کد مطلب: ۸۴۱۷
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵

از معنای زندگی تا اخلاق، آزادی و عدالت اجتماعی

پریسا توکلی

ایران: یکی از نویسندگانی که در سال‌های اخیر آثارش با استقبال کم‌نظیری روبه‌رو شده «تامس نِیگل» است که هم‌اکنون در مقام استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نیویورک مشغول به تدریس و تحقیق است. نیگل، در زمینه فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و معرفت شناسی پژوهش‌های وسیعی انجام داده و آثارش در غرب و بخصوص در محافل فکری، سیاسی و فرهنگی، محل بحث و فحص و مداقه بوده است. در ایران هم با همت جواد حیدری، آثاری از این نویسنده ترجمه شده و به چاپ رسیده که قدم بلندی برای آشنایی با فلسفه‌ای است که از «اصالت فرهنگ» حرف می‌زند. کتاب‌هایی مثل «اخلاق شناسی»، «این‌ها همه یعنی چه»، «برابری و جانبداری»، «ذهن و کیهان» و... آثاری هستند که حیدری در طول چند سال اخیر به فارسی
برگردانده است.

عموماً مباحث فلسفی و مباحث روشنفکری (آمیخته با نگرش فلسفی) برای عامه مردم و حتی دانشجویان و پژوهشگران سخت و پیچیده جلوه می‌کند. دلیلش هم واضح است، اصطلاحات و مفاهیمی که بعضاً در آثار فلسفی به کار برده می‌شوند، چنان دشوار و پیچیده هستند که درک مطالب مشکل می‌شود. اغلب در ایران بحث‌های فلسفی و روشنفکری از همین نوع هستند. افرادی که در تلویزیون، مجلات و به طور کلی در سطح عمومی، وارد مباحث فلسفی و میزگردهای فلسفی-روشنفکری می‌شوند، شاید خودشان از حرف‌های یکدیگر سر در بیاورند ولی اکثر شنوندگان، بینندگان و خوانندگان از حرف‌های آنان چیز زیادی دستگیرشان نمی‌شود. موضوعاتی هم که در مباحث فلسفی-روشنفکری، مقالات فلسفی یا میزگردهای فلسفی جریان دارد، اغلب ربط چندانی به مسائل اساسی زندگی مردم ندارند و اگر هم ربطی داشته باشند، در طول بحث، آنقدر بر مطالب و مفاهیم تخصصی تأکید می‌شود که غیر از متخصصان فلسفه کسی از آن مطالب سر در نمی‌آورد. عمدتاً چنین مسائلی، فلسفه و فلسفه‌ورزی را طاقت‌فرسا جلوه می‌دهد. ساده، روان و عمیق سخن‌گفتن کمتر در چارچوب مباحث و مقولات فلسفی جایی پیدا می‌کند، گویا هر چه مطالب تخصصی‌تر و فنی‌تر بیان شوند، «نشانه دانایی» محسوب می‌شوند! اما چنین تصوری درست نیست زیرا وقتی مطالب فلسفی و روشنفکری در عرصه عمومی (تلویزیون، روزنامه‌ها، مجلات و...) مطرح می‌شود، همه مردم مخاطب قرار می‌گیرند و نه فقط فلسفه‌دان‌ها یا روشنفکران! در ایران به طور کلی این موضوع کمتر رعایت می‌شود و اثر مخرب آن در وهله اول، گریزان‌شدن مردم از فلسفه و مباحث مفید روشنفکرانه است. وقتی مردم نتوانند از سخنان گوینده‌ای یا نوشته‌های نویسنده‌ای چیزی دریابند، سرخورده می‌شوند و خودشان را سرزنش می‌کنند. در صورتی که در چنین وضعی که تشریح شد، ایراد از جانب فیلسوفان و روشنفکرانی است که مبهم یا پیچیده حرف می‌زنند. از طرفی، گنگ و مبهم سخن‌گفتن و تکیه بر بازی‌های زبانی، بیشتر «نشانه اذهان آشفته» و «نشانه روشن‌نبودن مطالب نزد گوینده یا نویسنده» است. از چنین منظری است که مطالعه آثار تامس نیگل، اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند.

