فرهیختگان: «بازنگری در برنامههای درسی و نیل به برنامه درسی بومی نیازمند
بازنگری در بنیادهای فلسفی برنامهریزی درسی است.»
این جملاتی است که رئیس قطب علمی بومیسازی برنامه
درسی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با یکی از خبرگزاریهای کشور آن را مطرح
کرده است. حسن ملکی در این گفتوگو به چیستی مفهوم بومیسازی چگونگی این فرآیند میپردازد
و در آن بحث مهم فلسفه رشتههای علوم انسانی را مطرح میکند. فلسفه همواره بهعنوان علم مادر در
رشتههای گوناگون علوم انسانی و بهخصوص علوم جدید نقش کلیدی داشته است. شاید برای
آنکه بتوان بنیادهای فلسفی رشتههای علوم انسانی را یافت، در ابتدا باید نگاهی به
نسبت این رشتهها با فلسفه و نقش فلسفه در آموزش آنها در ساحت دانشگاه داشت؛ بحثی
کلیدی که به نظر میرسد تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. آنچه در این
میان تاکنون کمتر به آن پرداخته شده این است که شناختشناسی، هستیشناسی و روششناسی
عناصر سهگانه حاضر در کسب شناخت هستند که به ترتیب به عامل شناخت یا شناسنده
(ذهن)، موضوع شناخت (هستی) و جریان شناخت میپردازند. بحثهایی که امروزه در بررسی
بنیادین رشتههای علوم انسانی میتوان به نسبت آنان با فلسفه را شناخت. پایهایترین
و بنیادیترین مساله در کسب هر نوع معرفتی مستلزم ارتباط وثیق بین ارکان سهگانه
فوق است. البته این سه عنصر بر حسب فراهم کردن حقیقت امور، از اجزای اصلی فلسفه
نیز به شمار میروند که عبارتند از منطق یا روششناسی، مابعدالطبیعه (شناختشناسی
و هستیشناسی) به انضمام ارزششناسی (اخلاق و زیباییشناسی). به عبارت دیگر از
گذشته که علم به معنای تمام دانستههای بشری (Knowledge) که به تعبیری فلسفه نیز
خوانده میشد، تا امروز که علم نه به معنای تمام دانستههای بشری بلکه به معنای علم
تجربی (Science) خوانده میشود، میتوان ردپای عناصر سه گانه را در هر پایه
شناختی مشاهده کرد.
علوم اجتماعی
«مبانی فلسفه» عنوان یکی از دروسی است که از ابتدای ورود
به رشته علوم اجتماعی باید توسط دانشجویان در طول دوران تحصیل گذرانده شود. شاید
در رشته علوم اجتماعی به نسبت سایر رشتههای علوم انسانی که جنبهای میانرشتهای نیز
به خود میگیرند، در زمانه کنونی فلسفه نقش کمرنگتری داشته باشد، اما در این بین
یکی از کلیدیترین مباحثی که پیرامون علوم اجتماعی و نسبت آن با فلسفه میتوان
بیان کرد، مقوله «فلسفه علمالاجتماع» است. دانیل لیتل در کتاب معروف خود «تبیین
در علوم اجتماعی: درآمدی بر فلسفه علمالاجتماع» تبیینهای گوناگونی از علوم اجتماعی به
دست میدهد. اما او این عمل را براساس مباحث فلسفی بیان میکند.
علوم سیاسی
رشته مهم دیگری که بخش زیادی از آبشخور فکری خود را از
پیوند با فلسفه کسب کرده، علوم سیاسی است. فلسفه سیاسی بهعنوان یکی از مهمترین
بخشهای مباحث مربوط به اندیشه سیاسی شناخته میشود و به همین دلیل است که پیوند این
دو رشته بسیار کلیدیتر از پیوند فلسفه با دیگر رشتههای علوم انسانی است. فلسفه
سیاسی به معنای فهم سیاسی مساله قدرت، عدالت و حاکمیت و همچنین نوع ساختار
اجتماعی- سیاسی همگام با فلسفه در زادگاه اصلی آن یعنی یونان متولد شد؛ هرچند این
زاده شدن به معنای این امر نیست که فلسفه سیاسی کلاسیک تنها نوع شناخت و فهم مساله
قدرت بوده است. فلسفه سیاسی کوششی است برای فهم ماهیت امور سیاسی. فلسفه سیاسی در
تقسیمبندیهای آکادمیک بخشی از اندیشه سیاسی است اما تلاش برای تبیین پایههای
بنیادین رشته علوم سیاسی آن را بهعنوان رشتهای مستقل در پژوهشهای سیاسی معرفی
کرده است.
تاریخ
یکی از رشتههایی که نسبت آن با فلسفه تقریبا نسبت
متفاوتی با سایر رشتههای علوم انسانی است، رشته تاریخ است. بحثهای مهمی که ذیل
بحث تاریخ فلسفه تا امروز بیان شده تلاش برای بیان دیدگاههای فلسفی، نظامها و
مکاتب فلسفی است که شامل مطالعه زندگی فیلسوفان، جستوجو پیرامون ارتباط متقابل مکاتب
و نظامهای فلسفی و تلاش برای ردیابی مسیر پیشرفت یا پسرفت آن در بستر تاریخ است
که با کمک ماهیت و گستره اندیشهورزی، خرد را برای مطالعه فلسفه آماده میکند.
تاریخ فلسفه از وحدت دو رشته متمایز تاریخ و فلسفه پدید آمده که هرکدام برای
دیگری، محدودیتهایی ایجاد میکنند. تاریخ فلسفه، پژوهشی در تاریخ اندیشههاست و
میان این عقاید، یافتن کنش و واکنش، تز و آنتیتز، اهمیت دارد و هیچ فکر فلسفیای
قابل درک نیست مگر در بستر تاریخی خودش و در یافتن ارتباطش با نظامهای فلسفی
دیگر. از این رو در این بحث بیش از آنکه فلسفه به کار تاریخ بیاید، تاریخ این نقش
را ایفا میکند.
با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد نسبت رشتههای
گوناگونی از علوم انسانی با فلسفه نسبتی قطعی و همیشگی باشد. اکنون میتوان از
پایههای بنیادین فلسفه در رشتههای علوم انسانی سخن گفت اما باید به این نکته
توجه کرد که پیوندهای میانرشتهای مرزهای تازهای را روی پژوهشگران گشوده است و امروز
میتوان از بنیادهای فلسفی رشتههای علوم انسانی در شرایطی حرف زد که بتوانیم به
شناخت درباره آنها دست یابیم. این امر نیز به پژوهش بنیادی به دست خواهد آمد.