لویی کان معمار استونیتبار آمریکایی بود. او درچند مؤسسهی دانشگاهی ازجمله دانشگاه ییل، انستیتو تکنولوژی ماساچوست و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس میکرد و یکی از اعضای اصلی تیم سیام بود. کان در سال ۱۹۰۱ متولد شد و بهسال ۱۹۷۴در نیویورک درگذشت.
در آثار کان تجریبات معماری مدرن، الهامات کلاسیسم یونان و معماری قرون وسطی، معماری اسلامی و حتی آکادمیسم قرن ۱۹ اروپا دیده میشود. درکل میتوان گفت او از مکتب بوزار متأثر بود؛ از اینروی در کارهای وی نوعی نگرش به تاریخ دیده میشود؛ بنابراین میتوان لویی کان را به پستمدرنهای تاریخگرا نزدیک دانست. کان برخلاف استادان برجستهی پیش از خود، نه در پی توضیح است و نه بهدنبال اثبات نوشتهها وگفتارش؛ از اینروی آثار وی با ابهام همراه است. نور و روشنایی یکی از مهمترین ویژگیهای آثار معماری اوست. کان در سخنرانی معروفی با عنوان «سکوت و نور» در پی این بود که با دور کردن مخاطبان از شیوهی رایج تفکر در باب معماری، امکان و فرصت تازهای برای فهم معانی بنیادین معماری به او هدیه کند.
بهتازگی کتاب «حضور و ظهور» نوشتهی دکتر مهدی حجت را انتشارات علمی منتشر کرده است. این کتاب شرحی است بر آرای لویی کان در باب سکوت و نور در معماری.
نشست هفتگی شهرکتاب، سهشنبه بیستوپنجم خردادماه به شرح و تببین این اثر اختصاص یافت. در این نشست، مهدی حجت، محمدرضا رحیمزاده و حسین شیخزینالدین حضور داشتند.
زبان قال عاجز است
محمدرضا رحیمزاده در ابتدا لویی کان را معرفی کرد و گفت: لویی کان در ۱۹۰۱ متولد شد و در ۱۹۷۴ درگذشت. او بین ۱۹۲۰تا ۱۹۲۴ در دانشگاه پنسیلوانیا در رشتهی معماری تحصیل کرد. کان در ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ در دفتر استاد فرانسوی خود اشتغال داشت و از آن پس کرسی او در دانشگاه را نیز کسب کرد. با رجوع به یادداشتهای کان درمییابیم این مقاطع از زندگیاش تعیینکننده و مؤثر بودهاند. وی در ۱۹۳۷ دفتر شخصی خود را تأسیس و بلافاصله همکاری با جورج هاو را آغاز کرد. کان مقالهای به نام «شکوهمندی» نوشت که در ۱۹۴۴ منتشر شد. او در این اثر به عظمتهای دنیای پیشین اشاره میکند و به طرح این پرسش میپردازد که در عصر حاضر کدام اتفاق بزرگ است؟ بهاعتقاد وی جریان لحظهایِ زندگی، خود عظیم و شکوهمند است و باید در آثار معماری به جای بماند.
رحیمزاده افزود: لویی کان در سالهای بین ۱۹۴۷ و ۱۹۵۷ در دانشگاه ییل تدریس کرد؛ او مهمترین کارهای خود را نیز در همین سالها صورت داد؛ از آنجمله میتوان به طراحی متفاوت ساختمان گالری هنری دانشگاه ییل اشاره کرد. سالها تحصیل، سفر و پژوهش در احوال معماران دیگر موجب شد کان سالهایی را در سکوت سپری کند. او در ۱۹۵۳ عضو انجمن معماران آمریکا شد و دو سال بعد نوشتهی کوتاه شعرگونهای را با عنوان «نظم است» منتشر کرد؛ کان در این نوشته اصطلاحاتی اساسی را تعریف و رابطهی آنها با یکدیگر را تشریح کرد. ساختمان آزمایشهای پزشکی ریچاردز اثر دیگری از این معمار آمریکایی است که در سالهای بین ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱ طراحی شد. او در این مقطع متأثر از معمار و نظریهپردازی به نام فولر، اثری دیگر را طراحی کرد که بیانگر ارتباط فکری او با فولر است؛ البته این اثر هیچگاه ساخته نشد.