مهم‌ترین مسائل بشری در آثار نیگل
نیگل در آثارش به مهمترین مسائل بشری نظر دارد. از «معنای زندگی» گرفته تا «عدالت اجتماعی» و به همه مسائلی که برای انسان مطرح است توجه دارد. ولی در نوشته‌های او کمتر با اصطلاحات تخصصی یا مفاهیمی دشوار روبه‌رو می‌شویم. او با زبانی ساده و قابل‌فهم برای همگان می‌نویسد و بدون کاستن از کیفیت و عمق مطالب، حرف‌های خود را ارائه می‌کند. نیگل از مغلق‌نوشتن و غامض‌گویی پرهیز دارد و همین موجب شده تا بتواند با مسأله‌پردازی‌های دقیقی که انجام می‌دهد، خوانندگان را به تکاپوی فکری و استدلال‌گرایی سوق دهد.
در باب  این موضوع، جواد حیدری می‌گوید: «نیگل فقط به نحوی فلسفه‌ورزی نمی‌کند که ارتباط فلسفه را با مسائلی که ما در زندگی‌مان با آن مواجه هستیم وضوح ببخشد، بلکه به شیوه‌ای می‌نویسد که خواننده را به‌عنوان همسفر فلسفی، به گونه‌ای، درگیر بحث کند. او می‌کوشد تا به لحاظ عقلانی طرح کلی یک مسأله را به خواننده بفهماند و آنگاه تبیین کند که چگونه شخص می‌تواند کورمال کورمال به سمت‌وسوی یک راه حل پیش برود. او از ارائه راه‌حل شخصی و ترجیحی خودش برای یک مسأله در برابر سایر راه‌حل‌های پیشنهادی محتاط است. نیگل وقتی درباره این موضوعات قلم می‌زند از خطر ابهام به‌خوبی آگاه هست. او، برای اجتناب از ابهام، با وضوح و سادگی تحسین‌برانگیزی می‌نویسد و تا آنجا که در توانش هست از زبان تخصصی و فنی فیلسوفان حرفه‌ای پرهیز می‌کند. از این لحاظ او در میان فیلسوفانی که در روزگار ما فلسفه‌ورزی می‌کنند و نیز از لحاظ صداقت فکری‌اش جایگاه برجسته‌ای دارد. غالباً اینگونه نیست که فیلسوفی در مکتوباتش بپذیرد که نمی‌داند درباب موضوعی چه باید بگوید. اما مکتوبات نیگل مملو از چنین تعابیری است: نمی‌دانم چگونه باید این سخن را اثبات بکنم، یا به‌نظر می‌رسد که درباب این موضوع چیزی که راه به حقیقت ببرد ننوشتم. و او، در پایان کار (یا استدلال)، در باب نقشی که شهود غریزی در فلسفه ایفا می‌کند صادق است. تواضع فکری نیگل را نباید با ضعف فکری خلط کرد. تواضع نوعی تصدیق است که شخص نمی‌تواند همه پاسخ‌ها را در اختیار داشته باشد و مسأله حقیقتاً دشوار است.»
در جهانِ فکری نیگل، فرهنگ اهمیت ویژه‌ای دارد. او به «اصالت فرهنگ» معتقد است و به همین سبب، بزرگ‌ترین مشکل و عامل اصلی مشکلات یک جامعه را نه در سیاست و نه در اقتصاد، بلکه در فرهنگ جست‌وجو می‌کند. از دیدگاه نیگل، اگر در باورها، احساسات و عواطف و خواسته‌های شهروندان جامعه‌ای تغییری پدید آید (و اصلاحی صورت بگیرد) به دنبال آن، در سایر عرصه‌ها و نهادهای اجتماعی هم تغییراتی ایجاد خواهد شد و جامعه به سمت سعادت پیش خواهد رفت. دیدگاه اصالت فرهنگ در اندیشه نیگل جایگاه والایی دارد و اصالت نهاد، اصالت جامعه، اصالت نظام سیاسی و چنین مفاهیمی که ساخته ذهن بشر هستند در نظر او محوریت ندارد. به نظر او، انسان هر چه بیشتر از بالا نگاه می‌کند بیشتر درمی‌یابد که هیچ تفاوتی با سایر انسان‌ها ندارد و بنابراین اگر من حق دارم نعمتی را داشته باشم، همه حق دارند آن نعمت را داشته باشند و بنابراین وقتی از بالا نگاه می‌کنیم همه را مساوی می‌بینیم و این موجب می‌شود که همنوع خودمان را هم دوست بداریم. در این صورت، نفع دیگران هم به اندازه نفع خودمان اهمیت پیدا می‌کند. به اعتقاد او آرمانشهرهایی که در تاریخ عرضه شده‌اند، انتظاراتی از انسان‌ها داشته‌اند که انسان‌ها از برآورده‌کردن آن‌ها عاجز بوده‌اند و این ثمره پشت‌کردن به خود بوده است.

