فرهیختگان: وقایع ناخوشایند اخیر در حوزه پزشکی و درمان و سلامت کشور مانند
اتفاقی که برای کودک خمینیشهری به خاطر نداشتن پول چند بخیه افتاد، فضای شکایت از
وضعیت نابسامان اخلاق بین جامعه پزشکی را در شبکههای اجتماعی و مطبوعات به مرحله جدیدی
رساند. در گفتوگو با کیارش آرامش، دانشیار مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی دانشگاه
علوم پزشکی تهران به وجوه اخلاقی چنین جریاناتی در قالب مساله «اخلاق پزشکی» پرداختهایم.
اتفاقات ناخوشایند اخیر در حوزه سلامت بیشازپیش اهمیت
اخلاق بهخصوص در حوزه سلامت را برای ما آشکار کرده است و البته مساله اعتماد به
آن را. آیا آنچه ما بهعنوان اخلاق پزشکی میشناسیم، فرای اخلاق جمعی و اجتماعی
تعریف میشود؟ یعنی در کانتکس خاصی قرار دارد که بر آن برچسب پزشکی میزنیم و
اینکه اطلاع عموم مردم از آن و هنجارهای وابسته به آن تا چه اندازه ضروری است؟
اخلاق پزشکی یکی از شاخههای اخلاق حرفهای یا اخلاق کاربردی
است. به این معنا که در اصول کلی و مبانی فکری تفاوتی با اخلاق عمومی ندارد اما مسائلی
را بررسی و در موردشان تأمل و گرهگشایی و راهجویی میکند که مختص یک حرفه و
مسائل و معضلات و اختصاصات و ابتلایات آن است. اخلاق پزشکی شاخهای از اخلاق حرفهای
و کاربردی است که به مسائل مرتبط با پزشکی میپردازد. طبیعی است هر فردی به میزانی
که با امور پزشکی سروکار دارد، باید از اخلاق پزشکی بداند. به این معنا که نهادهای
متولی امور وظیفه دارند بستر و شرایط یادگیری آموزش مربوطه را فراهم کنند. برای مثال،
دانشکدههای پزشکی وظیفه دارند اخلاق پزشکی را در حدی که به کار پزشکان آینده میآید،
به دانشجویان پزشکی آموزش دهند. منابع و مراجع آموزشی و اطلاعرسانی عمومی نیز
وظیفه دارند بخشی از اخلاق پزشکی را که برایشان مهم و کارآمد است به مردم و بیماران
آموزش دهند. این بخش از اخلاق پزشکی تحتعنوان «حقوق بیمار» دستهبندی میشود.
حقوق بیمار هم البته چیزی ورا و فرای حقوق شهروندی نیست. اما آن بخش از حقوق شهروندی
است که به حالت خاص بیماری و مراجعه به پزشک و بیمارستان اختصاص دارد. برای مثال حقوق
بیمار شامل حق دانستن میشود. یعنی بیمار باید به هر میزانی که میخواهد و برای
تصمیمگیری لازم است و با زبانی که برای او قابلفهم باشد، از چند و چون بیماری خود
و روند تشخیص و درمانش آگاه شود. حق دیگر رضایت آگاهانه است. یعنی بیمار باید از
انتخابهای تشخیصی و درمانیای که برای او وجود دارد و فواید و خطرات هرکدام آگاه شود. همچنین باید به
او حق و اختیار در تصمیمگیری آزادانه و آگاهانه و حق آگاهی از خطای پزشکی در صورت
وقوع داده شود.