رحیمزاده به معرفی فعالیتها و آثار دیگر کان پرداخت و تصریح کرد: او در ۱۹۵۹ در اختتامیهی کنگرهی اترلو آخرین اندیشهها و نیز انتقادهای خود دربارهی رویکردهای معماران معاصر را بیان کرد. موزهی هنری کیمبل، مؤسسهی مدیریت هند، مرکز حکومتی بنگلادش، کتابخانهی آکادمی اکستر و طرح جامع اراضی عباسآباد تهران از دیگر آثار او هستند. سخنان وی دربارهی سکوت و نور از مهمترین مباحث مطرح در حوزهی معماری معاصر است.
وی در ادامه تصویر برخی آثار کان را نمایش داد و به تفسیر آنها پرداخت و اظهار داشت: برخی ویژگیها در کار لویی کان او را از دیگر معماران همعصرش متمایز میکند؛ تأکید بر مفاهیمی چون سکوت، نور، میل به وجود و قیام، میل به بیان، سنت، الهام، فرم، طراحی، نظم، زیبایی، نهاد انسان و اتصال از آنجملهاند. به عقیدهی وی زبان قال نمیتواند معماری را به سخن و حضور آورد؛ از اینروی او زبان خاص خود را طراحی کرده است.
احضار امر غایب
مهدی حجت در ابتدای سخنان خود معماری را نوعی مربی خواند که همگان از آن متأثر میشوند و گفت: از همین روی حساسیت همگانی به معماری ضروری است. وی از آنپس به تشریح وجوه مختلف شخصیت لویی کان پرداخت و اظهار داشت: باید دریابیم چرا افرادی چون لویی کان وقتی به مراتب بلوغ خود نزدیک میشوند، هم شاعر هستند و هم هنرمند و معمار. این یک ضرورت است؛ انتخاب نیست. ایندست افراد نمیتوانند معمار باشند، اما فیلسوف و شاعر نباشند؛ عکس آن نیز صادق است؛ این امور در ترکیب با یکدیگر هستند.
وی در ادامه برخی مؤلفههای شرح خود بر مقالهی لویی کان را تشریح کرد و گفت: به اعتقاد من چگونگی رویارویی لویی کان با معماری با نوعی بیرضایتی و فقدان همراه است؛ او همواره کوشیده است این فقدان را رفع کند. کارها، گفتهها و زبانی که او برگزیده است بر حضور امری غایب دلالت دارد که او در پی احضار آن بوده است. گویا کان بر این مسأله متمرکز بوده است که بنای یک اثر چگونه تأثیری بر مخاطبان آن دارد یا توجه استفادهکنندگان از آن بنا به چه سمتوسویی معطوف میشود یا انسان با قرارگرفتن در فضای یک معماری به کدام غایت توجه میکند؟ از اینروی کان دربارهی «عملکرد»، مباحث متعددی را طرح کرده است؛ بهاعتقاد او مراد از عملکرد پاسخ گفتن به نیازهای ظاهری ما نیست؛ ما انسان هستیم و خواستهایی نیز داریم؛ باید معماری بتواند انسان را به سوی تعالی دعوت کند.
حجت افزود: با نگاه به آثار لویی کان درمییابیم آنها با تعریف وی از شکوهمندی ارتباط زیادی دارند؛ او یک منظومهی ذهنی دارد که آرا و نظراتش به آن تعلق دارند. او معتقد است آن چیزی شکوهمند است که امکان حضور و تعالی انسان را فراهم آورد. بنابراین گفتن از معماری، زیبایی، عملکرد و نظم از ساختار ذهنی لویی کان برمیآید. هدف غایی او از طرح این مطالب تفکیک معماری از ساختمان است؛ معماری آن چیزی است که انسان را به مفاهیمی سوق میدهد که او را انسان کرده است. لویی کان ضمن تمجید از مساجد، هم کلیسا طراحی کرده است و هم کنیسه؛ او به حضور در حوزههای مشخص ذهنی و فکری مقید نیست، بلکه جوهر انسانی را در نظر دارد. با مرور آثار لویی کان میتوان دریافت او آنی را در نظر داشته که در اثر است. بنابراین لویی کان هم در طراحی و هم در آنچه اظهار کرده است به دنبال ارتقای معماری بوده است.