درجات میل به تغییر

بنا به اعتقاد نویسنده کتاب «برابری و جانبداری» وقتی که ما از پایین به جهان می‌نگریم، خواستار بیشترین تغییر در جهان هستیم و میل بیشتری به تغییر داریم و وقتی از بالا نگاه می‌کنیم به تغییرات کمتری میل داریم. مثلاً وقتی در اتاقی هستیم و احساس می‌کنیم گرم است، در اتاق را باز می‌کنیم ولی در نگاه از بالا، وقتی در نظر بگیریم که شخص دیگری که بیمار هم هست در پشت دیوار است و صدای ما ممکن است برایش ایجاد مزاحمت کند، به تغییر کمتری فکر می‌کنیم. به تعبیر یکی از استادان فلسفه اخلاق: «هر چه آدم از دیدگاه شخص خودش به جهان نگاه می‌کند میل‌اش به تغییر جهان بیشتر است و هر چه می‌روید بالاتر و به کاروان بشری نگاه می‌کنید میل به تغییر جهان کمتر می‌شود. به زبان ساده‌تر، هرچه قطبیت و محوریت‌ات در جهان بیشتر می‌شود جهان بیشتر باید عوض بشود تا موافق میل تو باشد و هر چه خودت را از قطبیت بیندازی کمتر طالب تغییر جهانی. از این نظر است که به زبان ساده‌تر هر چه آدم از بالا نگاه می‌کند -خجالت نکشیم- محافظه‌کارتر می‌شود. آنوقت این است که آدم در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی‌اش می‌گوید کمترین تغییر را ایجاد کنیم.»

دو ویژگی یک نهاد سیاسی
نویسنده کتاب «امکان دیگرگزینی» در فصلِ آخر این کتاب اظهار می‌دارد؛ یک نهاد سیاسی یا یک نظام سیاسی باید دارای دو ویژگی مهم باشد:  ۱. با واقعیات روان‌شناختی انسان‌ها سازگار باشد؛ نظامی که مطالبه‌اش از انسان‌ها فوق طاقت باشد نظامِ مطلوبی نیست.  ۲. با آرمان‌های اخلاقی ما انسان‌ها سازگار باشد و به تعبیر رایج در علوم سیاسی مشروعیت داشته باشد. نظامی که این معیار را برآورده نکند نظامی غیراخلاقی خواهد بود. اگر نهاد سیاسی یا نظام سیاسی شرط اول را برآورده نکند در دام ناکجاآبادگرایی خواهد افتاد و اگر شرط دوم را برآورده نکند در دام محافظه‌کاری و سلبِ مسئولیت اخلاقی است. نیگل اعتقاد دارد که گوهره اخلاق، دیگرگزینی یا نوعدوستی است و هسته اصلی دیگرگزینی هم بی‌طرفی است.
می‌گوید نظام یا نهاد سیاسی‌ای اخلاقی است که به انسانی بگوییم نهاد یا نظام سیاسی‌ای طراحی کند و بعد از طراحی چنین نظامی به دشمنت بگویی جایگاه تو را در این نظام تعیین کند. اگر بتوانی چنین کاری را بکنی می‌شود گفت نظام سیاسی اخلاقی را طراحی کردی و اگر نتوانی چنین بکنی معلوم است که این نظام اخلاقی نیست. مثلاً دانمارک را با آلمان نازی یا کمونیسم شوروی سابق مقایسه کنید. اگر دشمن تو جایگاه تو را در نظام سیاسی دانمارک تعیین کند باز هم یک مقرری داری، آزادی اساسی داری، امنیت داری، و... اما اگر دشمن تو جایگاهت را در نظام سیاسی نازیسم یا کمونیسم تعیین کند آنچه نصیب تو می‌شود این است که به درجه حیوان بودن تنزّل می‌یابی.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST