آنپس نظریهنویسی را جدی را گرفتم و در قالبهای مختلف تجربهاش کردم.
وی افزود: از این رهگذر به رمانهای عامهپسند رسیدم و آنها را دریایی از طنز یافتم؛ تصور میکردم مطلوب است رماننویسی ایندست آثار را به طنز بگیرد. خودم جسارت این کار را نداشتم؛ چراکه رماننویس نبودم و فراغت ذهنی برای این کار نداشتم. از این کار هراس داشتم؛ چون مخاطبان نظیرهنویسیهای من مخاطبان خاص بودند؛ آنها با چنین اثری ارتباط برقرار نمیکنند و مخاطبان عام هم نمیتوانند طنز آن را دریابند. از اینروی این اتفاق صورت نیافت؛ اماپس از تعطیلی گل آقا در دههی هشتاد دوباره این وسوسه سر برآورد و رفتهرفته به دغدغهای جدی بدل شد. از آنپس با این نگاه به رمانهای عامهپسند پرداختم؛ موتیفها و ویژگیهای مشترک آنها را از ابعاد گوناگون بررسی و دستهبندی کردم، طرحی داستانی نوشتم و نوشتن را آغاز کردم.
صدر دامنهی مخاطبان رمان شبهای کوشآداسی را تشریح کرد و ادامه داد: تصور کردم باید رمانی بنویسم که جذابیت داشته باشد تا مخاطب عام آن را دنبال کند؛ حال آنکه باید برای مخاطب خاص پیگیر طنز نیز مطلوب باشد. پس از بازنویسی همچنان برای چاپ رمان مردد بودم؛ سر آخر پس از بازخوردگیری از چند نفر و ویرایش محتوایی به همت رضا شکراللهی، نشر هیلا رمان را چاپ کرد. من در ابتدا مایل نبودم عنوان رمان طنز بر جلد ثبت شود؛ اما نشر ققنوس بر وجود عنوان طنز تاکید داشت تا مخاطب تصور نکند با یک رمان عشقی رویارو شده است.