حجت با ارجاع به آرای لویی کان مفهوم حقوق معمارانهی شهروندان را تشریح کرد و تعریف و تبیین آن را ضروری دانست و تصریح کرد: شرح این مطلب و اشاعهی آن در حوزههای مختلف، از جمله حوزههای آکادمیک، موجب میشود دانشجویان و دیگر افراد به آنچه رویاروی خود دارند رضایت ندهند و ساختمان را بهعنوان معماری نپذیرند. آنها باید بپذیرند کسانی بودهاند که آنی را به معماری افزودهاند. معماری امروز ما بسیار مستعد است برای گام زدن در این مسیر. از اینروی طرح این مباحث ضرورت دارد.
نیست و ضرورت شدن؛ تمدن و ضرورت تخیل
حسین شیخزینالدین ضمن تأکید بر اهمیت نظرگاههای کان، دلایل مترتب بر این امر را برشمرد و تصریح کرد: او در پی انتقال چیزی ناگفتنی از حوزهای به حوزهی دیگر است و این امر را بهکمک مفهومی مشترک در گزارهها و زبان صورت میدهد؛ او خود در اینباره اندکی مردد بوده است؛ کما اینکه در ابتدای نطقش میگوید: «من چیزی را میخواهم بگویم که ممکن است از نظر عدهای باطنی جلوه کند.» آنچه من میخواهم بگویم نیز ممکن است انسجامی نداشته باشد؛ اما در کار ما گاه میشود از آن انسجام مألوف هم صرف نظر کرد و به یک موزاییک یا بافتهای چندتکه قانع شد.
شیخ زینالدین تأکید کرد: لویی کان در این مقاله، بهسبب دشواری موضوع از استعارههای فراوانی بهره جسته است؛ جز این او نمیتوانست مفاهیم مدنظر خود را بیان کند؛ چراکه مفاهیم پیچیده قطعاً با استعارهها بیان میشوند. استعاره عرض عریضی دارد که موجب تخیل ما میشود و از اینروی نعمت است. اما در رویارویی با آن بوالهوسی میتواند زیانآور باشد. من در پی نمایاندن سعوبت آن هستم. حال آنکه مطالعهی دقیق این اثر، علاوه بر تفسیرهای شارح، میتواند مخاطب را به تفسیرهای جانبی کنایی برای فهم بهتر متن وادارد. فهم این نظرگاه موجب یادگیری معماری نمیشود، بلکه ارتقای انسانی مخاطب را در پی دارد؛ در ناخودآگاه مخاطب مهارتهایی شکلگیری میگیرد که موجب میشود او انتخابهای انسانیتر، آرامتر و متعالیتر داشته باشد. اینگونه هنر مخاطب خود را در مسیری جز مسیر علوم و ادبیات هدایت میکند؛ معمار و نقاش واژه را از ادبیات وام میگیرند تا چیزی را بگویند که قدرت بصری مخاطب را ارتقا دهد.