شما مساله ظهور و بروز ناگهانی تخلفات پزشکی بین مردم و در
شبکههای اجتماعی را به دو مساله خشم اجتماعی و حرصورزی نسبت دادهاید، اما اگر بخواهیم
از علل بیاخلاقیها در ساختار و نظام سلامت و پزشکی کشور بپرسیم، این بیاخلاقی
را میتوان به همان مبانی ناهنجاری اخلاقی در کشور و در جامعه پیوند داد؟
بله. همانطور که نوشتهام، اخلاق در یک جامعه سیال و
ساری است، یعنی هیچ گروه اجتماعی از سایرین مجزا و متمایز نیست. اگر بیاخلاقی
رواج یابد همه را کم و بیش گرفتار میکند و اگر اخلاق ارتقا یابد باز هم برای همه اقشار
و اجزای جامعه چنین خواهد بود. برای مثال ممکن است شما خشم اجتماعی را در نوع رانندگی
یا در مراجعه به تعمیرگاه و دادگاه و بنگاه ملاحظه کنید. حرص را ممکن است در اخبار
و شایعات ببینید. آن وقت وقتی سراغ جامعه پزشکی میآیید، میبینید این دو ناهنجاری
پایشان به اینجا هم باز شده است. اما دو نکته را باید در نظر داشت: وقتی از رواج نگرانکننده
بیاخلاقی سخن میگوییم به این معنا نیست که اکثریت جامعه مثلاً اکثریت جامعه
پزشکی بیاخلاق هستند. اکثریت پزشکان سعی میکنند بهترین و اخلاقیترین خدمت را به
بیماران خود ارائه کنند؛ اما وقتی گروه قابلتوجهی دچار بیاخلاقی شده باشند و
سیستم هم نتواند کار درخوری در اینباره انجام دهد، آن وقت میتوان گفت بحران
اخلاقی وجود دارد. برای مثال در همین مورد آقای کیارستمی، یکی از گلههای اصلی خانواده
ایشان از عدمشفافیت و ابراز نکردن بهموقع و اطلاعرسانی درمورد خطای پزشکی بود.
منظورم خطای عمدی نیست. اما به فرض اگر اشتباهی رخ داده است، که اشتباه در هر کاری
رخ میدهد و حالب بیمار پاره شده و بعد بیمار برای ترمیم این حالب پارهشده مجدداً
عمل شده است، باید کاملاً به اطلاع بیمار برسد ولی این اتفاق نیفتاد. حالا سؤال
این است که آیا شفافیت و اطلاعرسانی کامل و بهموقع و ابراز خطا بهعنوان یک
هنجار اجتماعی در جامعه ساری و جاری است؟ یا هم پزشک و هم غیرپزشک سعی در حفظ اطلاعات
بهمثابه ابزار قدرت و پنهانکردن و لاپوشانی خطای احتمالی دارند. عدمشفافیت و
پنهانکاری و استفاده از اطلاعاتی که باید عمومی باشند بهمثابه ابزار قدرت، همگی
بارقههایی از خشم اجتماعی هستند و البته جامعه پزشکی هم از این مشکل عاری نیست.
کارهای فراوانی برای حل مشکلات انجام شده اما راه بسیاری تا خروج از بحران باقی
است.
سؤال آخر اینکه شما راه اخلاقی مقابله با این بیاخلاقیها
را در چه میدانید؟
ایجاد شفافیت و جریان شفاف و آزاد اطلاعات ازجمله در
نظام درمانی و در رابطه پزشک و بیمار؛ یعنی نظام بهداشت و درمان کشور شفاف باشد، معلوم
شود که تصمیمها چگونه گرفته میشوند و مجوزها و امتیازها چگونه توزیع میشوند تا برسد
به رابطه پزشک و بیمار. رابطه پزشک با بیمار باید شفاف باشد. پزشک باید از بیمار
رضایت آگاهانه و آزادانه بگیرد و درصورت بروز خطا آن را آشکار کند. همچنین مشکلات
و معضلات باید آشکار باشند تا عقلانیت عمومی جامعه برایشان چارهجویی کند. ۲- تثبیت و نهادینهسازی پروفشنالیسم
یا همان حرفهای بودن در پزشکی؛ یعنی پزشکی بتواند نهاد حرفهای مستقل خود را پیدا
کند. منشأ و مبدأ اخلاق و کدهای اخلاقی و آموزشهای اخلاق حرفهای و ضمانت اجرای
آنها در درجه اول باید صنف یا حرفه مستقل پزشکی باشد نه نهادهای دولتی.
۳- عدالت و
انصاف در توزیع درآمدها و امتیازات در مجموعه ارائهکنندگان خدمات سلامت؛ به معنای
شفافیت امتیازها، از بورسیه آموزشی گرفته تا مجوز واردات دارو و تجهیزات پزشکی،
سهام بیمارستانهای خصوصی و ترتیب امور به نحوی که اولاً پایینترین اعضای تیم خدمات
سلامت از معیشت آبرومند برخوردار باشند و ثانیاً تفاوت پایینترین و بالاترین سطح،
منطقی و معقول باشد. بدون این عدالت و انصاف و شفافیت در توزیع درآمدها و امتیازها،
سخن گفتن از اخلاق مانند زدن خشت بر آب است و در نتیجه بیانصافی و نابرابری زمینهساز
بروز و ظهور حرصورزی اخلاقسوزمیشود.