شیخزینالدین «نیاز به بیان» را یکی از مؤکدترین مفاهیم نزد لویی کان دانست و در شرح آن اظهار داشت: او بارها بر این مفهوم تأکید کرده است. این رویکرد از اشکالی بزرگ در دو حوزهی عمدهی انسانی ناشی میشود؛ منظور حوزهی ذهن و حوزهی عین است. این تقسیمبندی با مسامحه همراه است؛ چراکه دو حوزهی یادشده در بسیاری مقاطع در هم تنیدهاند. در ضمن امر دیگری نیز وجود دارد که با دو مفهوم وجود و عدم تعریف میشود؛ ما همواره این دو مفهوم را بهکار میبریم، بدون اینکه بدانیم اصولاً هیچ تصوری از عدم نداریم؛ تمام تصور ما از عدم با واژههای وجودی بیان میشود. اینجا مشکل لویی کان در باب خلق عیان میشود. خلق اثر یعنی چیزی که نیست و باید بشود؛ یعنی خالق خبر از عدمی میدهد که باید به وجود تبدیل شود. خبر از عدمدادن با واژههای وجودی پارادوکس ایجاد میکند.
وی ادامه داد: بنابراین کسی که مرتب به مفهوم نیاز به بیان اشاره میکند، بر اساس وجود و شوق به وجود تأکید دارد؛ این مفهوم در عرفان ما نیز هست. اگر این مفهوم طرح نشود جایی برای بحث نیست. عدم، توقف است؛ اما چگونه باید سیر هستشدن چیزی که نیست تشریح شود؟ بنابراین نیاز به بیان یکی از مفاهیمی است که هم در اصل مقاله بر آن تأکید شده است و هم در شرح آن؛ از اینروی خلاقیت تنها با ظهور و حضور معنا مییابد. او در بخشی از مقاله میگوید: «من بر این باورم که ما برای بیانکردن زندهایم؛ بیان، یگانه انگیزهی ظهور است و آنچه طبیعت به ما بخشیده است همانا ابراز بیان است که ما آن را در جان خود میشناسیم؛ به سخن دیگر بخشش سازی است که با آن سرود جان نواخته میشود.»
شیخزینالدین در ادامه به تشریح مفهوم دیگری از آرای لویی کان پرداخت؛ وی گفت: کان همواره بر مفهوم «بیان انتقال از یک قلمرو به قلمرو دیگر» تأکید کرده است. این رأی وی شباهتهایی با برخی آرای گاستن باشلار دارد. لویی کان برای بیان مفاهیم ذهن و عین، قبل از خلق و بعد از آن، از دو استعارهی سکوت و نور بهره جسته است. نزد وی سکوت معانی بسیاری دارد؛ اما بیشتر بر این معنا تاکید دارد که سکوت عدم نیست؛ سکوت نوعی بالقوگی است؛ یعنی تمام خواص در آن هست اما عینیت نیافته است. ارسطو تخم درخت بلوط را مثال بالقوگی میداند؛ سکوت نزد لویی کان نیز همین معنا را دارد؛ استعارهای است برای تمام دنیای ذهن، تخیل و بالقوگی. او استعارهی نور را نیز برای عینیت تعریف کرده است. لویی کان در این دو قلمرو با مشکلی دیگر نیز رویارو است؛ او میداند که نمیتواند زبان این دو قلمرو را تبدیل کند، مگر به کمک رمز و راز و استعاره.
وی در انتها به مصادیق این نظرگاه در متون لویی کان و آرای برخی صاحبنظران اشاره کرد و افزود: در بیان تمام این مباحث بهکارگیری استعاره ضروری است؛ اما باید در نظر داشت در استعاره دو مشکل وجود دارد؛ اول اینکه استعاره دلبخواه نیست؛ اگر اینگونه باشد از معنا تهی میشود. در خواندن این اثر و شرح آن باید این معنا را در نظر آورد؛ جز این مخاطب با پارادوکس رویارو میشود. نکتهی دیگر این است که جنس «هست»ها بسیار متفاوت است؛ ما همواره آنها را واقعیات و عینیات میپنداریم؛ اینگونه نیست؛ ما روزانه مفاهیم بسیاری را استفاده میکنیم که از جنس ملموسات و عینیات نیستند. در ساخت تمدن انسانی نمیتوان تخیل را فروکاست. اگر «هست»های ما در اندازهی ملموسات باشد بدوی باقی میماند؛ باید در «هست»های ما بخش عمدهای از تخیل وجود داشته باشد؛ فاصلهی بین بدویت و تکامل تخیل است.